Document Type : Research Paper
Authors
Abstract
Keywords
مقدمه
علاقه به کودهای زیستی و استفاده از آنها در کشاورزی بهعلت هزینه بالای کودهای شیمیایی و خطراتی که برای محیط زیست وارد میکنند، روز به روز درحال افزایش است. برای تلقیح باکتریهای مفید اولین قدم انتخاب باکتری مؤثر و سپس مطالعه فرمولاسیون مناسب برای موفقیت تلقیح آن باکتری میباشد(باشان و همکاران 2014). بسیاری از باکتریها ممکن است ویژگیهای خوب محرک رشد گیاه را داشته باشند اما در بازار تجاری موفق عمل نکنند که علت این امر میتواند فرمولاسیون نامناسب آنها باشد (باشان، 1998). بخش عمده کود زیستی را حامل تشکیل میدهد، حامل در کودهای زیستی عبارت از ماده یا ترکیبی از مواد مختلف است که بتواند باکتریهای هدف را با جمعیت معین به دست مصرفکننده برساند (خسروی 2015). حاملهای جامد موادی هستند که سطح ویژه بالایی دارند و میتوانند جمعیت باکتری را برای مدت طولانی حفظ کنند و اثر سمی بر باکتری نداشته باشند. برای افزایش موفقیت در تلقیح، فرمولاسیون یک مایه تلقیح باید دارای چندین ویژگی باشد: باید یک محیط محافظتی برای ریزجانداران فراهم کند، به رشد مطلوب باکتری کمک کند، از کاهش جمعیت باکتری جلوگیری کند، با محیط زیست سازگار باشد، مقرون به صرفه باشد، از مواد در دسترس تهیه شود، pH خنثی یا قابل تنظیم داشته باشد (اسمیت 1992). تحقیقات برای رسیدن به حاملهای مناسب در سراسر دنیا ادامه دارد. یکی از چالشهای عمده در صنعت تولید کودهای زیستی، توسعه فرمولاسیونی است که تمام ویژگیهای ذکر شده را داشته باشند و برای استفاده در مزرعه مناسب باشند و بتواند اطمینانبخش زندهمانی و بقای باکتری از طریق تامین فضای حفاظتی، مخصوصاً در مورد باکتریهای بدون اسپور باشد و منجر به کلنیزاسیون بیشتر گیاه بعد از مصرف شود (هال و همکاران 2015).
در بین باکتریهای مفید برای تولید کود زیستی میتوان به انتروباکتر کلوآسه اشاره کرد که یک باکتری محرک رشد است و با حلکردن فسفر و آزادسازی پتاسیم به رشد گیاه کمک میکند (ساریخانی و همکاران 2018 و کاظمی اسکویی و همکاران 2018). بعد از تهیه ترکیبهای مختلف از این باکتری میتوان اثرات مایهزنی آن را بر گیاهان مختلف مشاهده کرد اما از این میان گیاه کلزا قابلتوجه است زیرا که بخش عمدهای از روغن خوراکی مورد نیاز در کشور از منابع خارجی تامین میشود. بنابراین توسعه کشت دانههای روغنی از اهمیت زیادی برخوردار است. کلزا از مهمترین دانههای روغنی دهههای اخیر به شمار میرود. دانه کلزا حاوی 40 تا 48 درصد روغن و کنجاله آن حاوی 35 تا 40 درصد پروتئین است (خیاوی و همکاران 2017).
حاملهای متفاوتی به منظور افزایش زندهمانی زادمایه میکروبی مورد استفاده قرار میگیرند. موادی نظیر پیت به عنوان یک حامل جهانی از جمله این موارد میباشد. فراهمی و در دسترس بودن مواد، عدم داشتن اثرات منفی بر میکروب و رشد گیاه، از جمله ویژگیهای مطلوب یک حامل مناسب میباشد. حاملهای منتخب برای این پژوهش شامل پیت، باگاس، پرلیت، بایوچار، هیدروچار و خاکاره هستند که پیت یک حامل غالب بوده و در مناطقی که در دسترس باشد مورد استفاده قرار میگیرد اما پردازش آن یک سرمایهگذاری پرهزینه میخواهد (تیتابوتر و همکاران 2007). در حال حاضر تولید سالانه باگاس بالغ بر یک میلیون تن است که مقداری از آن برای مصارف مختلفی استفاده میشود، با این وجود همچنان حجم عظیمی از باگاس به مصرف نمیرسد و یکی از معضلات موجود صرف هزینههای زیاد برای معدوم نمودن باگاس است، بنابراین میتواند به عنوان حامل به کار رود (اولیا و همکاران 2010). پرلیت یک آلومینوسیلیکات با منشأ آتشفشانی، سبک، جاذبالرطوبت، نسبتاً خنثی و پایدار است. این حامل عموماً به تنهایی یا بهصورت ترکیب با سایر بسترهای کشت به کار میرود. دارای قدرت بافری بالا ولی ظرفیت تبادل کاتیونی کم است (روستا و همکاران 2017). پرلیت باعث افزایش زهکشی بستر کشت و بهبود تهویة آن میشود (دیلمقانی حسنلویی و همتی 2011). در ارتباط با بایوچار و هیدروچار میتوان عنوان کرد که تقریباً هر زیست تودهای که قابلیت تبدیل به بایوچار را داشته باشد، میتواند برای تولید هیدوچار نیز مورد استفاده قرار گیرد و تنها شرایط تولید متفاوتی دارند. به عنوان مثال، پژوهشگران بیان کردند که از مواد مختلفی مانند باگاس نیشکر، چوب درختان، پوست بادام زمینی و ... میتوان برای تولید هیدروچار و بایوچار استفاده کرد (فانگ و همکاران 2015). خاکاره ظرفیت تبادل کاتیونی، مقدار آب قابل دسترس کم و نسبت کربن به نیتروژن زیادی دارد اما قیمت ناچیز، وزن اندک، فراوانی و در دسترس بودن آن یک مزیت محسوب میشود، بنابراین افزودن مواد نگهدارنده به این قبیل بسترها میتواند در کاهش هدررفت عناصر غذایی و کاهش هزینههای تولید مفید باشد (برزگرهفشجانی و همکاران 2015).
براساس بررسیهای انجام شده و افزایش روزافزون کشت گیاه کلزا و با توجه به اینکه تحقیقات انجام گرفته در این زمینه محدود بوده است، و از طرف دیگر ضرورت تحقیق در مورد عرضه زادمایههای میکروبی بر پایه حاملهای جامد، در این مطالعه مجموعهای از حاملهای جامد مختلف به عنوان حامل باکتری محرک رشد گیاه (انتروباکتر) مورد بررسی قرار گرفته است. در این بررسی انتظار میرود بتوان حامل جامد مناسبی برای باکتری مورد نظر جهت بهبود رشد و کیفیت روغن کلزا معرفی نمود.
باکتری مورد استفاده در این تحقیق باکتریS16-3 Enterobacter cloacae میباشد که از بانک میکروبی گروه علوم و مهندسی خاک دانشگاه تبریز تأمین شده است. این باکتری گرم منفی، بیهوازی اختیاری و میلهای شکل از خانواده انتروباکتریاسه میباشد. انتروباکتر با توجه به توان انحلال فسفر، آزادسازی پتاسیم و توان رشد در محیط فاقد نیتروژن (قدرت تثبیت نیتروژن) یک باکتری محرک رشد گیاه است که اثرهای مثبت آن در رشد گیاهان در آزمایشها پیشین مشخص شده است (مرادی و ساریخانی 2017، ساریخانی و همکاران 2018 و کاظمی اسکویی و همکاران 2018) و در این آزمایش مورد استفاده قرار گرفت (جدول 1).
در این آزمایش چندین حامل جامد شامل باگاس، پیت، هیدروچار، بایوچار، خاکاره و پرلیت بهصورت منفرد و مخلوط آنها با پرلیت با نسبت وزنی (1:1)
جدول 1- برخی خصوصیات محرک رشدی باکتری مورد استفاده در این آزمایش
باکتری |
نوع گرم |
تثبیت نیتروژن
|
انحلال فسفر نامحلول (mg.l-1) |
آزادسازی پتاسیم (mg.l-1) |
اکسین (m. l-1) |
Enterobacter cloacae |
منفی |
قادر به رشد در محیط عاری از نیتروژن |
510 |
13 |
17/3 |
مورد استفاده قرار گرفت. این مواد پس از هوا خشک شدن با هاون پودر شده و از غربال 5/0 میلیمتری عبور داده شدند. لازم به ذکر است که پیت از بقایای گیاهی نسبتاً تجزیهیافته حوالی دریاچه نئور استان اردبیل، هیدروچار و بایوچار از چوب درخت تبریزی تهیه گردید که هیدروچار در دمای 200 درجه سانتیگراد به مدت 14 ساعت و بایوچار در دمای 400 درجه سانتیگرادبه مدت 40 دقیقه تهیه شدند (عظیمزاده و نجفی 2016)، باگاس و پرلیت بهصورت فرآوری شده و خاکاره نیز از ضایعات چوب تهیه شد.
حاملهای جامد بهصورت زیر تهیه شدند:
ابتدا 6 گرم از هر ماده حامل جامد (پیت، باگاس، خاکاره، هیدروچار، بایوچار و پرلیت) و نسبتهای 1:1 از هر یک از حاملهای آلی با پرلیت (3 گرم: 3 گرم) توزین شده و در کیسههای پلاستیکی مجزا تهیه شدند. لازم به ذکر است که برخی از حاملها برای داشتن pH خنثی، تعدیل pH شدند. بهدلیل پایین بودن pH هیدروچار، 6 گرم از این ماده توسط 6/0 گرم کربنات کلسیم و 3 گرم از این ماده توسط 3/0 گرم کربنات کلسیم تعدیل شدند. همچنین بهدلیل بالا بودن pH پرلیت و بایوچار، pH این مواد نیز بااسید سولفوریک تعدیل شد (6 گرم از بایوچار با 3 میلیلیتر اسیدسولفوریک 2/0 نرمال و 6 گرم از پرلیت توسط 3 میلیلیتر اسیدسولفوریک 01/0 نرمال تعدیل شد). بقیه حاملها (نسبتهای 1:1) با انجام محاسباتی تعدیل گردیدند. سپس حاملهای جامد تهیه شده در کیسههای پلاستیکی به رطوبت 20% رسانده شده و درون اتوکلاو در فشار 2/1 اتمسفر و دمای 121 درجه سلسیوس به مدت 20 دقیقه استریل شدند. سپس از کشت شبانه باکتری در محیط NB، به میزان لازم به حاملهای استریل افزوده شد تا جمعیت قابل قبولی از باکتری در حامل ایجاد شود.
جمعیت باکتریها در زمانهای صفر و 180 روز از طریق شمارش کلنی شمارش شد و برای شمارش از محیط کشت نوترینت آگار (NA) استفاده شد و بهعلاوه یک نمونه نیز تهیه و بعد از گذشت 6 ماه برای مایهزنی گیاه کلزا در کشت گلدانی استفاده شد (قاسمی پیرانلو و همکاران 2019).
آمادهسازی خاک، کشت گیاه و اعمال تیمار باکتریایی
برای بررسی ترکیب زادمایههای جامد باکتری انتروباکتر کلوآسه و اثر آنها بر رشد گیاه روغنی کلزا (Brassica napus L.) رقم هایولا 308، آزمایشی در قالب طرح CRD با 9 تیمار مربوط به زادمایه جامد، یک تیمار شاهد بدون تلقیح (شاهد منفی) و دو تیمار کنترل مثبت 100 درصد و 70 درصد NPK با سه تکرار در گلخانه گروه علوم و مهندسی خاک دانشگاه تبریز انجام گرفت. خاک مورد استفاده پس از عبور از غربال 4 میلیمتری در دمای 121 درجه سلسیوس و فشار 2/1 اتمسفر استریل شد. برخی ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاک مورد آزمایش در جدول 2 آورده شده است.
جدول 2- برخی ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاک مورد استفاده در آزمایش گلخانهای
کلاس بافت |
شن |
سیلت |
رس |
کربنات کلسیم معادل |
کربن آلی |
FC |
فسفر قابلجذب (mg.kg-1) |
پتاسیم قابلجذب |
ECe (dS.m-1) |
pHe ـــ |
(٪) |
|
|||||||||
لوم شنی |
69 |
13 |
18 |
56/2 |
17/0 |
57/12 |
3 |
07/198 |
4/1 |
56/7 |
در این آزمایش ابتدا بذور کلزا در هیپوکلریت سدیم 5/0درصد به مدت 5 دقیقه ضدعفونی سطحی شده و 4-3 مرتبه با آب مقطر استریل شستشو داده شدند. به هرکدام از گلدانها 300/3 کیلوگرم خاک استریل اضافه شد و سپس گلدانها با آب استریل اشباع شدند و بعد از رسیدن رطوبت گلدانها به حدود FC، 6 عدد بذر جوانهدار شده کشت گردید و در نهایت پس از رشد بذرها، 3 عدد از بوتهها حفظ شد. در تمامی گلدانها سایر نیازهای عناصر غذایی به جز NPK به مقدار لازم بهصورت محلول و بهطور یکنواخت به همه گلدانها اضافه شد. اما در مورد عناصر نیتروژن، فسفر و پتاسیم، که هدف اصلی این آزمایش بود در تیمار شاهد بدون تلقیح (شاهد منفی) هیچ کود شیمیایی و باکتری استفاده نشد، در مورد تیمار شاهد مثبت 100 درصد NPK، بر اساس آزمون خاک و تجربیات قبلی 100 درصد مقدار کودی توصیه شده معادل (mg N/kg soil 5/56 از منبع اوره)، (mg P/kg soil 13 از منبع سوپر فسفات تریپل) و (mg K/kg soil 3/31) از منبع سولفات پتاسیم) و در تیمار شاهد مثبت 70 درصد NPK، 70 درصد مقادیر فوق در هر گلدان استفاده شد. در زادمایهها نیز، 70 درصد مقدار NPK استفاده شد، زیرا فرض آزمایش این بود که باکتری بتواند 30 درصد نیاز گیاه به این عناصر را تأمین کند. 10 میلیگرم از هر زادمایه باکتریایی بهطور مساوی بین تکرارهای هر تیمار یعنی در سه گلدان پخش شد. در طول دورهی رشد گیاه از طریق توزین رطوبت تمامی گلدانها در دامنه رطوبتی (FC 8/0 – 7/0) نگهداری شد، برای کسر اثر افزایشی رشد گیاه بر وزن گلدانها، تعدادی گلدان به عنوان شاهد در نظر گرفته شد که با تغییر محسوس رشد کلزا، از گیاههای شاهد برای تعیین وزن کلزا استفاده گردید.
پارامترهای اندازهگیری شده قبل و بعد از برداشت
حدود یک ماه پس از رشد گیاه و قبل از گلدهی، شاخص کلروفیل سه بار (با دستگاه کلروفیلسنج) اندازهگیری شد و پس از برداشت پارامترهای وزن خورجین در بوته، تعداد دانه در بوته (با دستگاه بذرشمار)، ارتفاع بوته (از سطح خاک با خط کش)، قطر طوقه (با کولیس)، حجم ریشه در بوته (با استفاده از تغییر حجم آب در استوانهی شیشهای مدرج)، وزن تر و خشک شاخساره، ریشه، دانه و وزن تر و خشک کل و عملکرد دانه در بوته اندازهگیری شدند. در نهایت درصد روغن (با دستگاه سوکسله) و اسید چرب (با کروماتوگرافی گازی) اندازهگیری شدند (آزادمرد دمیرچی 2013).
آزمایش گلخانهای در قالب طرح CRD با 13 تیمار و سه تکرار اجرا شد. تجزیه واریانس دادهها با نرم افزار MSTATC و مقایسه میانگینها با آزمون دانکن در سطح احتمال 5 درصد انجام و ترسیم شکلها با نرم افزار Excel انجام شد.
شاخص کلروفیل
با توجه به تجزیه واریانس انجام شده مشخص شد که اثر زادمایههای جامد انتروباکتر کلوآسه بر شاخص کلروفیل برگ گیاه کلزا در سطح احتمال 1 درصد معنادار بود (جدول3). مقایسه میانگین دادهها نشان داد که بیشترین شاخص کلروفیل مربوط به تیمارهای بایوچار و هیدروچار بود که بهجز تیمار شاهد بدون تلقیح (شاهد منفی)، NPK70 پیت و بایوچار – پرلیت با بقیه در یک گروه آماری قرار داشتند و کمترین مقدار در تیمار شاهد بدون تلقیح (شاهد منفی) مشاهده شد (جدول 6).
میزان کلروفیل یکی از نشانگرهای غیرمستقیم کارایی دستگاه فتوسنتز در ارتباط با کیفیت گیاهان است (باشیال 2011). رنگ برگ، که با مقدار کلروفیل آن همبستگی نزدیک دارد، تحت تأثیر عوامل مختلفی همانند مرحله رشد گیاه، رقم، ضخامت برگ، تراکم گیاه و دیگر فاکتورهای آب وهوایی قرار دارد (مالاسیوتیس و همکاران 2006).
یکی از مکانیسمهای افزایش کلروفیل در گیاهان تلقیح شده توسط باکتریهای محرک رشد، کاهش غلظت اتیلن و تأمین آهن از طریق تولید سیدروفورها است که سبب پایداری و تشکیل بیشتر کلروفیل میشود (اعتمادی و همکاران 2014).
بنرجی و همکاران (2012) گزارش دادند که مقدار کلروفیل b و a در برگها با افزودن کودهای زیستی افزایش مییابد. این افزایش به جذب بیشتر منیزیم، اثرهای مفید باکتریهای موجود در کودهای زیستی، در دسترس قرار دادن نیتروژن به میزان زیاد و در نهایت رشد بیشتر بافتها و اندامها به وسیله گونههای تثبیت کنندههای نیتروژن نسبت داده شده است. مدهایان و همکاران (2013) گزارش کردند که استفاده از گونههای مختلف Enterobacter موجب افزایش ارتفاع بوته، تعداد برگ، کلروفیل و قطر طوقه در گیاه Jatropha curcasشده است. حبیب و زقلول (2012)، علیپور و سبحانیپور (2012)، قدمخانی و همکاران (2017)و کلانتری و همکاران (2017) نیز به نتایج مشابهی اشاره کردند.
قطر طوقه
با توجه به تجزیه واریانس انجام شده مشخص شد که اثر زادمایههای جامد انتروباکتر کلوآسه بر قطر طوقه کلزا در سطح احتمال 1 درصد معنادار بود. ضریب تغییرات با مقدار 71/5 درصد هم حاکی از دقت بالای آزمایش بود (جدول 3).
نتایج مقایسه میانگین دادهها نشان داد بیشترین قطر طوقه متعلق به تیمار کودی 100% (NPK100) با میانگین 2/7 میلیمتر بود که افزایش قابل ملاحظهای را نسبت به تیمار شاهد بدون تلقیح (شاهد منفی) نشان داد .قطر طوقه در حاملهای جامد به کار رفته بین 3/6 تا 8/6 میلیمتر بود که همگی در یک گروه آماری قرار گرفتند ولی با شاهد منفی تفاوت معنادار داشتند و افزایش 54 – 68 درصدی را نسبت به کنترل نشان دادند (جدول 6).
قطر طوقه یکی از پارامترهای رویشی مهم میباشد و هر قدر که قطر طوقه بیشتر باشد، پتانسیل تولید مطلوب در گیاه افزایش خواهد یافت. باکتریهای محرک رشد با تولید هورمونهای محرک رشد گیاه از جمله اکسین بهطور مستقیم سبب افزایش رشد ساقه شده و با تولید سیتوکینین بر آنزیمهای لیپاز و پروتئاز اثر منفی گذاشته و مانع تجزیه پروتئین در محیط داخلی سلول شده که به این وسیله باعث تقسیم سلولی گشته و از این طریق بهطور غیرمستقیم در افزایش قطر طوقه موثر واقع میشوند (محمدورزی و همکاران 2011).
محمدورزی و همکاران (2011) نشان دادند که تیمارهای آفتابگردان تلقیح شده با باکتریهای محرک رشد گیاه، قطر طوقه را بهطور معناداری افزایش دادند. افزایش قطر طوقه توسط دیگر محققان نیز گزارش شده است (اصغر و همکاران 2004 و پورابراهیمی فومنی و همکاران 2014).
جدول 3- تجزیه واریانس اثر زادمایههای جامد انتروباکتر کلوآسه بر شاخصهای رشد گیاهی شامل شاخص کلروفیل، قطر طوقه، ارتفاع بوته ، حجم ریشه در بوته و تعداد دانه در بوته
منابع تغییر |
درجه آزادی |
میانگین مربعات |
||||
شاخص کلروفیل |
قطر طوقه |
ارتفاع بوته |
حجم ریشه در بوته |
تعداد دانه در بوته |
||
تیمار |
12 |
**78/15 |
**01/0 |
**03/129 |
**21/48 |
**49/124380 |
خطای آزمایشی |
26 |
63/2 |
001/0 |
49/41 |
28/2 |
34/19493 |
ضریب تغییرات (%) |
63/9/0 |
71/5 |
33/6 |
18/12 |
05/15 |
|
** معنی دار در سطح احتمال 1 درصد می باشد.
|
اثر زادمایههای جامد انتروباکتر کلوآسه بر ارتفاع بوته کلزا در سطح احتمال 1 درصد معنادار بود (جدول3). بر اساس مقایسه میانگین انجام شده مشخص شد تمام حاملهای جامد در یک گروه آماری قرار داشتند و در میان آنها بیشترین ارتفاع بوته با مقدار 4/111 سانتیمتر مربوط به حامل باگاس بود (جدول 6).
افزایش ارتفاع بوته شاخصی از رشد رویشی گیاه است که افزایش آن در اثر کاربرد زادمایههای انتروباکتر نشان میدهد که این ویژگی تحت تأثیر تلقیح قرار گرفته است. میتوان بیان کرد که باکتریهای محرک رشد با تأثیر بر سیستم ریشه سبب افزایش جذب آب و عناصر غذایی در گیاه میشوند، همچنین از طریق تولید هورمونهایی مثل جیبرلین که روی رشد طولی سلولها به ویژه میانگرههای ساقه، و اکسین و سیتوکنین که روی تقسیم سلولی نقش دارند، اثر گذاشته، که نتیجه آن افزایش ارتفاع بوته است (احتشامی و همکاران 2014).
مایهزنی باE.Cloacae بهترتیب موجب افزایش 67/41 و 25/6 درصدی ارتفاع بوته در سویا و گندم شد (رامش و همکاران 2014). در یک بررسی، ارتفاع بوته ذرت تلقیح شده با Azospirillum افزایش یافت (روستا و همکاران 1998). ارتفاع بوته ذرت در اثر تلقیح بذر با باکتری Pseudomonasحدود 8/5 درصد بیشتر شد (زهیر و همکاران 2002). افزایش ارتفاع بوته در اثر باکتریهای محرک رشدتوسط دیگر پژوهشگران نیز گزارش شده است (عباسزاده دهجی و همکاران 2014، کوچکی و همکاران 2009 و برهام و همکاران 2017).
باگاس به عنوان ضایعات حاصل از گیاه نیشکر (در فرایند استخراج شکر از این گیاه)، از یک ویژگی بسیار خوب برخوردار است که حتی پیتهای مرغوب نیز از این خاصیت برخوردار نمیباشند و آن عدم نیاز به تنظیمکنندههای pH است، چون در مورد پیت از کربنات کلسیم استفاده میشود (قاسمی پیرانلو و همکاران 2019).
همچنین باگاس میتواند از نظر ویژگیهای فیزیکی شرایط مطلوبی را برای زندهمانی باکتری فراهم نماید. باگاس دارای فیبر زیاد و ساختمان نرم بوده و ترکیب بسیار ارزان، ساده و بدون ضرر برای محیط میباشد، بهطوری که میتوان از آن در نگهداری باکتریهای موثر در کنترلگرهای زیستی استفاده کرد (اولیا و همکاران 2010).
وسی (2003) بیان کرد که کاربرد کودهای زیستی از طریق تولید هورمون های محرک رشد به ویژه اکسین سبب افزایش رشد و ارتفاع بوته میشود. اولیا و همکاران (2006) در بررسی زندهمانی باکتریهای حلکننده فسفات از حاملهای پرلیت، باگاس، ذغال سنگ، پوست ذرت بهصورت منفرد و مخلوط با نسبتهای معینی از ترکیبات استفاده کردند. آنها نتیجه گرفتند که ترکیب پرلیت و باگاس با نسبت وزنی (2:1) بهترین فرمولاسیون بوده است. اولیا و همکاران (2010) در بررسی فرمولهای مختلف حامل از نظر نگهداری باکتریهای سودوموناس فلورسنس و اروینیا هربیکولا به عنوان عوامل کنترلگرهای زیستی، ترکیبهای مختلفی از حاملها را تهیه نمودند. این ترکیب شامل پیت، باگاس، پرلیت، پرلیت - باگاس، پرلیت - باگاس - ذغال، باگاس - ذغال و محیط کشت مایع LB با غلظت یک سوم بود. آنها نتیجه گرفتند که از میان ترکیبات فوق، باگاس در دمای اتاق عملکرد بهتری داشته است.
با توجه به تجزیه واریانس دادهها، اثر زادمایههای جامد انتروباکتر کلوآسه بر حجم ریشه گیاه کلزا در سطح احتمال 1 درصد معنادار بود (جدول 3). مقایسه میانگین دادهها نشان داد که بیشترین حجم ریشه در بوته مربوط به تیمار NPK100 و حامل بایوچار با مقادیر 56/20 و 89/18 سانتیمتر مکعب بود که در یک گروه آماری قرار داشتند ولی با سایر تیمارها دارای تفاوت معنادار بودند و نسبت به کنترل افزایش قابلتوجهی را نشان دادند. کمترین حجم ریشه در بوته مربوط به تیمارهای پیت، باگاس - پرلیت و بایوچار- پرلیت بود که باهم تفاوت معناداری نداشتند اما نسبت به تیمار شاهد بدون تلقیح (شاهد منفی) تفاوت معنادار داشتند و حجم ریشه بیشتری در آنها اندازهگیری شد (جدول 6). افزایش حجم ریشه در بوته بیانگر توسعه بیشتر ریشه است که افزایش توان جذب آب و عناصر غذایی بیشتر را در حجم وسیعتری از خاک امکانپذیر میسازد و در نتیجه رشد و نمو گیاه را بهبود میبخشد. اثباتی و همکاران (2015) افزایش 55% در حجم ریشههای گوجهفرنگی را در گیاهان تلقیح شده با جدایههای باکتریایی عنوان داشتند. بانچیو وهمکاران (2008) نیز نتیجه مشابه را گزارش کردند. کاظمی اسکویی و همکاران (2018) برای بررسی تأثیر مایهزنی باکتریایی (سویه S16-3) بر ارقام کلزا تحت تنش اسمزی تیمار شده با پلیاتیلنگلیکول، گزارش کردند که تلقیح باکتریایی حجم ریشه هایولا 308 را تحت تنش اسمزی افزایش داد.
تعداد دانه در بوته
تجزیه واریانس دادههای حاصل از آزمایش نشان داد که اثر زادمایههای جامد انتروباکتر کلوآسه بر تعداد دانه در بوته کلزا در سطح احتمال 1 درصد معنادار بود (جدول 3). براساس مقایسه میانگین دادههای حاصله تیمار کودی 100% بیشترین تعداد دانه در بوته را داشته که نسبت به تیمار کنترل افزایش قابل توجهی را نشان داد. در میان حاملهای به کار رفته تیمار هیدروچار با میانگین تعداد دانه در بوته 1087 بیشترین و بایوچار با مقدار 3/774 کمترین تعداد دانه در بوته را به خود اختصاص داد، با وجود اینکه بایوچار کمترین تعداد را در میان حاملها داشت اما نسبت به تیمار شاهد بدون تلقیح (شاهد منفی) افزایش 100 درصدی را نشان داد (جدول 6). با توجه به اینکه بایوچار نسبت به حاملهای دیگر از C/N بالایی برخوردار میباشد میتوان بیان کرد یکی از دلایل احتمالی کاهش تعداد دانه در بوته در بایوچار، این دلیل باشد. تأثیر بایوچار و هیدروچار بر زندهمانی ریزجانداران بستگی به مواد اولیه و شرایط فرآیند تولید دارد (محمد و همکاران 2014). از آنجا که هیدروچارها در دمای پایین (200 درجه سلسیوس) تولید میشوند، بنابراین برای تولید به انرژی کمتری نیاز دارد و همچنین دارای بازدهی بالاتر و توانایی جذب بهتر میباشند. با این حال، اسیدیته پایین آن میتواند نگرانکننده باشد که با تعدیل pH میتوان این مشکل را برطرف نمود.
حکم علیپور و سید شریفی (2016) گزارش کردند در بالاترین سطح کاربرد کود نیتروژن بههمراه تلقیح توأم با باکتریهای محرک رشد در جو بهاره، بالاترین تعداد دانه در بوته و در سطوح شاهد کمترین میزان این صفت حاصل گردید. مسعود و همکاران (2003) نشان دادند که استفاده از کودهای زیستی در کلزا موجب افزایش تعداد دانه در بوته و عملکرد دانه شد.
یساری و همکاران (2008) و ذبیحی و همکاران (2009) نیز نتیجه مشابهی را گزارش کردند. حجتیپور و همکاران (2013) با بررسی تأثیر تلفیق کودهای زیستی و شیمیایی بر عملکرد دانه، اجزای عملکرد و شاخصهای رشدی گندم گزارش کردند که در تیمار مصرف کود زیستی، بالاترین (13/33) و کمترین (19/30) تعداد دانه در بوته به ترتیب در شرایط مصرف 200 گرم کود زیستی نیتروکارا و عدم مصرف کود حاصل شد.
نتایج تجزیه واریانس دادهها، حاکی از آن است که اثر زادمایههای جامد انتروباکتر کلوآسه بر وزن تر و خشک شاخساره گیاه کلزا در سطح احتمال 1 درصد معنادار بود (جدول 4). مقایسه میانگین دادههای حاصل، نشان داد که تیمار NPK100 بیشترین و تیمار شاهد کمترین وزن خشک شاخساره را به خود اختصاص دادند. زادمایههای جامدبه کار رفته همگی در یک گروه آماری قرار گرفتند و همگی نسبت به شاهد افزایش وزن خشک شاخساره را نشان دادند (جدول 6).
اثباتی و همکاران (2015) افزایش 76 درصدی در وزن تر و خشک شاخ و برگ گوجه فرنگی بر اثر باکتریهای محرک رشد گیاه را گزارش کردند. عباسزاده دهجی و همکاران (2014) نیز چنین نتیجهای را ارایه کردند. افزایش عملکرد بیولوژیک جو در نتیجهی استفاده از این باکتریها توسط ذبیحی و همکاران (2009) نیز گزارش شده است. آنها اثر باکتری در افزایش عملکرد مادهی خشک را به مصرف بهتر فسفر نسبت دادند. زیدی (2003) و کوچکی و همکاران (2009) نیز در آزمایشهای خود اثرهای مثبت کودهای زیستی را در افزایش وزن خشک بوته گیاه گزارش کردند .
وزن تر و خشک ریشه در بوته
تجزیه واریانس دادهها نشان میدهد که اثر زادمایههای جامد انتروباکتر کلوآسه بر وزن تر و خشک ریشه گیاه کلزا در سطح احتمال 1 درصد معنادار بود (جدول 4). پس از مقایسه میانگین دادهها مشخص شد که بالاترین وزن تر و خشک ریشه مربوط به تیمار NPK100 بود و با سایر تیمارها دارای تفاوت معناداری بود. در بین زادمایههای جامد، خاکارهبا میانگین 77/1 گرم بیشترین، پیت با میانگین 32/1 گرم کمترین وزن خشک ریشه را به خود اختصاص داد (جدول 7).
افزایش وزن تر و خشک ریشه هرچند نشان از بهتر بودن شرایط لنگرگاهی گیاه است اما دلیل قطعی بر تغذیه بهتر گیاه نخواهد بود. چون ریشههای موئین در عین جذب بهتر، وزن کمتری را به خود اختصاص میدهند. اثر مثبت این کودها بر وزن تر و خشک ریشه، به در دسترس قرار دادن مقدار زیادی عناصر غذایی پر مصرف و کم مصرف برای ریشه گیاهان، تثبیت N2، تولید مواد محرک رشد گیاه (اکسین، سایتوکینین یا جیبرلین) و سرکوب بیماریهای گیاهی نسبت داده شده است (زالوسکا و آنتکوویاک 2011).
خاورزی و رجالی (2000) قابلیت استفاده از بعضی مواد ارزانقیمت شامل کمپوست کاه، کمپوست باگاس، کمپوست فیلتر کیک، زغالسنگ، بنتونیت و ورمیکولایت به عنوان حامل باکتری Bradyrhizobium japonicumرا ارزیابی کردند. آنان طبق نتایج شمارشهای شش ماهه نشان دادند که تیمار کمپوست باگاس میتواند به عنوان بهترین حامل جهت تهیه مایه تلقیح سویا استفاده شود. اشفق و همکاران (2011) نشان دادند که تلقیح با باکتریهای محرک رشد بیش از 25% باعث افزایش
جدول 4- تجزیه واریانس اثر زادمایههای جامد انتروباکتر کلوآسه بر شاخصهای رشدی گیاه شامل وزن تر و خشک شاخساره، وزن تر و خشک ریشه و وزن خورجین در بوته
|
منابع تغییر |
درجه آزادی |
میانگین مربعات |
||||||||||
|
وزن تر شاخساره |
وزن خشک شاخساره |
وزن تر ریشه |
وزن خشک ریشه |
وزن خورجین در بوته |
||||||||
|
تیمار |
12 |
**24/44 |
**31/11 |
**37/10 |
**36/0 |
93/2** |
||||||
|
خطای آزمایشی |
26 |
91/3 |
71/0 |
78/1 |
052/0 |
33/0 |
||||||
ضریب تغییرات (%) |
43/11 |
76/8 |
17/15 |
59/14 |
72/11 |
||||||||
|
** معنی دار در سطح احتمال 1 درصد می باشد. |
||||||||||||
وزن خشک ریشه ماش شد. عباسزاده دهجی و همکاران (2014) و روسو و همکاران (2008) مشاهده کردند که استفاده از باکتری محرک رشد سبب افزایش وزن خشک و تر ریشه میگردد. واگار و همکاران (2004) ضمن بررسی اثر تلقیح باکتریهای حاوی آنزیم ACC دآمینار بر رشد و عملکرد گندم دریافتند که باکتریهای حاوی این آنزیم وزن ریشه را بهطور معناداری نسبت به شاهد افزایش دادند.
تجزیه واریانس دادهها نشان داد که اثر زادمایههای جامد انتروباکتر کلوآسه بر وزن تر و خشک دانه گیاه کلزا در سطحاحتمال 1 درصد معنادار بود (جدول 5).مقایسه میانگین دادههای حاصل از آزمایش نشان داد که تیمار NPK100 بیشترین و شاهد کمترین وزن تر و خشک دانه را داشت در میان زادمایههای جامد به کار رفته، حامل هیدروچار با مقدار 65/2 گرم بیشترین و حامل پیت با مقدار 07/2 گرم کمترین وزن خشک دانه را به خود اختصاص دادند. حامل پیت با اینکه در میان زادمایههای جامد کمترین وزن خشک دانه را داشت اما نسبت به تیمار شاهد بدون تلقیح (شاهد منفی) افزایش قابلتوجهی را نشان داد (جدول 7).
در بین حاملهای مختلف، پیت به عنوان یک حامل غالب میباشد این حامل دارای رطوبت مناسب، دمای مناسب و مواد غذایی کافی است اما نقص اصلی این حامل تغییر در کیفیت آن است چون پیت یک ماده آلی نامحلول و پیچیده است، بهعلاوه در حین استریل شدن یک سری مواد سمی آزاد میکند که سبب کاهش جمعیت باکتری میشود، همچنین مستعد آلودگی است و ممکن است در هر مکانی دردسترس نباشد (باشان 1998). بیشتر ذخایر پیت، pH پایین دارند که باید با آهک برای رسیدن به pH 7- 5/6 اصلاح شود (روقلی 1976).
اگامبردیوا و همکاران (2017) زندهمانی باکتری B. japonicum را پس از شش هفته با استفاده از بایوچار و هیدروچار به عنوان حامل، در شرایط تنش خشکی ارزیابی کردند. آنها بیان کردند که زندهمانی این باکتری در حامل هیدروچار نسبت به بایوچارهایی که از ذرت و چوب به دست آمده، بیشتر بود.
جدول 5- تجزیه واریانس اثر زادمایههای جامد انتروباکتر کلوآسه بر شاخصهای رشد گیاهی شامل وزن تر و خشک دانه، وزن هزاردانه در بوته، وزن تر و خشک کل و درصد روغن دانه کلزا
منابع تغییر |
درجه آزادی |
میانگین مربعات |
|||||||||||
وزن تر دانه |
وزن خشک دانه |
وزن هزاردانه |
وزن تر کل |
وزن خشک کل |
درصد روغن کلزا |
||||||||
تیمار |
12 |
80/0** |
76/0** |
01/0ns |
14/93** |
48/15** |
**83/8 |
||||||
خطای آزمایشی |
26 |
12/0 |
11/0 |
02/0 |
40/7 |
89/0 |
32/0 |
||||||
|
ضریب تغییرات (%) |
32/13 |
15/14 |
93/14 |
43/10 |
42/8 |
27/1 |
||||||
|
ns و ** بهترتیب غیرمعنی دار و معنی دار در سطح احتمال 1 درصد می باشد. |
||||||||||||
نتایج تجزیه واریانس دادهها، حاکی از آن است که که اثر زادمایههای جامد انتروباکتر کلوآسه بر وزن هزار دانه گیاه کلزا معنادار نبود (جدول 7). نتایج مقایسه میانگین دادهها نشان داد که تمام تیمارهای به کار رفته در این طرح از نظر وزن هزار دانه در یک گروه آماری قرار گرفته و با هم تفاوت معناداری ندارند. از میان زادمایهها، باگاس و پرلیت بیشترین و هیدروچار و خاکاره کمترین وزن هزاردانه را به خود اختصاص دادند. (جدول 9).
نتایج تجزیه واریانس دادهها، حاکی از آن است که اثر زادمایههای جامد انتروباکتر کلوآسه بر وزن خورجین بههمراه بذرگیاه کلزا در سطح احتمال 1 درصد معنادار بوده و ضریب تغییرات حاصله هم بیانگر دقت بالا و خطای پایین آزمایش بود (جدول 4). مقایسه میانگین دادهها نشان داد که تیمار NPK100 دارای بیشترین وزن خورجین در بوته بود و با تمام تیمارها اختلاف معنادار داشت. زادمایههای جامد در یک گروه آماری بودند و در میان آنها هیدروچار با میانگین وزن 36/5 بیشترین و پیت با میانگین 44/4 گرم کمترین وزن خورجین در بوته را به خود اختصاص دادند (جدول 6).
تجزیه واریانس دادههای حاصل از آزمایش نشان داد که اثر زادمایههای جامد انتروباکتر کلوآسه بر وزن تر و خشک کل گیاه کلزا در سطح احتمال 1 درصد معنادار بود (جدول 5). مقایسه میانگین دادهها نشان داد تیمار کودی 100% بیشترین وزن تر و خشک کل گیاه را داشت که با تمام تیمارها تفاوت معناداری داشت. در میان حاملها، هیدروچار بیشترین و پیت کمترین وزن تر و خشک کل گیاه را به خود اختصاص دادند و تمام حاملهای به کار رفته از نظر وزن خشک کل در یک گروه آماری قرار داشتند (جدول 7).
در آزمایشهای گلخانهای وزن کل گیاه میتواند شاخص مهم و مناسبتری از شرایط رشد گیاه باشد. ساریخانی و همکاران (2019) افزایش معناداری در وزن تر و خشک کل در گیاه ذرت در اثر تلقیح با برخی کودهای میکروبی فسفاته از جمله انتروباکتر کلوآسه را گزارش کردند. صادقی و همکاران (2015) نشان دادند که وزن خشک کل ذرت در تیمارهایی که کود زیستی به کار رفته بود، افزایش یافت.
جدول6 – مقایسه میانگین اثر زادمایههای جامد انتروباکتر کلوآسه بر شاخصهای رشد گیاهی شامل شاخص کلروفیل، قطر طوقه، ارتفاع بوته ، حجم ریشه در بوته، تعداد دانه در بوته، وزن تر و خشک شاخساره و وزن خورجین در بوته
تیمار |
شاخص کلروفیل |
قطر طوقه |
ارتفاع بوته |
حجم ریشه در بوته |
تعداد دانه در بوته |
وزن تر شاخساره |
وزن خشک شاخساره |
وزن خورجین در بوته |
پیت |
cd41/15 |
b630/0 |
a33/105 |
e44/9 |
bc9/828 |
d43/45 |
b08/9 |
b44/4 |
پرلیت |
a-d57/17 |
ab687/0 |
a100 |
bc34/13 |
bc3/898 |
cd64/46 |
b75/9 |
b97/4 |
باگاس |
a-d53/17 |
ab680/0 |
a44/111 |
c-e11/11 |
bc7/892 |
b-d12/56 |
b97/9 |
b13/5 |
بایوچار |
a56/19 |
b633/0 |
a55/104 |
a89/18 |
c3/774 |
b-d39/56 |
b34/10 |
b88/4 |
هیدروچار |
a86/18 |
ab680/0 |
a55/99 |
c-e11/11 |
ab1087 |
ab49/59 |
b38/10 |
b36/5 |
خاکاره |
a-d84/16 |
ab673/0 |
a11/99 |
b-d78/12 |
ab1047 |
b-d77/56 |
b83/9 |
b21/5 |
باگاس – پرلیت |
ab57/18 |
b637/0 |
a104 |
e44/9 |
bc8/873 |
b-d19/51 |
b22/10 |
b86/4 |
بایوچار – پرلیت |
b-d56/15 |
ab660/0 |
a11/100 |
de10 |
a-c1012 |
b-d86/53 |
b77/9 |
b16/5 |
هیدروچار – پرلیت |
a-d72/16 |
b657/0 |
a106 |
c-e56/10 |
bc4/958 |
b-d23/51 |
b68/9 |
b90/4 |
خاکاره – پرلیت |
a-c98/17 |
ab660/0 |
a99/98 |
b89/13 |
a-c1011 |
b-d91/51 |
b63/9 |
b91/4 |
شاهد |
e87/10 |
c407/0 |
b77/83 |
f56/5 |
d8/385 |
e82/18 |
c83/3 |
c16/2 |
NPK70 |
d81/14 |
ab667/0 |
a104 |
b45/14 |
ab1057 |
a-c89/57 |
b85/9 |
b20/5 |
NPK100 |
a-c53/18 |
a720/0 |
a77/106 |
a56/20 |
a1234 |
a28/68 |
a73/12 |
a76/6 |
نتایج تجزیه واریانس دادهها، حاکی از آن است که اثر زادمایههای جامد انتروباکتر کلوآسه بر درصد روغن گیاه کلزا در سطح احتمال 1 درصد معنادار بود (جدول 5). مقایسه میانگین دادهها نشان داد که تیمار کودی 70% (NPK70) و بایوچار – پرلیت بیشترین و تیمارهای پیت و بایوچار کمترین درصد روغن را داشتند (جدول 7).
در تیمارهای پیت و بایوچار وزن خشک دانه نسبت به شاهد افزایش داشته ولی درصد روغن کاهش یافته که دلیل این امر را میتوان به اثر رقت ارتباط داد. یکی از مهمترین ویژگیهای کیفی در کلزا، درصد روغن دانه آن است. درصد روغن دانه در ارقام مختلف کلزا علاوهبر ویژگیهای ژنتیکی به عوامل محیطی چون دما، شرایط تغذیه گیاه و رطوبت نیز بستگی دارد (حسنزاده قورت تپه و جوادی 2016).
کدیور و همکاران (2010) گزارش کردند که میزان روغن ارقام مختلف کلزا بین 75/45 – 20/37 درصد است که میزان آن به واریته گیاهی، موقعیت مکان، حاصلخیزی خاک، کهنه و یا تازه بودن دانه بستگی دارد. در میان عوامل محیطی که بر مقدار روغن اثر دارند، دما مهمترین عامل محسوب میشود که با افزایش آن درصد روغن کاهش پیدا میکند. آبیاری میتواند موجب افزایش مقدار روغن شود در صورتیکه غرقاب و تنش خشکی موجب کاهش آن میشود. استفاده از مقدار زیاد کود ازته نیز باعث کاهش درصد روغن میشود(عزیزی و همکاران 2002).
یساری و همکاران (2009) اظهار داشتند که با استفاده از کودهای زیستی Azotobacter و Azospirillumمیتوان مصرف کود شیمیایی را از 150 به 100 کیلوگرم در هکتار کاهش و عملکردی مشابه کودهای شیمیایی تولید کرد. در بررسی آنان با مصرف کودهای زیستی درصد روغن افزایش یافت. حسنزاده قورت تپه و جوادی (2016) با بررسیهای خود نشان دادند که کاربرد 150 کیلوگرم کود نیتروژن + تلقیح با Azotobacter و Azospirillumبیشترین عملکرد روغن معادل 55/1334 کیلوگرم در هکتار را تولید کرد که نسبت به تیمار شاهد 02/151 درصد افزایش داشت. نتایج تحقیقات محمدورزی و همکاران (2011) نشان میدهد استفاده از باکتریهای محرک رشد تأثیری مثبت بر درصد روغن داشته و سبب افزایش عملکرد روغن شده است. شهاتا و الخاواس (2003) و اکبری و همکاران (2010) نیز نتیجهی مشابهی را گزارش کردند.
نتایج مربوط به کروماتوگرافی گازی و آنالیز روغن دانه گیاه کلزا در جدول 10 آمده است.
جدول 7- مقایسه میانگین اثر زادمایههای جامد انتروباکتر کلوآسه بر شاخصهای رشد گیاهی شامل وزن تر و خشک ریشه، دانه، وزن هزاردانه و وزن تر و خشک کل و درصد روغن دانه کلزا
تیمار |
وزن تر ریشه |
وزن خشک ریشه |
وزن تر دانه |
وزن خشک دانه |
وزن هزاردانه |
وزن تر کل |
وزن خشک کل |
درصد روغن |
پیت |
c26/7 |
c32/1 |
b23/2 |
b07/2 |
a84/0 |
c41/22 |
b40/10 |
f16/41 |
پرلیت |
bc16/9 |
bc55/1 |
b61/2 |
b41/2 |
a98/0 |
bc71/24 |
b29/11 |
e94/43 |
باگاس |
bc49/9 |
bc45/1 |
b62/2 |
b39/2 |
a98/0 |
b20/28 |
b50/11 |
de52/44 |
بایوچار |
bc40/9 |
bc56/1 |
b44/2 |
b2/2 |
a84/0 |
b19/28 |
b90/11 |
f31/41 |
هیدروچار |
bc46/8 |
bc64/1 |
b83/2 |
ab65/2 |
a78/0 |
b29/28 |
b02/12 |
c-e70/44 |
خاکاره |
bc76/9 |
b77/1 |
b77/2 |
ab55/2 |
a78/0 |
b68/28 |
b60/11 |
b-d45 |
باگاس – پرلیت |
bc08/8 |
bc57/1 |
b50/2 |
b29/2 |
a91/0 |
bc15/25 |
b79/11 |
ab90/45 |
بایوچار – پرلیت |
bc11/8 |
bc65/1 |
b71/2 |
ab5/2 |
a93/0 |
bc06/26 |
b42/11 |
a36/46 |
هیدروچار –پرلیت |
bc92/8 |
bc58/1 |
b57/2 |
b37/2 |
a87/0 |
bc00/26 |
b25/11 |
b-d14/45 |
خاکاره – پرلیت |
bc54/8 |
bc54/1 |
b64/2 |
b45/2 |
a85/0 |
bc85/25 |
b16/11 |
ab93/45 |
شاهد |
d40/4 |
d66/0 |
c16/1 |
c87/0 |
a82/0 |
d68/10 |
c49/4 |
e79/43 |
NPK70 |
b01/10 |
bc69/1 |
b73/2 |
ab53/2 |
a82/0 |
b30/29 |
b54/11 |
a58/46 |
NPK100 |
a71/12 |
a26/2 |
a53/3 |
a10/3 |
a91/0 |
a46/35 |
a98/14 |
bc32/45 |
جدول8- اندازهگیری درصد اسید چرب روغن دانه در گیاه کلزا
تیمار |
اسید پالمتیک (اشباع) |
اسید استئاریک (اشباع) |
اسید پالمیتولئیک (غیراشباع) |
اسید اولئیک (غیراشباع) |
اسید لینولئیک (غیراشباع) |
اسید لینولنیک (غیراشباع) |
شاهد بدون تلقیح |
57/5 |
45/4 |
18/0 |
02/51 |
31/15 |
56/6 |
باگاس -پرلیت |
44/5 |
49/3 |
14/0 |
44/53 |
34/15 |
57/6 |
با آنالیز کروماتوگرافی گازی، چهار اسیدچرب غیراشباع شامل اسید پالمیتولئیک، اسید اولئیک، اسید لینولئیک و اسید لینولنیک و دو اسیدچرب اشباع شامل اسید پالمتیک و اسید استئاریک در روغن کلزا شناسایی و تعیین شدند. در بین اسیدچربهای کلزا، اسید اولئیک و لینولئیک بیشترین درصد را به خود اختصاص دادند (جدول 8).
نتایج آنالیز کروماتوگرافی گازی نشان داد که تیمار باگاس-پرلیت نسبت به شاهد بدون تلقیح سبب افزایش اسیدهای چرب غیراشباع و کاهش اسیدهای چرب اشباع شده است. افزایش اسیدهای چرب غیراشباع نیز باعث افزایش کیفیت روغن کلزا میگردد (احمد و عابدین 2000).
نلدا و همکاران (2007)، ترکیب اسیدهای چرب روغن کلزا را از طریق کروماتوگرافی گازی به دست آوردند و نتیجه گرفتند که روغن کلزا حدود 60 درصد اسیدچرب اولئیک، مقدار کمی اسیدچرب اشباع و میزان متوسطی از اسیدچرب غیراشباع نظیر اسیدلینولئیک و اسیدلینولنیک را دارا است.
شش اسید چرب غیراشباع کلزا شامل پالمیتولئیک، اولئیک، لینولئیک، لینولنیک، گادولئیک و اروسیک میباشد که مهمترین اسید چرب اشباع نشده از لحاظ تغذیهای، اسید لینولئیک است چون این اسید چرب در بدن سنتز نمیشود و باید از طریق جیره غذایی تأمین گردد. اسید اولئیک از جمله اسیدهای چرب غیراشباع با یک پیوند دوگانه میباشد که اثرهای آنتیاکسیدانی آن نیز اثبات شده است (بری و ریولاین 1997). اسید اروسیک برای انسان مضر است. روغن کلزا حاوی کمتر از 2 درصد اسید اروسیک است و از نظر تغذیهای مقادیر کم اسید اروسیک مطلوب است (رینارد و مک گریگور 1976).
وطندوست و همکاران (2017) گزارش کردند کاربرد باکتریهای محرک رشد باعث افزایش میزان اسید اولئیک و لینولنیک و کاهش اسیدهای چرب پالمتیک و اروسیک گردید. شهاتا و الخاواس (2003) در آفتابگردان و سیدشریفی (2016) در سویا گزارش کردند که باکتریهای محرک رشد موجب کاهش اسیدهای چرب اشباع )پالمیتیک اسید و استئاریک اسید( و افزایش اسیدهای چرب غیراشباع (اسید اولئیک، اسید لینولئیک و اسید لینولنیک) شد. نوشین و همکاران (2013) در کلزا گزارش کردند که باکتری Azospirillum میزان اسید اولئیک و اسید لینولنیک را افزایش داد ولی میزان اسید اروسیک را کاهش داد.
شکل 1-کروماتوگرافی گازی حاصل از متیل استرهای اسیدهای چرب روغن دانه در تیمار شاهد بدون تلقیح گیاه کلزا
شکل 2- کروماتوگرافی گاز حاصل از متیل استرهای اسیدهای چرب روغن دانه در تیمار باگاس – پرلیت گیاه کلزا
نتیجهگیری
استفاده از باکتری انتروباکتر در قالب فرمولاسیونهای حامل جامد باعث بهبود ویژگیهای زراعی گیاه کلزا رقم هایولا 308 اعم از تعداد دانه در بوته، قطر طوقه، ارتفاع بوته، شاخص کلروفیل برگ، حجم ریشه در بوته، وزن تر و خشک شاخساره، ریشه و دانه، وزن خورجین در بوته، وزن هزاردانه در بوته، مقدار روغن و درصد اسیدهای چرب روغن کلزا شد. چون توان باکتری در قالب زادمایههای جامد در توسعه اندام هوایی و بهبود شرایط تغذیهای اندام هوایی بیشتر از ریشه اهمیت دارد، لذا تیمارهای باکتریایی در تمام پارامترهای اندازهگیری شده در مقایسه با تیمار شاهد نتیجه مناسبتری بهدست دادند. با این تفاوت که برخی از زادمایههای جامد اثرگذاری بهتری داشتند. در پایان با توجه به یافتههای این آزمایش از میان زادمایههای جامد انتروباکتر کلوآسه، زادمایهی هیدروچار در افزایش زندهمانی باکتری در مدت ذخیرهسازی و در نهایت اثرهای مفید باکتری بر رشد گیاه و افزایش بیشتر پارامترهای اندازهگیری شده بهترین نتیجه را به همراه داشت. تولید هیدروچار کمی مشکل میباشد اما شاید تهیه بایوچار امکانپذیرتر باشد با توجه به نتایج به دست آمده حاملهای بایوچار–پرلیت و باگاس – پرلیت هم میتوانند به عنوان حامل مناسب انتروباکتر کلوآسه مورد استفاده قرار گیرند.