Document Type : Research Paper
Authors
1 Horticulture Department, Maragheh University
2 Soil science Department, Maragheh University
3 Associate Professor
Abstract
Keywords
مقدمه
سیبزمینی (Solanum tuberosum L.) از گیاهان زراعی خانواده بادمجانیان (Solanaceae) و به عنوان یکی از منابع اصلی غذایی مردم، در محدوده جغرافیایی وسیعی از دنیا که اقلیم معتدلی دارند، کشت میشود (هوساکا 2004). در ردهبندی جهانی سیبزمینی از لحاظ اهمیت بعد از گندم، برنج و ذرت در جایگاه چهارم قرار دارد و در ایران با داشتن رتبه دوم از نظر تولید یکی از محصولات مهم استراتژیک محسوب میشود (عبدالهی و سلیمانی 2014). سطح زیر کشت این محصول در ایران 104192 هکتار و میزان تولید کل 3483387 تن میباشد که از این نظر در رتبه سیزدهم جهان قرار دارد (فائو 2019). سیبزمینی دارای پروتئین با کیفیت بالا، ویتامینها، عناصر معدنی ضروری و مقدار بسیار پایین چربی است. مقدار انرژی تثبیت شده ناشی از نشاسته در واحد سطح در این محصول سه تا چهار برابر غلات میباشد. این گیاه با عملکرد بالا در واحد سطح، قابلیت کشت در مناطق مختلف و با توجه به افزایش روزافزون جهان در آینده نقش مهمتری در تامین غذای بشر ایفا خواهد نمود و میتواند به عنوان جایگزین مناسب برای غلات در تغذیه مردم مطرح باشد (حسنآبادی و حسنپناه 2002). غدههای بذری کشت شده در کشور اغلب ارقام خارجی وارداتی بوده که پس از ارزیابی در ایستگاه های تحقیقاتی و مراکز پژوهشی به کشاورزان توصیه شده ولی پس از چند سال کشت نیاز به واردات ارقام جدید و ارزیابی مجدد آنها میباشد که در نتیجه بررسی و ارزیابی مداوم ارقام وارداتی سیب زمینی تحت شرایط مختلف آب و هوایی انکار ناپذیر است (پناهنده و همکاران 2016).
ارقام سیبزمینی در محیطهای مختلف عکسالعملهای متفاوتی از خود نشان میدهند و میزان شدت و ضعف آن نیز به رقم مرتبط میباشد و رقمی مناسب میباشد که دارای تغییرات کمتر در محیطهای مختلف باشد، بهعبارت دیگر در شرایط محیطی متفاوت پایداری بیشتری داشته باشند (موسی پور گرجی و همکاران a2008). به هر حال تعداد کمی از صفات در شرایط اقلیمی مختلف ثابت میمانند و بسیاری از آنها به شدت به شرایط محیطی واکنش نشان میدهند بنابراین بهتر است خصوصیات ارقام در مناطق و سالهای مختلف بررسی شود (بوکما و واندرزاگ 1990) و ارقامی که صفات مرتبط با عملکرد و کیفیت آنها نوسان پراکندگی کمتری دارند، انتخاب شوند. یک رقم زراعی وقتی حداقل از نظر یک صفت زراعی مهم بهتر از شاهد باشد و از نظر سایر صفات بهطور معنیدار ضعیف نباشد رقم برتر در نظر گرفته میشود (آرشی 2000). شناسایی و تشخیص واریتهها و طبقه بندی آنها یکی از اهداف بسیار مهم در بحث اصلاح نبات میباشد. طبقه بندی به روشهای مختلفی انجام میگیرد که روشهای اولیه مبتنی بر تفاوتهای مورفولوژیکی یا ظاهری غدهها میباشد (علی و جواد 2007). به همین ترتیب از شاخصهای مهمی که در انتخاب ارقام سیبزمینی در نظر گرفته میشود عملکرد غده میباشد و توانایی محصولدهی در محیطهای مختلف یک پیش شرط لازم برای یک رقم جدید است (آرشی 2000). یکی از راههای افزایش عملکرد در واحد سطح استفاده از ارقام پرمحصول و جدید است که ضمن توجه به شاخص پایداری عملکرد، امکان بهرهوری مطلوبتر از منابع محدود همچون آب را فراهم مینماید. گزارشات مختلف نشان میدهد که هریک از ارقام سیبزمینی الگوی رشد متفاوتی داشته و نیز از نیازهای متفاوتی برخوردار میباشند (لاو و همکاران 2003) و بر همین اساس ارقام متفاوتی برای مناطق مختلف معرفی شدهاند. واریتههای مختلف از لحاظ عملکرد تفاوتهای زیادی با هم دارند و وزن و تعداد غدهها در عملکرد غده نقش مهمی ایفا میکنند (حسنآبادی 2008 و آریفا و همکاران 2018).
از شاخصهای مهم دیگر مورد استفاده در گزینش محصولات باغی از جمله سیبرمینی، کیفیت آنها میباشد. از جمله صفاتی که بر کیفیت غدههای سیبزمینی همانند سایر گیاهان تاثیر میگذارد، ترکیبات فنولی میباشند (پار و بولول 2000 و والکارسل و همکاران 2015). سیبزمینی منبع خوبی از ترکیبات فنولی است با محتوای فنل کل بالا نسبت به سایر میوهها و سبزیجاتی همچون هویج، کاهو و گوجهفرنگی میباشد (لموس و همکاران 2015). ترکیبات فنلی در پوست و گوشت سیبزمینی وجود دارد که در پوست بالاترین مقدار خود میباشد ( ازکیل و همکاران 2013). سطح ترکیبات فنلی موجود در سیبزمینی بسته به رنگ و ارقام مختلف سیبزمینی تا حدود زیادی متفاوت میباشد (کانات و همکاران 2005 و آندره و همکاران 2007) مقدار ترکیبات فنلی و پایداری آنها به عواملی مثل فرآیندهای آگروتکنولوژی، شرایط آب و هوایی، رسیدگی در طی برداشت، عملیات بعد از برداشت و همچنین ژنوتیپ بستگی دارد (استراتیل و همکاران 2006 و بورمیستر و همکاران 2011 و لموز و همکاران 2015). در طی توسعه غده شرایط محیطی ممکن است بر مسیر فنیل پروپانوئید و ترکیب پلیفنولیک در غدههای سیبزمینی تاثیر بگذارد (آندره و همکاران 2009). از طرف دیگر، مطالعات نشان داد که ژنوتیپ یک سیبزمینی تأثیر بیشتری روی محتوای فنل کل در مقایسه با شرایط محیطی دارد (ردیواری و همکاران 2007). رو و همکاران (2019) گزارش کردند که تغییر در ترکیبات فنل کل در 14 رقم سیبزمینی با شرایط کشت یکسان بستگی به ژنوتیپهای مختلف سیبزمینی داشت. از جمله سایر صفات دیگر که در کیفیت غده نقش دارند می توان به ماده خشک، ویتامین ث، نشاسته، کربوهیدرات، پروتئین و فعالیت آنتیاکسیدانی اشاره نمود. سیبزمینی همچنین منبع آنتیاکسیدانی بوده که حاوی اسید آسکوربیک و آلفاتوکوفرول است که اثر یکدیگر را تشدید میکند (بیرس و پرری 1992). آنتیاکسیدانها ترکیبات شیمیایی هستند که با به تاخیر انداختن زمان شروع اکسایش لیپیدها پایداری اکسیداتیو آنها را افزایش داده و مدت ماندگاری آنها را طولانیتر میکند. آنتیاکسیدانها به دلیل داشتن ساختار فنولیک یا ترکیبات فنولیک در ساختار مولکولی خود باعث مهار و ایجاد وقفه در فرایند تشکیل و انتشار رادیکالهای آزاد شده و از اکسایش خودبخودی چربیها ممانعت میکنند (اوبرین 2008). یکی از عوامل دیگر در تعیین نوع مصرف سیبزمبنی درصد ماده خشک میباشد که در فرآوری سیبزمینی اهمیت ویژهای دارد، زیرا با افزایش ماده خشک فرآوری با کیفیتتر، زمان پخت کوتاهتر، بافت سیبزمینی بهتر و همچنین روغن کمتری در صورت استفاده برای چیپس و فرنچ فرایز مصرف میشود (سالازار 1996 و فتحی و همکاران 2010).
پژوهشی توسط ریموزا و بومبیک (2010) بر روی عملکرد غده، محتوای نشاسته، درصد ماده خشک، ویتامین ث و عملکرد نشاسته سه رقم سیبزمینی انجام گردید و اثر متقابل ژنوتیپ و محیط ارزیابی شد. تمام صفات فوق، تحت تاثیر ارقام و محیط قرار گرفتند. نتایج نشان داد که رقم موزا ویتامین ث پایدار و درصد ماده خشک و عملکرد نشاسته بالایی داشت در حالی که ارقام آستر و آنیا عملکرد غده و نشاسته پایدارتری داشتند. نتیجه آزمایش سه رقم سیبزمینی آگریا، ساتینا و کنبک در استان گلستان توسط دارائی گرمهخانی و همکاران (2010) نشان داد که بیشترین میزان نشاسته، ساکارز و انرژی در رقم ساتینا و کمترین مقدار نشاسته و انرژی مربوط به رقم آگریا بود و رقم کنبک نیز نسبت به دو رقم دیگر دارای کمترین مقدار ساکارز میباشد و بالاترین درصد ماده خشک مربوط به رقم آگریا بود. به منظور بررسی خصوصیات فیزیکوشیمیایی ارقام سیبزمینی و معرفی ارقام برتر و مناسب برای صنایع فرآوری، آزمایشی هفده رقم سیبزمینی شامل جلی، اسلانی، بورن، بانبا، کلمبوس، سانته، آگریا، اکیرا، آیدا، آرکولا، آلمرا، دیسی، سایکلون، لیدی کلایر، لیدی روزتا، ملودی، و لیدی فلورینا به مدت دو سال در کرج بررسی شدند. نتایج تجزیه واریانس مرکب تمامی صفات مورد بررسی نشان داد که ارقام اکیرا، بورن، و بانبا نسبت به سایر ارقام برتری دارند (موسی پورگرجی و شواخی 2007).
هدف از این پژوهش انتخاب ارقامی است که دارای عملکرد تولیدی و کیفیت تغذیهای بالایی باشند و همچنین با توجه به وجود ارقام فراوان در سطح کشور و گسترش روزافزون کاشت سیبزمینی در استان آذربایجان شرقی، در این پژوهش 10 رقم مختلف انتخاب و در شرایط اقلیمی شهرستان مراغه مورد مطالعه و ارزیابی قرار گرفت، تا بهترین رقم یا ارقام از لحاظ عملکرد و همچنین صفات کیفی مرتبط با فرآوری، تهیه فرنچ فرایز و خلال گزینش و معرفی گردند.
مواد و روشها
این پژوهش در سال زراعی 1398 در قالب طرح پایه بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی علوم و مهندسی باغبانی دانشگاه مراغه به مساحت 250 متر مربع، دارای طول جغرافیایی 46 درجه شرقی و عرض جغرافیایی 37 درجه شمالی و در ارتفاع 1290 متر از سطح دریای آزاد اجرا گردید و به دو صورت مزرعهای و آزمایشگاهی بر روی ده رقم سیبزمینی (پیکاسو، رداسکارلت، سفیرا، چلنجر، سانته، بانبا، آریندا، آگریا، فونتین و اینواتور) به منظور بررسی عملکرد کمی و کیفی مورد مطالعه قرار گرفت.
عملیات تهیه بستر کاشت شامل شخم عمیق پاییز، دیسک زنی و تسطیح مزرعه انجام و جوی و پشتهها در اوایل بهار به ابعاد 6/0 متر فاصله پشتهها از همدیگر در 9 متر طول، کرتبندی شده و غدهها را در عمق 10 سانتیمتری در راس پشتهها به فاصله 35 سانتیمتر (فاصله بوته ها از همدیگر 60 × 35 سانتی متر) از همدیگر کشت گردیدند. خصوصیات خاک محل آزمایش در جدول 1 نشان داده شده است. عملیات داشت شامل آبیاری قطرهای (بهطور متوسط هر پنج روز یک بار براساس شرایط آب و هوایی و خشک شدن خاک مزرعه در طول فصل زراعی)، مبارزه با علفهای هرز در دو مرحله (مرحله اول سه یا چهار برگی بودن بوتهها و مرحله دوم تقریبا یک ماه بعد از مرحله اول بود که به صورت دستی انجام گردید)، خاکدهی پایه بوتهها، به منظور پیشگیری و مبارزه با بیماریهای قارچی سفیدک داخلی (بادزدگی) و لکه موجی (سمپاشی در دو نوبت با استفاده از قارچکشهای بنومیل و ریدومیل به میزان 500 گرم در هکتار و 20 کیلوگرم درهکتار به ترتیب) صورت پذیرفت و کوددهی به منظور فراهم نمودن مواد غذایی لازم مقدار 10 کیلوگرم کود کامل 20×20×20 که نوع کودها مصرفی نیتروژن (N)، فسفاته (P2O5)، و پتاسه (K2O) به همراه عناصر کم مصرف خریداری شده از شرکت هیراکود (Hirakood) بودند بهطور مساوی در اوایل دوره رشد زمانی که 5 الی 7 برگه بودن بوتهها پای بوتهها داده شد. پس از سپری شدن دوره رشد و رسیدگی فیزیولوژی محصول نسبت به برداشت آن اقدام و اندازهگیریهای صفات مورد مطالعه در آزمایشگاه انجام شد.
جدول 1- خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک محل آزمایش |
||||||||||
عمق (cm) |
اسیدیته گل اشباع |
هدایت الکتریکی (dS.m-1) |
کربن آلی (%) |
درصدمواد خنثی شونده (%) |
فسفر قابل جذب (ppm) |
پتاسیم قابل جذب (ppm) |
رس (%) |
سیلت (%) |
شن (%) |
بافت خاک |
0-30 |
08/8 |
688/0 |
41/0 |
4 |
61/7 |
220 |
20/10 |
88/29 |
92/59 |
شنی لومی |
پس از برداشت، غدهها شمارش گردیدند و پس از درجه بندی و جدا کردن، غدههای قابل استفاده براساس وزن تر تک غده جهت ارزیابی به آزمایشگاه منتقل شدند. به منظور تعیین وزن حجمی غده سیب زمینی، غده بهصورت تصادفی انتخاب و درون بشر با حجم آب مشخص و وزن اولیه ثبت شده، قرار داده شدند. همچنین وزن آب همراه با غده نیز ثبت و سپس از اختلاف وزن آب اولیه و آب همراه با غده وزن حجمی محاسبه گردید.
قطر غدهها با استفاده از کولیس دیجیتالی اندازهگیری و قطر متوسط غده برای هر رقم یادداشت گردید. وزن متوسط تر غدههای هر رقم با استفاده از ترازوی دیجیتالی با دقت 1/0 گرم اندازهگیری و برای تعیین درصد ماده خشک غده با انتخاب کاملا تصادفی غدهها و پس از برشهای نازک به داخل آون در دمای 70 درجه سانتیگراد به مدت 48 ساعت قرار داده شدند و سپس درصد ماده خشک با استفاده از رابطه زیر محاسبه گردید.
رابطه 1 وزن تر اولیه / (100 × وزن غده خشک) = درصد ماده خشک
عملکرد غده در هکتار با محاسبه وزن تر غدههای هر بوته و مشخص نمودن تعداد بوته در هکتار، به صورت تقریبی برآورد گردید. سفتی بافت غده با استفاده از دستگاه پنترومتر (LUTRON FR- 5120) با پرب 3 میلیمتر که از دو قسمت متقابل غده که پوست جدا شده بود اندازهگیری و میانگین سفتی برای هر رقم برحسب نیوتن محاسبه گردید.
مواد جامد محلول با استفاده از دستگاه رفراکتومتر دیجیتالی بعد از آبگیری غده و عبور از صافی انجام و میزان غلطت آن بر حسب درجه بریکس (Brix) مشخص گردید.
برای اندازهگیری میزان کربوهیدرات، 2/0 گرم گوشت نمونه با 10 میلیلیتر اتانول 95% به مدت یک ساعت در بنماری در دمای 80 درجه سانتیگراد حرارت داده شد. سپس مقدار یک میلیلیتر از نمونه حرارت داده شده برداشته و یک میلیلیتر فنل 5/0% به همراه 5 میلیلیتر اسید سولفوریک 98% به آن اضافه گردید. منحنی استاندارد در غلظتهای 0، 5، 10، 15، 20 و 25 براساس میکروگرم بر میلیلیتر گلوکز محاسبه گردید و توسط دستگاه اسپکتروفتومتر (UV-1800 Shimadzu, Japan) در طول موج 483 نانومتر قرائت شد (اسچلگل 1956).
جهت اندازهگیری میزان نشاسته مطابق با روش روز و همکاران (1991) به تفالههای باقی مانده از آزمایش کربوهیدرات 5 میلیلیتر آب مقطر اضافه گردید و سپس با اضافه کردن 5/6 میلیلیتر اسید پرکلریک 52% به آن، نمونهها در یخچال 20 دقیقه قرار داده شدند. سپس از صافی عبور داده و با اسید پرکلریک 5/3 میلیلیتر 3 بار شستوشو داده و با آب مقطر به حجم 50 میلیلیتر رسانده شدند. حال به 2 میلیلیتر از نمونه بدست آمده یک میلیلیتر فنل 5% اضافه و شیک داده و اسید سولفوریک 98% به مقدار 5 میلیلیتر به محلول اضافه گردید. برای تثبیت رنگ 45 دقیقه محلول را نگه داشته و سپس منحنی استاندارد گلوکز در غلظتهای 0، 1/0، 2/0، 3/0، 4/0، 5/0، 6/0، و 7/0 میلیگرم بر میلیلیتر تهیه گردید و با استفاده از دستگاه اسپکتروفتومتر در طول موج 485 نانومتر (UV-1800 Shimadzu, Japan) قرائت گردید.
جهت تعیین محتوای فنل کل از روش معرف فولین سیوکالتیو استفاده شد که در آن به 02/0 میلیلیتر از عصاره استخراجی، 59/1 میلیلیتر آب مقطر، 1/0 میلیلیتر فولین سیوکالتیو 10% و 3/0 میلیلیتر کربنات سدیم 5/7 % به محلول افزوده شد. محلول مورد نظر 2 ساعت در تاریکی قرار داده شد. و همچنین منحنی استاندارد گالیک اسید با غلظتهای (0، 50، 100، 250، 500 میکروگرم بر میلیلیتر) تهیه گردید و در طول موج 765 نانومتر قرائت شد (سینگلتون و روسی 1965).
برای اندازهگیری ویتامین ث یک گرم گوشت به همراه پوست را با 3 میلیلیتر اسید متافسفریک 1% هضم و عصاره بدست آمده را در سانتریفیوژ rpm 6000 قرار داده سپس میزان 1800میکرو لیتر DCIP را به 200 میکرولیتر عصاره اضافه کرده و بههمراه منحنی استاندارد برای غلظت آسکوربیک اسید (0، 50، 100، 150، 200، 250 میلی گرم در لیتر) با دستگاه اسپکتروفتومتر در طول موج 520 نانومتر (UV-1800 Shimadzu, Japan) قرائت گردید (بور و همکاران 2006).
براساس روش سندکور و کوچران (1994) برای اندازهگیری بتاکارتن یک گرم از غده را له و سپس 5 میلیلیتر استون به آن افزوده و بعد از قرارگیری به مدت 15 دقیقه در یخچال، ورتکس شده و در سانتریفیوژ rpm1370 به مدت 10 دقیقه قرار داده شد. بعد از سانتریفیوژ تفاله جدا شده و قسمت رویی در یخچال نگهداری شد و دوباره مراحل بالا بر روی تفاله تکرار شد. سپس قسمتهای رویی جدا شده با هم مخلوط و از کاغذ واتمن عبور داده شد و میزان بتاکارتن با طول موج 449 نانومتر قرائت گردید. لازم به ذکر هست میزان منحنی استاندارد نیز برای بتاکارتن با استفاده از غلظتهای 0، 1، 2، 3، 4 و 5 میکروگرم بر میلیلیتر بتاکارتن محاسبه گردید.
به منظور اندازهگیری فعالیت آنتیاکسیدان کل، از یک گرم نمونه با استفاده از 2 میلیلیتر از متانول عصارهگیری انجام گردید و در شرایط rpm 14000 سانتریفیوژ شد. سپس به 100 میکرو از عصاره 1900 میکرو DPPH 1/0 مولار افزوده و بعد از سپری شدن 30 دقیقه میزان جذب در طول موج 517 قرائت گردید (چیو و همکاران 2007).
جهت اندازهگیری پروتئین محلول کل و آنزیم پراکسیداز 5/0 گرم از غده را جدا کرده و با مقدار 1500 میکرولیتر بافر فسفات پتاسیم عصارهگیری گردید. سپس نمونهها در دور rpm 12000 در دقیقه به مدت 15 دقیقه در سانتریفیوژ یخچالدار (Hermie Labrte chikl(mbh) Germany) در دمای 4 درجه سانتیگراد سانتریفیوژگردیده و مایع رویی در تیوب دیگر انتقال داده شدند. برای تعیین پروتئین محلول کل به روش برادفورد (1976)، 50 میکرو از عصاره استحراجی را با 1000 میکرولیتر محلول برادفورد یک ایکس مخلوط و میزان جذب آن به همراه منحنی استاندارد سرم آلبومین گاوی یا BSA (Bovine serum albumin) با غلظتهای 2/0، 4/0، 6/0، 8/0 و 1 میلیگرم در میلیلیتر توسط از دستگاه اسپکتروفتومتر طول موج 595 (UV-1800 Shimadzu, Japan) قرائت گردید.
به منظور تعیین فعالیت آنزیم پراکسیداز نیز 50 میکرولیتر عصاره آنزیمی به همراه 1 میلیلیتر بافر فسفات پتاسیم 100 میلیمولار باpH معادل 7، 25/0 میلیلیتر EDTA 1/0 میلی مولار، 1 میلیلیتر پراکسید هیدروژن 15 میلیمولار و 1 میلیلیتر گایاکول 5 میلیمولار مخلوط و جذب محلول واکنش در طول موج 470 نانومتر قرائت و فعالیت این آنزیم براساس میلی مول واحد آنزیمی محاسبه گردید (منکارلی و همکاران 1995).
تجزیه واریانس و مقایسات میانگین دادها این آزمایش با استفاده از نرم افزار آماری MSTATC (Ver, 2.1) انجام گردید و آزمون چند دامنهای دانکن در سطح احتمال 5 و 1 درصد انجام گرفت. تجزیه همبستگی، کلاستر و تجزیه به مولفههای اصلی توسط نرم افزار SPSS ver. 23 و Minitab ver. 17 انجام شده و جداول و نمودارها با مجموعه نرمافزارهای (2016) Office ترسیم گردید.
نتایج و بحث
نتایج تجزیه واریانس صفات ارزیابی شده بیانگر معنیدار بودن اثرات ارقام مختلف سیبزمینی در سطح احتمال 1% در تمامی صفات بوده است بهطوری که اثر رقم بر تمامی صفات مربوط به مورفولوژی، فیزیولوژی و کیفیت غده در سطح احتمال 1 درصد معنیدار بود (جداول 2، 3 و 4).
جدول 2- تجزیه واریانس برخی شاخصهای مورفولوژیکی غده در 10 رقم سیبزمینی |
|||||||
میانگین مربعات |
|||||||
منابع تغییر |
درجه آزادی |
وزن متوسط غده |
وزن خشک غده |
قطر غده |
تعداد غده در بوته |
وزن غده در بوته بوته |
عملکرد غده تن در هکتار |
تکرار |
2 |
ns346/15 |
ns274/2 |
ns416/0 |
ns700/0 |
ns850/6759 |
ns329/15 |
رقم |
9 |
**027/841 |
**440/42 |
**295/40 |
**152/116 |
**667/1226492 |
**156/2781 |
خطای آزمایش |
18 |
704/62 |
504/2 |
893/4 |
107/2 |
037/29807 |
589/67 |
ضریب تغییرات% |
|
55/9 |
47/7 |
13/4 |
30/10 |
49/14 |
49/14 |
** معنیدار بودن در سطح احتمال1% ، ns غیر معنیدار می باشد. |
جدول 3- تجزیه واریانس برخی شاخصهای بیوشیمیایی غده در 10 رقم سیبزمینی |
|||||||
میانگین مربعات |
|||||||
منابع تغییر |
درجه آزادی |
وزن حجمی |
سفتی |
مواد جامد محلول |
ویتامین ث |
کربوهیدارت کل |
نشاسته |
تکرار |
2 |
ns144/15 |
ns797/0 |
ns168/0 |
ns078/204 |
ns181/0 |
ns00/0 |
رقم |
9 |
**114/350 |
**842/17 |
**838/2 |
**2395/146 |
**977/0 |
**040/0 |
خطای آزمایش |
18 |
176/28 |
407/1 |
179/0 |
513/21 |
268/0 |
001/0 |
ضریب تغییرات% |
|
86/6 |
27/7 |
75/11 |
50/8 |
17/10 |
24/1 |
** معنیدار بودن در سطح احتمال1% ، ns غیر معنیدار می باشد. |
وزن متوسط تک غده
براساس مقایسات میانگین بیشترین وزن تک غده در بوته در رقم آریندا (2/113 گرم) و کمترین در ارقام فونتین (97/59 گرم) و چلنجر (90/64 گرم) مشاهده گردید با این که از مقدار وزن تر غده در ارقام آگریا و بانبا کمتر بودند ولی اختلاف آنها معنیدار نبود در هر صورت رقم آریندا از نظر آماری با اختلاف معنیداری بیشترین مقدار وزن تر غده در بوته را در مقایسه با سایر ارقام داشت (شکل a1). وزن غدهها از اجزاء اصلی عملکرد نیز محسوب میشود. از عوامل موثر بر وزن تر غده میتوان به رقم، طول دوره رشد، عوامل ژنتیکی و محیطی اشاره کرد. همچنین میزان مواد فتوسنتزی تولید شده، طریقه انتقال از برگها به غدهها در افزایش وزن غده نقش بسزایی دارند (کاظمی 1995). براساس گزارشات گیرما (2012) افزایش تعداد ساقه و ارتفاع گیاه سبب نورگیری بهتر شده و احتمالا باعث تولید، تجمع و جذب بیشتر کربن میشود در نتیجه اندازه و همچنین وزن غده افزایش مییابد.
وزن خشک غده
با توجه به نتایج مقایسات میانگین بیشترین درصد وزن خشک غده دررقم چلنجر (27/26 درصد) و کمترین در ارقام آریندا (92/15 درصد) و رداسکارلت (03/16 درصد) مشاهده گردید (شکل b1). میزان ماده خشک غده در ارقام مختلف سیبزمینی یکی از فاکتورهای مهم در تعیین کیفیت غدهها بهویژه در صنایع فرآوری، چیپس و فرنج فرایز دارد (فتحی و همکاران 2010). اگر یک عامل معینی مقدار کل ماده خشک را بیشتر از وزن کل غده افزایش دهد، درصد ماده خشک افزایش خواهد یافت. عموماً عواملی که رشد شاخ و برگ را تحریک می کنند، درصد ماده خشک را کاهش میدهند و عواملی که رشد غده را تحریک میکنند، درصد ماده خشک را افزایش می دهند (رضایی و سلطانی 2004). بعضی از ارقام نسبت به دیگر ارقام به دلایل ژنتیکی دارای ماده خشک بالاتری هستند پس در انتخاب رقم باید به خصوصیات ژنتیکی آن نیز توجه داشت (بورتن 1989). همچنین موسیپور (2005) گزارش کرد که درصد ماده خشک یک ژنوتیپ تحت شرایط محیطی مختلف تغییر مینماید، بنابراین درصد ماده خشک برای یک رقم خاص در شرایط اقلیمی متفاوت ثابت نمیماند.
قطر متوسط غده
مقایسه میانگین دادههای قطر متوسط غده نشان داد که بین ارقام مختلف سیبزمینی تفاوت معنیداری در سطح احتمال 1 درصد وجود داشت به طوری که بیشترین میزان قطر متوسط غده مربوط به رقم اینواتور (94/62 میلیمتر) و کمترین میزان مربوط به ارقام فونتین (18/51 میلیمتر)، پیکاسو (24/51 میلیمتر)، سیفرا (25/51 میلیمتر)، رداسکارلت (58/51 میلیمتر) و سانته (65/51 میلیمتر) بوده است با این که از مقادیر آریندا، آگریا و چلنجر کمتر بودند ولی اختلاف معنیدار نبود (شکل c1). ارقامی که اشکالی منظم، گرد تا بیضوی دارند، به دلیل کاهش تلفات در مواقع پوستگیری و لکهگیری از نظر بازار پسندی اهمیت بسزایی دارند. مناسبترین میانگین قطر سیبزمینی برای تولید چیپس 4 تا 6 سانتیمتر میباشد. همچنین اندازه غدهها در میزان تلفات نقش دارد بهطوریکه غدههای خیلی کوچک ریزههای زیادی تولید کرده و تلفات بیشتر افزایش مییابد و غدههای خیلی بزرگ اکثر اوقات میان تهی بوده و مناسب برای چیپس نیستند (رسولی، 2008). مطابق با گزارشات ارجی و همکاران (2013) صفت قطر به شدت به نوع رقم بستگی دارد و عواملی همچون کوتاه شدن دوره رشدی و نبود زمان کافی برای رشد غدهها منجر به کاهش قطر غده میشود.
تعداد غده در بوته
مقایسه میانگین دادهها نشان داده شده است به ترتیب بیشترین و کمترین تعداد غده در بوته در ارقام سیفرا (18) و رداسکارلت (7) و بانبا (8) مشاهده گردید (شکل d1). تفاوت در تعداد غده بستگی به ژنوتیپ گیاه، توسعه کانوپی، شرایط محیطی و شیوههای مدیریتی دارد (یتون و همکاران 2017). عملکرد بوته به تعداد غده در بوته بستگی دارد و عامل تعیین کننده در برتری یک رقم میباشد و ارقامی که حاوی تعداد غده متوسط و اندازه نسبتا بزرگ دارند جزء ارقام پربازده محسوب میشوند. در ارزیابی کلونهای پیشرفته سیبزمینی، تولید تعداد غده زیاد با اندازه کوچک به عنوان یک صفت منفی در ارزیابی ارقام میباشد (بلندی و حمیدی 2016).
وزن حجمی غده
وزن حجمی در ارقام مختلف یک محصول متفاوت بوده و از دلایل این امر میتوان به تفاوت در ترکیبات بیوشیمیایی ارقام مختلف یک محصول اشاره کرد (غافیر و همکاران 2009). نتایج مقایسات میانگین نشان داد که بیشترین مقدار وزن حجمی غده در ارقام چلنجر (04/92 گرم بر سانتی متر مکعب) و اینواتور (92 گرم بر سانتی متر مکعب) و کمترین مقدار در رقم آگریا (99/55 گرم بر سانتی متر مکعب) با اختلاف معنیدار نسبت به هم مشاهده گردید (شکل a2). وزن مخصوص زیادتر غده موجب میشود که میزان کمتری روغن مصرف گردد. طی بررسیهایی که انجام دادهاند مشخص شده که وزن مخصوص غده سیبزمینی ارتباط معنیداری با میزان چربی موجود در چیپس دارد. همچنین هر چه میزان وزن مخصوص غدههای سیبزمینی بالاتر باشد بازده تولید سیبزمینی افزایش مییابد. وزن مخصوص بالاتر باعث میشود که بافت خلال سیبزمینی مطبوع شود (فلاحی 1997). با توجه به یافتههای تسهگاو (تسه گاو 2005) که ارتباط کاهش در وزن حجمی غده را با کاهش وزن تر و خشک غده مثبت دانست، این نتایج نیز با نتایج آن مطابقت دارد.
|
|
|
|
شکل 1- مقایسات میانگین صفات وزن تر (a)، وزن خشک (b)، قطر متوسط غده (c) و تعداد غده (d) در ارقام مختلف سیب زمینی. حروف مشابه از نظر آماری در سطح احتمال 1 درصد با هم اختلاف معنیداری ندارند. |
عملکرد تک بوته
دادههای حاضر در بیانگر بیشترین میزان عملکرد تک بوته در ارقام آریندا (1625 گرم) و سیفرا (1575 گرم در بوته) و کمترین مقدار در ارقام بانبا (5/579 گرم در بوته)، رداسکارلت (2/644 گرم در بوته)، فونتین (1/ 722 گرم در بوته) و چلنجر (3/740 گرم در بوته) میباشد (شکل b2). براساس مقایسه میانگین دادهها بیشترین عملکرد غده در ارقام پیکاسو ( 9/86 تن در هکتار)، و کمترین در ارقام بانبا (59/27 تن در هکتار)، رداسکارلت (68/30 تن در هکتار)، فونتین (39/34 تن در هکتار) و چلنجر (25/35 تن در هکتار) مشاهده گردید (شکل b2). واریتههای مختلف از لحاظ عملکرد تفاوتهای زیادی با همدیگر دارند. وزن و تعداد غدهها نقش مهمی در عملکرد غده دارد و به عبارتی از اجزاء مهم عملکرد محسوب میگردند (آریفا و همکاران 2018). تغییر در وزن غدهها را میتوان به وراثتپذیری ژنوتیپها نسبت داد (کومار و همکاران 2004). البته با اینکه عملکرد در اکثر موارد از صفات با وراثتپدیری پایین بوده و در نتیجه شرایط محیطی به مقدار زیادی اثرگذار میباشد و بنابراین ارزیابی آن در مناطق مختلف انکار ناپذیر است. عملکرد احتمالا در ارقامی که غده با وزن و اندازه متوسط، گیاهان بلند و ساقه و غده زیاد تولید میکنند، افزایش مییابد (فانتاو و همکاران 2016). ارجی و همکاران (2013) گزارش کردند که تفاوت در عملکرد ارقام نشان از عکس العمل متفاوت ارقام به شرایط آب و هوایی قصرشیرین دارد بهطوریکه رقم مورن سازگارتر بوده است. شرایط آب و هوایی از جمله درجه حرارت بالا و رطوبت نسبی پایین در زمان غدهبندی منجر به کاهش عملکرد میگردد. طول فصل در زمان بلوغ فیزیولوژیکی بر عملکرد غده اثر میگذارد. بهطوریکه ارقامی که بیشترین زمان برای رسیدن به بلوغ فیزیولوژیکی را داشتند بنابراین عملکرد پایینی دارند که این احتمالا به دلیل عفونت باکتریایی یا کارآیی مصرف کودهای مختلف در ارقام باشد (کایس و ناتینگهام 2007).
سفتی غده
سفتی یکی از شاخصهای مهم بازار پسندی و جلب رضایت مشتری میباشد. تبدیل پروتوپکتین نامحلول به پکتین محلول و همچنین کاهش همیسلولز از دلایل کاهش سفتی میوه میباشد (صانعی شریعت پناهی، 1361). در این آزمایش ارقام پیکاسو (60/19 نیوتن) و چلنجر (26/19 نیوتن) بیشترین و رقم آریندا (12/14 نیوتن) کمترین میزان سفتی را نشان دادند (شکل c2). کاهش استحکام بافت میوه در اثر از دستدهی رطوبت، تخریب پلیساکاریدهای دیواره سلولی در اثر رادیکالهای هیدروکسیلی و همچنین تخریب پکتین در اثر واکنشهای آنزیمی و غیر آنزیمی صورت میگیرد (کاردناس و همکاران 2017). از دستدهی حالت آماس و تورژسانس سلولهای بافت و همچنین تخریب دیواره سلولی و تضعیف نیروی پیوستگی بین سلولها و کاهش میزان نشاسته در نرم شدن بافت میوه نقش اساسی دارد (جکسون 2003). ارقامی که ماده خشک پایینی دارند روغن زیادی جذب کرده و بافتی چرب و چسبناک داشته از طرف دیگر ارقامی که درصد ماده خشک نسبتا بالایی داشتند، دارای بافتی سفت میباشند (جعقریان 2000) پس میتوان ادعا کرد که هرچه سفتی غدهها بیشتر باشد میزان جذب روغن کمتر خواهد بود.
|
|
|
|
شکل 2- مقایسه میانگین صفات وزن حجمی (a)، عملکرد تک بوته (b)، عملکرد تک بوته (c) و سفتی (d) در ارقام مختلف سیبزمینی حروف مشابه از نظر آماری در سطح احتمال 1 درصد با هم اختلاف معنیداری ندارند. |
مواد جامد محلول غده
نتایج مقایسه میانگین بیانگر این است که بیشترین میزان مواد جامد محلول در رقم بانبا (6/5 بریکس) و کمترین میزان در رقم پیکاسو (35/2 بریکس) مشاهده گردید که با رداسکارلت، سانته و سیفرا اختلاف معنی داری نداشت (شکل a3). درصد مواد جامد محلول یکی از صفات کیفی و از شاخصهای مهم کیفیت محصولات محسوب میشوند. تفاوت در میزان مواد جامد محلول میتواند ناشی از شرایط محیطی کاشت، بلوغ، رقم و شرایط انباری باشد (آدو- کوارتنگ و همکاران 2014). افزایش یا کاهش موادی چون اسیدها، پکتینهای محلول، ترکیبات فنلی از دلایل مواد جامد محلول میباشد (قاسمنژاد و همکاران 2010).
ویتامین ث غده
براساس نتایج بدست آمده از این پژوهش ارقام اینواتور (95/65 میلیگرم در کیلوگرم) و رداسکارلت (05/46 میلیگرم در کیلوگرم) به ترتیب بیشترین و کمترین میزان ویتامین ث موجود در غدهها را نشان دادند، میزان ویتامین ث رداسکالت از نظر آماری با مقادیر موجود در پیکاسو، چلنجر، سانته و آریندا اختلاف معنیداری نداشت اگرچه کمتر ازآنها بود (شکل b3). ویتامین ث فراوانترین ویتامین موجود در غده سیبزمینی میباشد که جزء مهمترین آنتیاکسیدانهای محلول در آب بوده و منجر به کاهش آسیب رادیکالهای آزاد مثل سوپراکسید و پراکسید هیدروژن میشود (کلیمزاک و همکاران 2007). تغییر در میزان ویتامین ث در غدههای سیبزمینی میتواند ناشی از تغییر در بیان ژنها و فعالیت آنزیمها در مسیر متابولیسم ویتامین ث در طی انبار باشد (یامدو گالانی و همکاران 2017). یافتههای لی و کادر (2000) بیانگر تغییر میزان ویتامین ث در محصولات بر اثر فاکتورهای مختلف میباشد. همچنین بر طبق گزارشات چو و همکاران (2013) ژنوتیپ، زمان برداشت و شرایط محیطی در سیبزمینی محتوای ویتامین ث را تحت تاثیر قرار میدهد.
کربوهیدرات کل غده
مطابق با نتایج این تحقیق رقم آریندا (597/6 میکروگرم بر میلیلیتر) بیشترین میزان کربوهیدرات کل نشان داد با این که از مقادیر در ارقام آگریا، بانبا و فونتین بیشتر بود ولی اختلاف مشاهده شده، از نظر آماری معنیدار نبود و کمترین مقدار مربوط به رقم اینواتور (515/3 میکروگرم بر میلیلیتر) بود با این که از مقدار موجود در رقم چلنجر هم کمتر بود ولی اختلاف معنیدار نبود (شکل c3). کربوهیدراتها از طریق قتوسنتز در گیاهان تولید میشوند. فرآوردههای مهم کربوهیدراتی که از طریق فتوسنتز تولید میشوند شامل قندهای گلوکز، فروکتوز، سلولز و پلیساکاریدهای نشاسته میباشد. نشاسته سهم مهمی را در تغذیه افراد در میان کربوهیدراتهای ساخته شده در گیاهان دارد (روی و همکاران 1990) اختلاف واریتهای از نظر شیرین شدن غده در دمای پایین را میتوان از طریق اختلاف بین واریتهها از نظر فعالیت آنزیمی در دمای پایین توجیه کرد. آنزیمهای فسفو فروکتوکیناز و فسفو فروکتو فسفو ترانسفراز نقش مهمی را در تجمع قندهای احیا کننده در غدههای سیبزمینی در دمای پایین ایفا میکنند (خزاعی و همکاران 2011). شجاعی علی آبادی و همکاران (2009) گزارش کردند که تغییرات زیادی بین کربوهیدرات ارقام مختلف با هم و حتی یک رقم که تحت شرایط مختلف کشاورزی، اقلیمی و انبارمانی و همچنین از یک غده به غده دیگر وجود دارد.
نشاسته غده
یکی از اندوختههای غذایی در اکثر گیاهان نشاسته میباشد. در واقع گرانولهای نشاسته همان پلیمرهای گلوکز میباشند که در اثر شرایط محیطی همچون میزان بارندگی، فصل رشد گیاه، دما در زمان رشد سیبزمینی و همچنین واریته تغییر میکند (کور و همکاران 2002). نشاسته یکی از ترکیبات اصلی سیبزمینی بوده که اغلب سه چهارم ماده خشک را شامل میشود و البته بستگی به رقم و شرایط محیطی دارد (جعفریان 2000). میزان نشاسته در کیفیت فرآوردهها و کیفیت پخت سیبزمینی تاثیر دارد. هر چه میزان نشاسته بالاتر باشد بازده تولید فرآوردههای سیبزمینی افزایش مییابد (محمدیها 1990). از مشاهده دادههای مربوط به صفت نشاسته چنین بر میآید که بیشترین مقدار نشاسته در رقم اینواتور (980/12 درصد) و کمترین مقدار در رقم آریندا (537/12 درصد) مشاهده گردید (شکل d3). گزارشات مبنی بر این است که نشاسته 80-60 درصد ماده خشک در سیبزمینی را تشکیل میدهد بنابراین بین ماده خشک و نشاسته همبستگی مثبت وجود دارد بهطوریکه ارقامی که درصد ماده خشک غده بالایی داشتند به نسبت میزان نشاسته بالایی دارند. همچنین بین نشاسته و سفتی غده همبستگی مثبت بوده ولی با چسبندگی داخل سلول غدههای سیبزمینی پخته رابطه منفی دارد و همچنین بین کیفیت پخت و میزان نشاسته رابطه مستقیم وجود دارد. اگر میزان نشاسته کم باشد بافت آن پس از پخته شدن به حالت خمیری درآمده و اگر مقدار نشاسته زیاد باشد در زمان پخته شدن سلولهای آن شکسته میشود. همچنین بین نشاسته و سختی غده همبستگی مثبت بوده ولی با چسبندگی داخل سلول غدههای سیبزمینی پخته رابطه منفی دارد (یقبانی و محمودزاده 2006).
|
|
|
|
شکل 3- مقایسه میانگین صفات مواد جامد محلول (a)، ویتامین ث (b)، کربوهیدرات (c) و نشاسته (d) در ارقام مختلف سیبزمینی حروف مشابه از نظر آماری در سطح احتمال 1 درصد با هم اختلاف معنیداری ندارند. |
فنل کل غده
مطابق با نتایج بدست آمده از این آزمایش اثر ارقام مختلف سیبزمینی بر صفت محتوای فنل کل بیانگر اختلاف معنیدار در سطح احتمال 1 درصد میباشد. به طوری که ارقام رداسکارلت (3/534 میکروگرم بر میلیلیتر) و پیکاسو (518 میکروگرم بر میلیلیتر) بیشترین و ارقام سیفرا (7/291 میکروگرم بر میلیلیتر) و فونتین (5/279 میکروگرم بر میلیلیتر) کمترین میزان محتوای فنل کل را نشان دادند (شکل a4). ترکیبات فنلی متابولیت ثانویه تولید شده در گیاهان هستند که ساختار عمومی بر اساس رنج آروماتیک با یک یا چند جایگزین هیدروکسلی میباشند (والکارسل و همکاران 2015). سیبزمینی منبع خوبی از ترکیبات فنلی بوده و میزان ترکیبات فنل کل در آنها بیشتر از سایر میوهها و سبزیجات میباشد (چون و همکاران 2005). سطح ترکیبات فنلی موجود در سیبزمینی بسته به رنگ و ارقام مختلف سیبزمینی تا حدود زیادی متفاوت میباشد (آندره و همکاران 2007 و کانات و همکاران 2005). مقدار ترکیبات فنلی و پایداری آنها به عواملی مثل فرآیندهای آگروتکنولوژی، شرایط آب و هوایی، رسیدگی در طی برداشت، عملیات بعد از برداشت و همچنین ژنوتیپ بستگی دارد (لموس و همکاران 2015 و بورمیستر و همکاران 2011 و استراتیل و همکاران 2006). در طی توسعه غده شرایط محیطی ممکن است بر مسیر فنیل پروپانوئید و ترکیب پلی فنولیک در غدههای سیبزمینی تاثیر بگذارد (آندره و همکاران 2009). اثر شرایط محیطی از جمله محل کشت بر محتوای فنل سیبزمینی گزارش شده است (لومباردو و همکاران 2013). از طرف دیگر، مطالعات نشان داد که ژنوتیپ یک سیبزمینی تأثیر بیشتری روی محتوای فنل کل در مقایسه با شرایط محیطی دارد (ردیواری و همکاران 2007). همچنین گزارش شده که سیبزمینیهای گوشت رنگی میزان فنل بالاتری دارند (آکیول و همکاران 2016).
بتاکاروتن غده
براساس یافتهها به ترتیب بیشترین و کمترین میزان در ارقام آگریا (193/0 میکروگرم بر میلیلیتر) و اینواتور (011/0 میکروگرم بر میلیلیتر) در صفت بتاکارتن مشاهده گردید با این که از مقدار در رقم چلنجر کمتر بود ولی اختلاف مشاهده شده معنیدار نبود (شکل b4). رنگ غدههای سیبزمینی ارقام معمولی بستگی به میزان و ترکیب کاروتنوئید دارد و شدت رنگ زرد غده با کاروتنوئید کل رابطه مثبتی دارد (هجتمانکووا و همکاران 2013). براساس گزارشات لستر و ایسچن (1996) میزان بتاکارتن بستگی به اندازه میوه، ارقام و نوع خاک دارد.
|
|
|
|
شکل 4- مقایسه میانگین صفات فنل (a)، بتاکاروتن (b) و پروتئین (c) در ارقام مختلف سیبزمینی حروف مشابه از نظر آماری در سطح احتمال 1 درصد با هم اختلاف معنیداری ندارند. |
پروتئین کل غده
یکی از مهمترین عناصر در ارزیابی کیفیت سیبزمینی محتوای پروتئین کل میباشد. با اینک ه سیبزمینی نسبت به سایر گیاهان زراعی دارای پروتئین کمتری میباشد ولی به دلیل این که در تغذیه انسان و حیوانات سهم بزرگی را دارد. از ارزش زیستی بالایی برخوردار است (عقیقی شاهوردی و همکاران 2017). پروتئینهای اصلی موجود در سیبزمینی را پروتئینهای ساده تشکیل میدهند. توبرین پروتئین اصلی در سیبزمینی بوده و به دو بخش آلبومین و گلوبولین تقسیم میشود. نتایج حاصل از مقایسات میانگین مربوط به صفت پروتئین نشان داد که رقم آگریا (386/0 میلیگرم بر میلیلیتر) و رقم بانبا (155/0 میلیگرم بر میلیلیتر) به ترتیب بیشترین و کمترین میزان محتوای پروتئین کل را دارند (شکل c4). ارقام سیبزمینی را بر اساس اختلاف و توان ژنتیکی برای تجمع پروتئین در غده گروهبندی میکنند بنابراین احتمالا کیفیت غدهها با توجه به محتوای پروتئین کل بهوسیله فاکتورهایی همچون شرایط محیطی، خاک و رقم تغییر کند (عقیقی شاهوردی و همکاران 2017).
فعالیت آنتیاکسیدان کل غده
از جمله ترکیباتی که از واکنشهای اکسیداسیون ناشی از رادیکالهای آزاد در بافت میوه و سبزی جلوگیری میکنند، آنتیاکسیدانها هستند (ساپرس 1993). بیشترین میزان فعالیت آنتی اکسیدانی کل طبق نتایج حاصل از مقایسه میانگین دادههای در ارقام پیکاسو (95/39 درصد) و آگریا (92/35 درصد) مشاهده شد و کمترین میزان در رقم سیفرا (83/11 درصد) بود در حالی که با مقادیر اینواتور و آریندا از نظر آماری اختلاف معنیدار نداشت (شکل a5). از جمله ترکیباتی که از واکنشهای اکسیداسیون ناشی از رادیکالهای آزاد در بافت میوه و سبزی جلوگیری میکنند آنتیاکسیدانها هستند (ساپرس 1993). آنتیاکسیدانها از طریق کنترل اکسیداسیون واکنشهای زنجیری از اکسیداسیون پروتئینها و مولکولهایی همچون DNA جلوگیری میکنند (وانگ 2010). پتانسیل آنتیاکسیدان کل سیبزمینی با محتوای فنل کل در ارتباط است و به فعالیت آنتیاکسیدان کل کمک میکند. فعالیت آنتیاکسیدان در بین ارقام مختلف سیبزمینی متفاوت است. شرایط کشت در محیط، روشهای کشت و همچنین ژنوتیپ گیاهان بر ظرفیت آنتیاکسیدانی غده اثر میگذارد (اسکالزو و همکاران 2005). ظرفیت آنتیاکسیدانی در ارقام سیبزمینی به رنگ پوست و گوشت غده بستگی دارد (آندره و همکاران 2009). گزارشات حاکی از آن است که ارقامی از سیبزمینی که رنگی بودند مخصوصا ارقامی که گوشت بنفش و قرمز دارند نسبت به ارقامی با گوشت سفید و زرد دارند فعالیت آنتیاکسیدانی در آنها بهطور قابل ملاحظهای بالا بوده است (ریس و همکاران 2005 و استوشنوف و همکاران 2008).
|
|
|
شکل 5- مقایسه میانگین صفات آنتیاکسیدان (a) و پراکسیداز (b) در ارقام مختلف سیبزمینی حروف مشابه از نظر آماری در سطح احتمال 1 درصد با هم اختلاف معنیداری ندارند. |
فعاایت آنزیم پراکسیداز غده
اثر رقم بر فعالیت آنزیم پراکسیداز براساس مقایسه میانگین در سطح احتمال 1 % تفاوت معنیداری نشان داد. مطابق با نتایج بدست آمده از آزمایش حاضر بیشترین مقدار در صفت مربوط در رقم آریندا (44/0) و کمترین مقدار در رقم رداسکارلت (02/0) مشاهده گردید (شکل b5). گزارشات زیادی در مورد ویژگیهای آنزیم اکسیداتیو در بسیاری از میوهها و سبزیحات وجود دارد (اونال و همکاران 2011). اما تنها در بسیار کمی از آنها بین آنزیم اکسیداتیو و قهوهای شدن رابطه وجود دارد (چیساری و همکاران 2008). یکی از آنزیمهای که در قهوهای شدن آنزیمی دخالت دارند آنزیم پراکسیداز میباشد که از طریق کاهش دادن دیفنلها و تولید لیگینین میباشد (کای و همکاران 2006 و روبینسون و اسکین 1991). ارقام مختلف حساسیتهای متفاوتی نسبت به قهوهای شدن دارند که این بستگی به میزان تخریب ترکیبات فنلی دارند (آمیوت و همکاران 1992). پس می توان نتیجه گرفت هر چقدر مقدار آنزیم پراکسیداز کمتر باشد، قهوهای شدن آن در حین فرآوری کمتر خواهد بود. چیساری (2008) گزارش کرد که با تاخیر در زمان برداشت میزان قهوهای شدن سطحی گوشت میوه افزایش یافت.
همبستگی و تجزیه خوشهای
رابطه بین عملکرد غده با وزن تر، تعداد غده در بوته مثبت و معنیدار (در سطح احتمال 01/0 و 05/0) بود. وزن تر غده با صفات درصد ماده خشک غده، سفتی و نشاسته غدهها همبستگی منفی و معنیداری داشت و درصد ماده خشک غده با وزن حجمی، سفتی و درصد نشاسته غده همبستگی مثبت و با کربوهیدرات کل همبستگی منفی و معنیداری داشت. پس میتوان گفت با افزایش وزن تر درصد ماده خشک غده، سفتی و درصد نشاسته غده کاهش پیدا کرده ولی با افزایش نشاسته سفتی، وزن حجمی و درصد ماده خشک غده افزایش پیدا است. درحالی که افزایش کربوهیدرات محلول کل با کاهش درصد ماده خشک غده همراه بوده است. پس ارقامی که نشاسته بیشتری داشتند با درصد ماده خشک بالاتری همراه بودند. همچنین مشاهده رابطه منفی و معنیدار بین کربوهیدرات و کل و نشاسته نیز موضوع بالا را تایید میکند. نشاسته همچنین با سفتی غده و وزن حجمی همبستگی مثبت و با فعالیت آنزیم پراکسیداز همبستگی منفی و معنیدار داشت ولی میزان کربوهیدرات کل با فعالیت آنزیم پراکسیداز همبستگی مثبت داشت. فعالیت آنتیاکسیدان کل با مقدار فنل و بتاکاروتن همبستگی مثبت و معنیدار داشت. در ضمن بالاترین همبستگی نسبت بین تعداد غده و عملکرد غده مشاهده گردید و همچنین بالاترین همبستگی منفی بین نشاسته و کربوهیدرات کل مشاهده گردید(جدول 5).
نتایج حاصل از تجزیه خوشهای بر اساس صفات مورفولوژیکی، بیوشیمیایی و همچنین تمامی صفات به صورت جداگانه با استفاده از روش UPGMA، برای 10 رقم سیبزمینی بررسی شده، نشان داد که براساس صفات مورفولوژی ارقام مورد مطالعه در سه گروه دستهبندی شدند. گروه اول شامل ارفام سیفرا و فونتین، گروه دوم شامل ارقام چلنجر، بانبا، آگریا، آریندا، اینواتور و سانته و گروه سوم شامل ارقام پیکاسو و رداسکارلت بودند. در حالی که براساس صفات بیوشیمیایی ارقام مورد مطالعه در دو دسته گروهبندی شدند. گروه اول شامل ارقام پیکاسو، آریندا و سیفرا، گروه دوم شامل ارقام رداسکارلت، بانبا، چلنجر، فونتین، سانته، آگریا و اینواتور بودند. همچنین تجزیه خوشهای براساس کل صفات نیز نشان داد که ارقام ارزیابی شده در دو گروه قرار داشتند، گروه اول شامل ارقام پیکاسو، آریندا و سیفرا و گروه دوم شامل ارقام رداسکارلت، بانبا، چلنجر، فونتین، سانته، آگریا و اینواتور بودند که بسیار شبیه به گروهبندی با ارقام بیوشیمیایی بود (شکل 6، 7 و 8).
|
شکل 6- دندروگرام تجزیه خوشهای 10 رقم سیبزمینی براساس صفات مورفولوژی در شرایط اقلیمی مراغه |
|
شکل 7- دندروگرام تجزیه خوشهای 10 رقم سیبزمینی براساس صفات بیوشیمیایی در شرایط اقلیمی مراغه |
|
شکل 8- دندروگرام تجزیه خوشهای 10 رقم سیبزمینی براساس صفات کل در شرایط اقلیمی مراغه |
نتایج تجزیه خوشهای صفات در تایید همبستگی مشاهده شده نشان داد که بهطور کلی صفات در 4 گروه دستهبندی شدند بهطوری که در گروه اول صفات وزن تر غده، تعداد غده، وزن غده بوته و عملکرد غده در هکتار و در گروه دوم مواد جامد محلول کل غده، کربوهیدرات کل غده، فعالیت آنزیم پراکسیداز و در گروه سوم فعالیت آنتی اکسیدانی کل غده، بتاکاروتن، پروتئین کل غده و فنل کل غده و در گروه چهارم وزن خشک غده، نشاسته، سفتی، وزن حجمی، قطر غده و ویتامین ث قرار گرفتند (شکل 9).
|
شکل9- دندروگرام تجزیه خوشهای 17 صفت مورد مطالعه در 10 رقم سیبزمینی در شرایط اقلیمی مراغه |
نتیجهگیری کلی
براساس نتایج این پژوهش میتوان اظهار داشت که تنوع قابل ملاحظهای بین ارقام مختلف و رایج در کشور همچنین کاربرد آنها جهت انواع مصارف، وجود دارد. در این پژوهش مشخص گردید که ارقامی همچون اینواتور و چلنجر به دلیل داشتن نشاسته زیاد و محتوای فنل کل بالا و همچنین پراکسیداز و کربوهیدرات کم مناسب برای مصارف فرنچ فرایز و خلال و همچنین این ارقام با عملکرد قابل قبول، سفتی و ماده خشک بیشتر برای تازهخوری و بازار پسندی تحت شرایط اقلیمی مراغه و اقلیمهای مشابه مناسب هستند، که البته رقم سیفرا بیشترین عملکرد را با اختلاف معنیداری نسبت به بقیه داشته است که البته با توجه به این که ارزش صفات کیفی در مقایسه با ارقام چلنجر و پیکاسو و اینواتور پایینتر بوده و در تولید محصولات باغی کیفیت همانند کمیت از ارزش بالایی برخوردارست، پیشنهاد نمی گردد. ارقام رداسکارلت، پیکاسو، بانبا و اینواتور نسبت به بقیه ارقام میزان فعالیت پراکسیداز کمتری داشتند. رقم آگریا در صفاتی همچون فعالیت آنتی اکسیدانی، پروتئین و بتاکاروتن نسبت به بقیه برتر بود. ارقام اینواتور و بانبا میزان ویتامین ث بیشتری نسبت به سایر ارقام داشتند. به طور کلی می توان ادعا کرد با مطالعه ارقام مختلف برای هر شرایط آب و هوایی میتوان به کشاورزان جهت انتخاب بهترین رقم کمک نمود و همچنین این ارزیابیها به دلیل معرفی و ورود ارقام جدید بایستی به صورت مستمر انجام شوند.
سپاسگزاری
از آزمایشگاه مرکزی دانشگاه مراغه (شاعا) به دلیل همکاری صمیمانه در این پژوهش کمال قدردانی و تشکر را داریم.