Economic Analysis and Evaluating the Sustainability of Potato Production Based on Greenhouse Gas Emissions (Case Study: Golestan Province)

Document Type : Research Paper

Authors

1 PhD graduated of Agroecology/Dept of Agronomy, Faculty of Agriculture, University of Zabol, Zabol, Iran

2 Associated Prof/Dept of Agronomy, Faculty of Plant Production, Gorgan University of Agricultural Sciences and Natural Resources, Gorgan, Iran

Abstract

Abstract
Background and Objective: This study was conducted to evaluate and compare the sustainability of the two autumn and spring potato (Solanum tuberosum L.) farming ecosystems.
 
Materials and Methods: The study was conducted by questionnaire in Golestan Province during the period of 2017-2018. The number of samples was determined by Cochran formula. Accordingly, 120 and 60 farms were selected for autumn and spring cultivation, respectively. After determining the most important inputs and output for farms, the greenhouse effect and economic indices were determined in two farming ecosystems.
 
Results: Global warming potential and carbon efficiency were 3913.94 CO2e .ha−1 and 13.46 in autumn farming ecosystem and 1857.15 CO2e .ha−1 and 17.32 in spring farming ecosystems, respectively. In autumn and spring potato farming ecosystems, gross value of production indices were 1896 and 1158 $. ha-1; gross return indices were 518.21 and 18.34 $. ha-1, net return indices were 58.95 and -287.83 $. ha-1, benefit to cost ratio indices were 1.03 and 0.8 and productivity indices were 17.20 and 13.35 kg. $-1, respectively.
 
Conclusion: The environmental sustainability of the spring potato farming ecosystem was higher than the autumn and the economic sustainability of the autumn potato farming ecosystem was much higher than the spring. It is recommended to continue the autumn cultivating as long as the input consumption management is improved. In the spring potato farming ecosystem, it is advisable to replace potato with products such as beans and squash because of good production potential and higher selling price in the region.
 

Keywords


مقدمه

     پایداری، یکی از مولفه­های اصلی تولید محصولات کشاورزی است که امنیت غذایی و بهره­مندی از منابع تولیدی برای نسل­های حال و آینده را به دنبال دارد (شیبانی و همکاران 2017 و رضایی و همکاران 2019). تولید محصولات کشاورزی شامل عملیات مختلف مانند شخم، کود­پاشی و آبیاری است که موجب انتشار گاز­های گلخانه­ای با اثرات بسیار مضر بر محیط، از جمله کاهش پایداری، می­شود (لال و همکاران 2019). گاز­های گلخانه­ای با جذب امواج فرو­سرخ در اتمسفر، گرما را به دام انداخته و موجب گرم شدن سطح زمین می­شود که اثر گلخانه­ای نامیده می­شود. گرمایش جهانی یا تغییر اقلیم، به عنوان اثر گاز­های گلخانه­ای، یکی از مهم­ترین چالش­های محیطی جهان امروز است که بر زندگی آینده در زمین اثر دارد (سلطانی و همکاران 2013). اکسید نیتروژن، متان و دی اکسید کربن، سه گاز گلخانه­ای اصلی هستند (اصغری­پور و همکاران 2016، بن جبلی و بن یوسف 2017 و لال و همکاران 2019) و کاربرد تجهیزات مزرعه، پمپ کردن آب برای آبیاری، پرورش احشام در شرایط بسته و کاربرد کود­های غنی نیتروژن، در انتشار زیاد آنها در بخش کشاورزی نقش دارند. بنابراین، سهم کشاورزی از انتشار گاز­های گلخانه­ای، قابل توجه بوده و 14 تا 30 درصد است (بن جبلی و بن یوسف 2017). افزایش مصرف ورودی­های انرژی، به ویژه انرژی تجدید­ناپذیر، در کشاورزی موجب اثرات محیطی مختلف از جمله آلودگی آب­های زیر­زمینی، کاهش تنوع زیستی و افزایش گاز­های گلخانه­ای شده است. این اثرات در مقیاس­های مکانی مختلف از مزارع کوچک تا زیست­سپهر، مهم هستند (کاظمی و همکاران 2016). با این وجود، بنا بر نظر فائو، بخش کشاورزی پتانسیل کاهش انتشار دی اکسید کربن را به میزان 80 تا 88 درصد دارد که این امر با مدیریت بهینه ورودی­ها و کاربرد منابع تجدید­پذیر تا حد امکان محقق خواهد شد (بن جبلی و بن یوسف 2017). برای موفقیت در کاهش انتشار گاز­های گلخانه­ای از تولیدات کشاورزی نیاز به سه مرحله شناسایی مزارع با درجه آلوده­کنندگی بالا، تعیین گزینه­های مناسب زیستی برای این مزارع و انتخاب گزینه­های با کارایی اقتصادی مناسب است (عالی­مقام و همکاران 2017).

     انتشار گاز­های گلخانه­ای از کشت­بوم­ها به عنوان یک شاخص کلیدی در توسعه پایدار است (اصغری­پور و همکاران 2016). مصرف کارامد انرژی در کشاورزی، همراه با انرژی ورودی پایین در مقایسه با خروجی کشاورزی، نیاز به سوخت­های فسیلی و مشکلات محیطی مانند انتشار گاز­های گلخانه­ای را به حداقل رسانده و موجب بهبود کشاورزی پایدار به عنوان یک نظام تولیدی اقتصادی می­شود (اصغری­پور و همکاران 2012 و کاظمی و همکاران 2016). بنابراین، سیاست کشاورزی رایج باید توسعه سامانه­های تولید باشد که نیاز کمتر به ورودی­های تجدید­ناپذیر داشته و در عین حال، سطح بالای خروجی را حفظ کند که موجب کاهش انتشار گاز­های گلخانه­ای در کنار بهره­وری اقتصادی قابل قبول می­شود (زیلیواکیس و همکاران 2005). کشت سیب­زمینی در استان گلستان به دو صورت پاییزه و بهاره می­باشد. به­گونه­ای که هم­زمان با برداشت سیب­زمینی پاییزه در برخی مناطق استان، سیب­زمینی بهاره در مناطق دیگر در حال کاشت است. سطح زیر کشت سیب­زمینی در استان گلستان در سال زراعی 97-1396، 6500 هکتار گزارش شد که 6200 هکتار از آن به صورت کشت پاییزه و 300 هکتار به صورت کشت بهاره بود. همچنین، میانگین عملکرد سیب­زمینی در استان گلستان 20 تا 25 تن است (سازمان جهاد کشاورزی استان گلستان 2018).

     برای کاهش پتانسیل گرمایش جهانی در بخش کشاورزی، ترکیبی از تحلیل های محیطی و اقتصادی در سامانه تولید، به منظور کاربرد بهترین استراتژی­های مدیریتی در این کشت­بوم­ها مفید است (یوسفی و همکاران 2014 b). بنابراین، کمی­سازی و ارزیابی میزان تولید گاز­های گلخانه­ای و پتانسیل گرمایش جهانی تولید محصول در کنار ارزیابی اقتصادی آن، برای سیاست­گزاران مفید بوده و به بهبود مدیریت و توسعه فناوری­های کارامد و دوست­دار محیط کمک می­کند (لال و همکاران 2019). به همین دلیل، مطالعات متنوعی در رابطه با ارزیابی انتشار گاز­های گلخانه­ای در تولید محصولات کشاورزی انجام شده است که از جمله آنها می­توان به گوجه­فرنگی در ترکیه (کاراکایا و اوزیلگن 2011)، چغندرقند در انگلستان (زیلیواکیس و همکاران 2005) و برنج در ایران (یساری و همکاران 2018) و مالزی (السوراگابی و همکاران 2019) اشاره کرد. همچنین از جمله مطالعات انجام شده در زمینه تحلیل اقتصادی تولید محصولات کشاورزی نیز می­توان به سویا، ذرت و گندم در ایتالیا (سارتوری و همکاران 2005)، سویا در هندوستان (ماندال و همکاران 2002)، چغندرقند در ترکیه (اردال و همکاران 2007)، سیب­زمینی در ایران (آذر­پور و همکاران 2013) و سیب­زمینی و چغندرقند در ایران (زاهدی و همکاران 2015) اشاره کرد.

     ارزیابی انتشار گاز­های گلخانه­ای در نظام کشت گندم- نخود فرنگی در 4 سطح مصرف 20، 40، 60 و 80 کیلوگرم در هکتار کود نیتروژن در کانادا نشان داد، میزان انتشار این گاز از 410 تا 1130 کیلوگرم معادل دی اکسید کربن در سطوح مختلف مصرف متغیر بود و بیشترین میزان انتشار در بالاترین سطح کاربرد کود نیتروژن به دست آمد (خبازان و همکاران 2009). ارزیابی تولید سویا در گرگان در سناریو­های مختلف مدیریتی بیانگر آن است که میزان انتشار گاز­های گلخانه­ای بین 1/1256 کیلوگرم معادل دی اکسید کربن در هکتار در سناریوی رایج و 2/2969 کیلوگرم معادل دی اکسید کربن در هکتار در سناریوی با سطح بالای مکانیزاسیون متغیر می­باشد (عالی­مقام و همکاران 2017). در مطالعه دیگری ارزیابی میزان انتشار گاز­های گلخانه­ای در 6 سناریوی مختلف مدیریتی تولید گندم در گرگان نشان داد، میزان کل پتانسیل گرمایشی بین 3/433 تا 9/1611 کیلوگرم معادل دی اکسید کربن در هکتار متغیر بوده و این میزان برای سناریوی با مدیریت بهتر محصول، 932 کیلوگرم معادل دی اکسید کربن در هکتار بوده است (سلطانی و همکاران 2013). تحلیل اقتصادی تولید چغندرقند در استان خراسان رضوی حاکی از آن است که شاخص­های ارزش ناخالص تولید 5/3854 دلار، هزینه کل تولید 5/2896 دلار، درآمد ناخالص 1/2126 دلار، درآمد خالص 1/958 دلار در هکتار، نسبت سود به هزینه 3/1 و بهره­وری 6/11 کیلوگرم بر دلار می­باشد (اصغری­پور و همکاران 2012). با این حال، هیچ مطالعه­ای در خصوص ارزیابی میزان انتشار گاز­های گلخانه­ای و میزان کارایی اقتصادی تولید محصول سیب­زمینی در استان گلستان یافت نشد. هدف از این تحقیق، تعیین و مقایسه میزان انتشار گاز­های گلخانه­ای در کنار بهره­وری اقتصادی برای تولید پاییزه و بهاره سیب­زمینی، به عنوان یکی از مهم­ترین محصولات کشاورزی، در استان گلستان و ارائه راهکار­هایی برای مدیریت بهتر به منظور کاهش تولید گاز­های گلخانه­ای و در عین حال بهبود بهره­وری می­باشد.

 

مواد و روش­ها

منطقه مورد مطالعه و جمع آوری داده­ها

     این پژوهش در سال زراعی 97-1396 در استان گلستان، در شهرستان­های گرگان و علی­آباد کتول، انجام شد. داده­ها به وسیله پرسشنامه و مصاحبه چهره به چهره با کشاورزان جمع­آوری شد. تعداد پرسشنامه به وسیله رابطه 1 تعیین شد (کوکران 2003).

 

رابطه {1}

 

    

در این رابطه، n حجم نمونه، z خطای معیار ضریب اطمینان قابل قبول (96/1)، p مقدار جمعیت دارای صفت خاص و q مقدار جمعیت فاقد صفت خاص بود. p و q از نظر آماری نشان دهنده این نکته هستند که کشاورز چه مقدار شانس برای انتخاب شدن دارد و با چه مقدار شانس انتخاب نخواهد شد. به دلیل اینکه تبعیضی در انتخاب کشاورزان وجود نداشت، این مقدار در هر دو مورد برابر 5/0 بود. d مقدار دقت احتمالی قابل قبول و N میزان حجم جامعه آماری یا تعداد کل کشاورزان سیب­زمینی کار در استان گلستان  2138 نفر بود. 120 مزرعه برای کشت پاییزه و برای کشت بهاره، 60 مزرعه و کشاورزان به روش تصادفی طبقه­ای و در هر طبقه به روش تصادفی ساده انتخاب شدند.

 

 

 

ارزیابی انتشار گاز­های گلخانه­ای و پتانسیل گرمایش جهانی

     برای تعیین انتشار گاز­های گلخانه­ای برای ورودی­های مختلف به کار رفته در تولید محصولات کشاورزی، منابع داده مختلفی شرکت دارند (یوسفی و همکاران 2014 a). مقدار گاز گلخانه­ای تولید شده از طریق ضرب کردن مقادیر خام ورودی­های مصرف شده در ضریب انتشار ویژه ورودی­های کشاورزی محاسبه شد (اصغری­پور و همکاران 2016) (جدول 1).

 

 

جدول 1- ضریب انتشار گاز­های گلخانه­ای (گرم) به ازای هر واحد ورودی­های شیمیایی و پتانسیل گرمایش جهانی آنها در نظام زراعی سیب­زمینی

 

منبع

متان

اکسید نیتروژن

دی اکسید کربن

ورودی

کرامر و همکاران 1999

20/5

70/0

00/3560

سوخت فسیلی

اشنایدر و همکاران 2009

70/3

03/0

00/3100

کود نیتروژن

اشنایدر و همکاران 2009

80/1

02/0

00/1000

کود فسفر

اشنایدر و همکاران 2009

00/1

01/0

00/700

کود پتاس

اصغری­پور و همکاران 2016

01/0

02/0

5100

سموم شیمیایی

زیلیواکیس و همکاران 2005

02/0

82/8

20/61

الکتریسیته

اصغری­پور و همکاران 2016

21

310

1

عامل معادل دی اکسید کربن پتانسیل

 گرمایش جهانی

 

   

 

 میزان انتشار گاز­های گلخانه­ای را می­توان بر حسب هر واحد زمین مورد استفاده در تولید محصول، هر واحد وزن محصول و هر واحد از ورودی یا خروجی انرژی محاسبه کرد (سلطانی و همکاران 2013). در این تحقیق میزان انتشار گاز­های گلخانه­ای دی اکسید کربن، اکسید نیتروژن و متان بر حسب کیلوگرم در هکتار در رابطه با ورودی­های سوخت دیزل، کود­های شیمیایی، سموم شیمیایی و الکتریسیته و پتانسیل گرمایش جهانی به روش زیلیواکیس و همکاران (2005) بر حسب کیلوگرم در هکتار برای سامانه­های تولید سیب­زمینی پاییزه و بهاره در استان گلستان کمی شد. سپس پتانسیل گرمایش جهانی هر گاز گلخانه­ای برای هر یک از سامانه­های پاییزه و بهاره سیب­زمینی در استان گلستان محاسبه گردید. پتانسیل گرمایش جهانی، شاخصی است که تعیین کننده سهم نسبی یک گاز از اثر گلخانه­ای است. این شاخص به عنوان اثرات نیروی تابشی تجمعی بین زمان حاضر و زمان انتخابی در آینده است که از طریق یک جرم واحد گاز منتشر شده در زمان حال ایجاد شده است. انتشار­ها بر اساس معادل دی اکسید کربن، به عنوان گاز مرجع، اندازه­گیری می­شوند (یوسفی و همکاران 2014 b). پتانسیل گرمایش جهانی متان و اکسید نیتروژن در دوره زمانی بیش از صد سال نیز به ترتیب حدود 21 و 310 در نظر گرفته شد (اصغری­پور و همکاران 2016). در انتها، انتشار کل گاز­های گلخانه­ای نیز با استفاده از رابطه 2 محاسبه شد (کرامر و همکاران 1999).

 

 

رابطه{2}             

کارایی مصرف کربن نیز با استفاده از رابطه 3 محاسبه گردید (یوسفی و همکاران 2014 a).

)رابطه3(                                   

 

 

     در این رابطه، عملکرد خروجی باید بر اساس معادل کربن بیان شود. محتوای کربن را معمولاً 45 درصد از عملکرد کل در نظر می­گیرند (بلیندر و همکاران 2007). همچنین به این دلیل که پتانسیل گرمایش جهانی بر اساس معادل دی اکسید کربن است، برای تعیین محتوای کربن باید این مقدار را در نسبت وزن مولکولی کربن به دی اکسید کربن ضرب کرد که معمولاً 44/12 یا حدود 27/0 می­باشد (یوسفی و همکاران 2014 a). برای ارزیابی جریان انرژی، ذخیره کربن و انتشار گاز گلخانه­ای در بوم­نظام­ها، شاخص پایداری نیز محاسبه شد (یوسفی و همکاران 2014 b). روش­های مختلفی برای ارزیابی پایداری یک نظام تولید وجود دارد. خاک­شناسان از کیفیت خاک، اقتصاددانان از بهره­وری، مهندسان از کارایی مصرف انرژی و بوم­شناسان از ضرایب انرژی برای بیان میزان پایداری استفاده می­کنند (لال 2004). در این تحقیق شاخص پایداری به وسیله رابطه 4 محاسبه شد (لال 2004).

 

(رابطه 4)                                         

     برای تعیین محتوای کربن ورودی­های شیمیایی نیز باید محتوای دی اکسید کربن آنها را در نسبت وزن مولکولی کربن به دی اکسید کربن ضرب کرد (یوسفی و همکاران 2014 b).

تحلیل اقتصادی

     برای محاسبه شاخص­های اقتصادی در نظام زراعی سیب­زمینی، پس از تعیین مهم­ترین ورودی­ها و خروجی، مقدار خام آنها در هر کدام از 180 مزرعه تعیین شد (جدول 2).

 

جدول 2- مقادیر ورودی­های اقتصادی و خروجی (عملکرد) در هر هکتار در نظام­های زراعی

 سیب­زمینی در استان گلستان

نظام زراعی بهاره

نظام زراعی پاییزه

واحد

متغیر

83/459

56/372

ساعت

نیروی کارگری

03/17

68/19

ساعت

ماشین­آلات

43/246

89/329

لیتر

سوخت فسیلی

00/229

00/203

کیلوگرم

کود نیتروژن

00/110

00/126

کیلوگرم

کود فسفر

10/74

70/84

کیلوگرم

کود پتاس

00/2270

00/13000

کیلوگرم

کود دامی

37/0

02/1

کیلوگرم

علف­کش

00/0

22/0

کیلوگرم

حشره­کش

00/0

87/0

کیلوگرم

قارچ­کش

00/0

07/637

کیلووات ساعت

الکتریسیته

00/3500

00/4310

کیلوگرم

بذر

19300

31600

کیلوگرم

عملکرد سیب­زمینی

 

 

 

میزان هزینه برای هر ورودی در نظام­های زراعی پاییزه و بهاره با ضرب مقدار مصرف ورودی در قیمت خرید آن محاسبه شد (اصغری­پور و همکاران 2012). تمام محاسبات مربوط به تعیین میزان هزینه و شاخص­های اقتصادی، توسط نرم افزار EXCEL 2007 انجام شد. مهم­ترین شاخص­های اقتصادی شامل ارزش ناخالص تولید، هزینه کل تولید، درآمد ناخالص، درآمد خالص، نسبت سود به هزینه و بهره­وری تولید (رابطه­های 5 تا 10) (زنگنه و همکاران 2010 و اصغری­پور و همکاران 2012) در هر مزرعه محاسبه شد. سپس دو نظام زراعی پاییزه و بهاره، با میانگین­گیری هر یک از شاخص­ها از تمام 120 و 60 مزرعه پاییزه و بهاره، از لحاظ اقتصادی ارزیابی و مقایسه شدند.

 

(رابطه 5)                              قیمت سیب­زمینی(دلار در کیلوگرم)  عملکرد سیب زمینی (کیلوگرم در هکتار) = ارزش ناخالص تولید

(رابطه 6)                                          

(رابطه 7)                                                                 

(رابطه 8)                                            

(رابطه 9)                                                                                        

(رابطه 10)                                                                                      

 

 

نتایج و بحث

انتشار گاز­های گلخانه­ای و پتانسیل گرمایش جهانی

     مقدار انتشار گاز­های گلخانه­ای دی اکسید کربن، اکسید نیتروژن و متان برای ورودی­های سوخت فسیلی، کود نیتروژن، کود فسفر، کود پتاسیم، سموم شیمیایی و الکتریسیته و پتانسیل گرمایش جهانی آنها در دو نظام زراعی پاییزه و بهاره سیب­زمینی در استان گلستان به ترتیب در جداول 3 و 4 نشان داده شده است. میزان انتشار هر گاز گلخانه­ای و پتانسیل گرمایش جهانی برای تمام ورودی­ها از طریق ضرب شدن آنها در ضرایب تبدیل مربوطه به دست آمد.

 

 

جدول 3- انتشار گاز­های گلخانه­ای (کیلوگرم در هکتار) از ورودی­های شیمیایی و پتانسیل گرمایش جهانی آنها در نظام زراعی پاییزه سیب­زمینی در استان گلستان

درصد از کل پتانسیل گرمایش جهانی

پتانسیل گرمایش جهانی

متان

اکسید نیتروژن

دی اکسید کربن

ورودی

75/32

83/1281

72/1

23/0

41/1174

سوخت فسیلی

53/16

91/646

75/0

006/0

3/629

کود نیتروژن

37/3

76/131

23/0

003/0

126

کود فسفر

56/1

22/61

08/0

0008/0

29/59

کود پتاسیم

28/0

77/10

00002/0

00004/0

76/10

سموم شیمیایی

51/45

4/1781

01/0

62/5

99/38

الکتریسیته

-

-

79/2

86/5

75/2038

انتشار کل

-

-

59/58

6/1816

75/2038

معادل دی اکسید کربن پتانسیل گرمایش جهانی

 

جدول 4- انتشار گاز­های گلخانه­ای (کیلوگرم در هکتار) از ورودی­های شیمیایی و پتانسیل گرمایش جهانی آنها در نظام زراعی بهاره سیب­زمینی در استان گلستان

درصد از کل پتانسیل گرمایش جهانی

پتانسیل گرمایش جهانی

متان

اکسید نیتروژن

دی اکسید کربن

ورودی

52/51

87/956

28/1

17/0

29/877

سوخت فسیلی

30/39

92/729

85/0

007/0

9/709

کود نیتروژن

18/6

82/114

2/0

002/0

110

کود فسفر

88/2

56/53

07/0

0007/0

87/51

کود پتاسیم

12/0

89/1

000004/0

000007/0

89/1

سموم شیمیایی

0

0

0

0

0

الکتریسیته

-

-

40/2

18/0

95/1750

انتشار کل

-

-

40/50

80/55

95/1750

معادل دی اکسید کربن پتانسیل گرمایش جهانی

   

 

 

 مقدار انتشار دی اکسید کربن، اکسید نیتروژن و متان از نظام زراعی پاییزه سیب­زمینی به ترتیب 75/2038، 86/5 و 79/2 کیلوگرم در هکتار و از نظام زراعی بهاره به ترتیب 95/1750، 18/0 و 40/2 کیلوگرم در هکتار بود (به ترتیب جداول 3 و 4). بنابراین، میزان تولید هر سه گاز اصلی گلخانه­ای در نظام زراعی پاییزه از بهاره بیشتر است. مقدار تولید هر سه گاز دی اکسید کربن، اکسید نیتروژن و متان در هر دو نظام زراعی پاییزه و بهاره سیب­زمینی در استان گلستان به ترتیب کمتر از مقدار 35/2668، 92/22 و 49/3 کیلوگرم در نظام زراعی چغندرقند در استان کرمانشاه (یوسفی و همکاران 2014 a) بدست آمد. مقدار کل پتانسیل گرمایش جهانی تولید سیب­زمینی در استان گلستان در نظام زراعی پاییزه بیش از دو برابر نظام زراعی بهاره است (به ترتیب 94/3913 و 15/1857 کیلوگرم معادل دی اکسید کربن در هکتار). بنابراین، باید مصرف ورودی­های شیمیایی در تولید سیب­زمینی، به ویژه در نظام زراعی پاییزه، تا حد امکان کاهش یابد. به حداقل رساندن ورودی­های شیمیایی علاوه بر پایداری این سامانه­های تولید و کاهش انتشار گازهای گلخانه­ای، در کسب منفعت اقتصادی در بلندمدت، موثر است (یوسفی و همکاران 2014 b).

     سامانه­های تولید با ورودی انرژی پایین، به خوبی توسط کشاورزان مورد مطالعه که علاقه­مندی بیشتری به منفعت اقتصادی نسبت به بهره­وری انرژی دارند، پذیرفته نشده است که اساساً به دلیل هزینه­های پایین انرژی ورودی در کشور و اختصاص یارانه بالا برای ورودی­های کشاورزی توسط دولت است. حذف یارانه از کشت­بوم­ها، با هدف ترغیب کشاورزان به مصرف کارامدتر ورودی­ها، توصیه می­شود. برای رسیدن به هدف مصرف صحیح منابع انرژی و کاهش چالش­های محیطی، هر دو عامل کشاورزی و سیاست کشاورزی باید الگوهای مدیریتی کارامد را برای رسیدن به پایداری محیطی تدوین و اجرا کنند (یوسفی و همکاران 2014 b). مقدار کل پتانسیل گرمایش جهانی در هر دو سامانه تولید سیب­زمینی در استان گلستان بیشتر از مقدار 88/992 برای تولید سیب­زمینی در استان اصفهان (پیشگار کومله و همکاران 2012) و 91/1009 برای تولید کلزای دیم در استان گلستان (کاظمی و همکاران 2016) و کمتر از مقدار 84/12868 برای تولید ذرت در استان کرمانشاه (یوسفی و همکاران 2014 b) و 77/9847 کیلوگرم معادل دی اکسید کربن در هکتار برای تولید چغندرقند در استان کرمانشاه (یوسفی و همکاران 2014 a) بود. بنابراین هر کیلوگرم تولید سیب­زمینی در سامانه­های پاییزه و بهاره در استان گلستان به ترتیب موجب تولید 12/0 و 1/0 کیلوگرم معادل دی اکسید کربن گرمایش می­شود. ایجاد گرمایش به ازای هر کیلوگرم تولید گندم در استان اصفهان 998/0 کیلوگرم معادل دی اکسید کربن بدست آمد (خوشنوسیان و همکاران 2013).

     بیشترین سهم از کل پتانسیل گرمایش جهانی در نظام پاییزه مربوط به الکتریسیته است (51/45 درصد) (جدول 3) که به دلیل برقی بودن پمپ­های چاه آب در حدود نیمی از مزارع در نظام پاییزه و همچنین روش آبیاری اسپرینکلر گان در برخی مزارع در سامانه پاییزه می­باشد. کاربرد روش آبیاری اسپرینکلر گان، یکی از مهم­ترین عوامل افزایش مصرف الکتریسیته در مزارع ایران است. همچنین ارزیابی تولید سویا در سناریوهای مختلف مدیریتی در گرگان نشان داد، سهم الکتریسیته از پتانسیل گرمایش جهانی بین 37 تا 78 درصد متغیر بود که به روش آبیاری بستگی داشت (عالی­مقام و همکاران 2017).

     دومین سهم از پتانسیل کل گرمایش جهانی در نظام پاییزه مربوط به سوخت فسیلی (75/32 درصد) است (جدول 3). در سامانه بهاره به دلیل عدم مصرف الکتریسیته، بیشترین سهم از کل پتانسیل گرمایش جهانی مربوط به سوخت فسیلی بود (52/51 درصد) (جدول 4). بنابراین، اتخاذ راهکارهایی برای کاهش مصرف الکتریسیته و سوخت فسیلی، مانند نوسازی پمپ­های فرسوده و کاربرد منابع تجدید­پذیر، در کاهش پتانسیل گرمایش جهانی و در نتیجه افزایش پایداری محیطی در نظام زراعی پاییزه و بهاره موثر است. کاربرد منابع وسیع تجدید­پذیر مانند انرژی باد، آب و خورشید در عملیات­های کشاورزی، مانند آبیاری، موجب کاهش مصرف انرژی تجدید­ناپذیر و انتشار گاز­های گلخانه­ای می­شود (عالی­مقام و همکاران 2017). به دلیل فرسوده بودن ماشین­آلات کشاورزی در اغلب مزارع، نوسازی آنها نیز در کاهش مصرف ورودی سوخت­های فسیلی و در نتیجه کاهش پتانسیل گرمایش جهانی و افزایش پایداری محیطی، به ویژه در نظام پاییزه (به دلیل کاربرد بیشتر ماشین­آلات در این نظام) موثر است. ارزیابی میزان انتشار گاز­های گلخانه­ای از ورودی­های مختلف در مزارع استرالیا نشان داد، افزایش کاربرد و فرسوده بودن ماشین­آلات موجب افزایش مصرف سوخت و در نتیجه افزایش انتشار گاز­های گلخانه­ای می­شود؛ به طوری که 4/14 درصد از انتشار گاز­های گلخانه­ای از سوخت فسیلی مربوط به ماشین­آلات است (مراسنی و همکاران 2007). همچنین استفاده از روش­های خاک­ورزی حفاظتی نیز در کاهش مصرف سوخت و در نتیجه کاهش پتانسیل گرمایش جهانی در هر دو نظام زراعی موثر است. روش خاک­ورزی کاهشی موجب کاهش مصرف سوخت و در نتیجه کاهش انتشار دی اکسید کربن به میزان 30 تا 64 درصد می­شود (اولسن و همکاران 2005). ارزیابی تعادل انرژی در تولید ذرت و سویا در آمریکا نشان داد، عملیات کاشت، خاک­ورزی، کود­دهی و برداشت محصول به میزان زیادی بر میزان مصرف سوخت موثر است؛ به طوری که میزان مصرف سوخت بین 30 تا 51 درصد در تولید سویا و 17 تا 36 درصد در تولید ذرت متغیر بود (رختی و همکاران 2007). بنابراین، برای کاهش تولید گاز­های گلخانه­ای، سامانه­های تولید با سیاست کشاورزی رایج باید با سامانه­های تولید کارامد جایگزین شود و یکی از مهم­ترین راهکار­ها در این خصوص سامانه­های با سطح پایین مصرف سوخت است.

     کود­های شیمیایی دومین و سومین سهم از کل پتانسیل گرمایش جهانی را در سامانه­های بهاره و پاییزه داشت (به ترتیب 36/48 و 46/21 درصد). با این وجود، سهم کود نیتروژن از کل پتانسیل گرمایش جهانی در هر دو نظام زراعی، به ویژه نظام زراعی بهاره، بسیار بیشتر از کود­های فسفر و پتاسیم بود. بیشتر بودن این سهم در سامانه بهاره به دلیل کاربرد فشرده­تر نیتروژن در آن بود. کود­های شیمیایی بیشترین سهم از انتشار گازهای گلخانه­ای را در تولید سیب­زمینی در استان اصفهان به میزان 325 کیلوگرم معادل دی اکسید کربن در هکتار داشت (پیشگار کومله و همکاران 2012). کمترین سهم از کل پتانسیل گرمایش جهانی برای تولید سیب­زمینی در استان گلستان مربوط به سموم شیمیایی بود. با این وجود، این میزان برای سامانه پاییزه بیش از دو برابر سامانه بهاره بود (به ترتیب 28/0 و 12/0 درصد) (به ترتیب جداول 3 و4) که مهم­ترین دلیل آن وجین دستی علف­های هرز در اغلب مزارع و عدم شیوع بیماری و آفت در نظام بهاره می­باشد.

     اگر چه دی اکسید کربن سهم بسیار بیشتری از انتشار گاز­های گلخانه­ای در هر دو سامانه داشته (به ترتیب 58/99 و 85/99 درصد در سامانه پاییزه و بهاره)، با این حال بر اساس پتانسیل گرمایش جهانی و اثر گلخانه­ای، سهم گاز اکسید نیتروژن نیز در سامانه پاییزه قابل توجه است به طوری که سهم اکسید نیتروژن از گرمایش ایجاد شده ناشی از تولید پاییزه سیب­زمینی در استان گلستان 41/46 درصد بدست آمد (شکل 1). سهم دی اکسید کربن، اکسید نیتروژن و متان از کل پتانسیل گرمایش جهانی در نظام زراعی یونجه در منطقه سیستان به ترتیب 6/4، 3/95 و 1/0 درصد گزارش گردید (اصغری­پور و همکاران 2016).

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل 1- سهم گاز­های مختلف از پتانسیل گرمایش جهانی در نظام تولید سیب­زمینی در استان گلستان

    

 

محتوای کربن عملکرد غده و ورودی­های شیمیایی مصرفی محاسبه شده در پتانسیل گرمایش جهانی در این تحقیق به ترتیب برای نظام زراعی پاییزه 14220 و 76/1056 و برای نظام زراعی بهاره 8685 و 43/501 کیلوگرم کربن در هکتار بود (جدول 5).

 

 

 

 

جدول 5- شاخص­های اثر گلخانه­ای نظام­های زراعی پاییزه و بهاره سیب­زمینی در استان گلستان

نظام زراعی بهاره

نظام زراعی پاییزه

واحد

شاخص

8685

14220

کیلوگرم کربن در هکتار

کربن خروجی

43/501

76/1056

کیلوگرم کربن در هکتار

کربن ورودی

57/8183

24/13163

کیلوگرم کربن در هکتار

کربن خالص

32/17

46/13

-

کارایی کربن

32/16

46/12

-

شاخص پایداری

 

 

 

 

     کربن خالص یا پتانسیل ترسیب کربن در نظام زراعی پاییزه از بهاره بیشتر است (به ترتیب 24/13163 و 57/8183 کیلوگرم کربن در هکتار) که به دلیل عملکرد بسیار بیشتر این نظام نسبت به نظام بهاره می­باشد (به ترتیب 31600 و 19300 کیلوگرم در هکتار). بنابراین، نظام تولید سیب­زمینی پاییزه از لحاظ کاهش دی اکسید کربن اتمسفری به مراتب بهتر از نظام بهاره در استان گلستان است. ترسیب کربن راهکار موثری برای کاهش دی اکسید کربن اتمسفری، به عنوان مهم­ترین گاز گلخانه­ای است. گیاهان غده­ای و علوفه­ای به دلیل عملکرد اقتصادی و ذخیره کربن بیشتر، برای ترسیب کربن مناسب هستند (خرم­دل و همکاران 2013). میزان کربن خالص به دست آمده در این تحقیق برای هر دو سامانه پاییزه و بهاره تولید سیب­زمینی بیشتر از مقدار 75/7187 کیلوگرم کربن در هکتار برای تولید ذرت در استان کرمانشاه (یوسفی و همکاران 2014 b) بدست آمد. با این وجود، کارایی مصرف کربن در نظام زراعی بهاره بیشتر از پاییزه است (به ترتیب 32/17 و46/13) (جدول 5) که به دلیل پتانسیل گرمایش جهانی کمتر در نظام بهاره می­باشد. این نسبت برای تولید ذرت در آمریکا 3/5 (لال 2004) و چغندرقند در استان کرمانشاه 95/10 (یوسفی و همکاران 2014 a) گزارش گردید. مقدار شاخص پایداری برای تولید سیب­زمینی در نظام پاییزه کمتر از بهاره است (به ترتیب 46/12 و 32/16) که نشان دهنده پایداری محیطی کمتر نظام زراعی پاییزه در مقایسه با بهاره در تولید سیب­زمینی در استان گلستان می­باشد. بنابراین، به منظور افزایش پایداری کشت­بوم­ها و همچنین کاهش اثر محیطی انتشار گاز­های گلخانه­ای و گرمایش جهانی، اصلاح الگوی مصرف ورودی­های شیمیایی و منابع انرژی تجدید­ناپذیر، به ویژه در سامانه­های پاییزه ضروری است. مقدار شاخص پایداری برای تولید سیب­زمینی برای هر دو سامانه پاییزه و بهاره در این تحقیق بسیار بیشتر از مقدار 05/2 به دست آمده برای تولید ذرت در استان کرمانشاه (یوسفی و همکاران 2014 b) بدست آمد.

 

تحلیل اقتصادی

     ارزش ناخالص تولید در سامانه پاییزه به میزان 92/38 درصد از نظام بهاره بیشتر بود (به ترتیب 1896 و 1158 دلار در هکتار در نظام زراعی پاییزه و بهاره) (جدول 6).

     با توجه به قیمت یکسان فروش سیب­زمینی پاییزه و بهاره در سال 97 (میانگین فروش هر کیلوگرم 06/0 دلار)، دلیل بیشتر بودن ارزش ناخالص تولید در سامانه پاییزه نسبت به بهاره، عملکرد بیشتر سیب­زمینی در سامانه پاییزه بود (به ترتیب 31600 و 19300 کیلوگرم در هکتار در سامانه پاییزه و بهاره). هزینه کل تولید در نظام پاییزه به میزان 06/27 درصد از نظام بهاره بیشتر بود (به ترتیب 05/1837 و 83/1445 دلار در هکتار در نظام پاییزه و بهاره) (جدول 6) که عمدتاً به دلیل کاربرد بیشتر نهاده­هایی مانند سموم شیمیایی در آن و مکانیزه بودن آبیاری در اغلب مزارع در نظام پاییزه بود. همچنین، وجین دستی علف­های هرز و عدم شیوع آفت و بیماری در نظام بهاره موجب کاهش هزینه سموم شیمیایی در این نظام زراعی شد. علاوه بر این، در سامانه بهاره به دلیل ابعاد کوچک مزارع و نزدیکی آنها به چشمه­های آب، آبیاری بدون کاربرد پمپ آب انجام می­شد که موجب کاهش هزینه انرژی گردید.

 

 

 

 

 

 

 

جدول 6- تحلیل اقتصادی نظام­های زراعی پاییزه و بهاره سیب­زمینی در استان گلستان

 

نظام زراعی بهاره

نظام زراعی پاییزه

واحد

شاخص اقتصادی

19300

31600

کیلوگرم در هکتار

عملکرد

06/0

06/0

دلار در کیلوگرم

قیمت فروش

1158

1896

دلار در هکتار

ارزش ناخالص تولید

66/1139

79/1377

دلار در هکتار

هزینه متغیر تولید

17/306

26/459

دلار در هکتار

هزینه ثابت تواید

83/1445

05/1837

دلار در هکتار

هزینه کل تولید

07/0

06/0

دلار در کیلوگرم

هزینه کل تولید

34/18

21/518

دلار در هکتار

درآمد ناخالص

001/0

02/0

دلار در کیلوگرم

درآمد ناخالص

83/287-

95/58

دلار در هکتار

درآمد خالص

01/0-

002/0

دلار در کیلوگرم

درآمد خالص

8/0

03/1

-

نسبت سود به هزینه کل

35/13

20/17

کیلوگرم در دلار

بهره­وری

 

 

     ارزیابی اقتصادی مصرف نهاده­ها نشان داد، بیشترین سهم از هزینه کل تولید در هر دو نظام زراعی پاییزه و بهاره، مربوط به هزینه متغیر بود که به ترتیب به میزان 75 و 79 درصد در نظام زراعی پاییزه و بهاره بود (شکل 2).

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل 2- سهم هزینه­های مختلف از هزینه کل نظام زراعی پاییزه و بهاره سیب­زمینی در استان گلستان

    

 

دلیل اصلی بیشتر بودن سهم هزینه ثابت در نظام زراعی پاییزه نسبت به بهاره (به ترتیب 25 و 21 درصد) (شکل 2)، دفعات زیاد خاک­ورزی و در نتیجه کاربرد زیاد ماشین­آلات در این سامانه و عدم کاربرد ماشین­آلات برای عملیاتی مانند کود­پاشی، سم­پاشی و سرزنی محصول و سنتی بودن آبیاری در تمام مزارع مورد مطالعه در سامانه کشت بهاره بود. کاهش دفعات خاک­ورزی (استفاده از روش­های خاک­ورزی حفاظتی) و نوسازی ماشین­آلات کشاورزی و موتور‌های فرسوده پمپ آب، می­تواند در کاهش کاربرد ماشین­آلات و مصرف سوخت­های فسیلی و در نتیجه کاهش هزینه­های ثابت و متغیر در سامانه پاییزه موثر باشد. سهم هزینه ثابت و متغیر از هزینه کل برای تولید سیب­زمینی در دو شرایط سطح بالا و سطح پایین کاربرد ماشین­آلات به ترتیب 37 و 63 درصد برای سطح بالا و 20 و 80 درصد برای سطح پایین کاربرد ماشین­آلات در استان همدان بود (زنگنه و همکاران 2010). بیشترین سهم از هزینه متغیر در هر دو نظام زراعی پاییزه و بهاره مربوط به بذر بود (به ترتیب 56/62 و 42/61 درصد) (شکل 3) که به دلیل ارزش زیاد این نهاده و مصرف بیش از مقدار توصیه شده برای کشت (به ترتیب 4310 و 3500 کیلوگرم در هکتار در سامانه پاییزه و بهاره) می­باشد. کاربرد بذور مناسب و به میزان توصیه شده توسط کارشناسان، موجب کاهش هزینه این ورودی و در نتیجه هزینه کل تولید سیب­زمینی خواهد شد.

 

 

 

 

 

 

 

 

    

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل 3- سهم ورودی­های مختلف از هزینه متغیر نظام زراعی پاییزه و بهاره سیب­زمینی در استان گلستان

 

 

     نیروی کارگری دومین سهم از هزینه متغیر در هر دو سامانه پاییزه و بهاره را داشت که به ترتیب 59/18 و 74/27 درصد بدست آمد (شکل 3). سهم بیشتر نیروی کار از هزینه متغیر در سامانه بهاره نسبت به پاییزه، نشان دهنده وابستگی بیشتر این سامانه به این ورودی و سطح مکانیزاسیون کمتر در سامانه بهاره می­باشد. به همین ترتیب، سهم ماشین­آلات از هزینه ثابت نیز در سامانه پاییزه از بهاره بیشتر است. همچنین سهم سوخت فسیلی از هزینه متغیر در سامانه پاییزه نسبت به بهاره بیشتر می­باشد (به ترتیب 28/1 و 19/1 درصد در سامانه پاییزه و بهاره). سومین سهم از هزینه متغیر در سامانه پاییزه مربوط به کود دامی (6/6 درصد) بدست آمد ولی در سامانه بهاره این سهم به کود نیتروژن تعلق داشت (38/3 درصد) (شکل 3). علاوه بر مصرف کمتر کود دامی در سامانه بهاره، دفعات آبیاری به دلیل قرار گرفتن دوره رشد محصول در فصل تابستان، در این سامانه بیشتر است که موجب افزایش آب­شویی و در نتیجه مصرف بیشتر کود نیتروژن در این سامانه نسبت به سامانه پاییزه می­شود.

     با وجود بیشتر بودن هزینه­های متغیر در سامانه پاییزه نسبت به بهاره، درآمد ناخالص در این سامانه بیشتر از سامانه بهاره بود (به ترتیب 21/518 و 34/18 دلار در هکتار در سامانه پاییزه و بهاره) که نشان دهنده منفعت کمتر به ازای هر هکتار محصول تولیدی در سامانه بهاره است؛ به طوری که شاخص درآمد خالص در این سامانه منفی شد (83/287- دلار در هکتار). منفی بودن این شاخص در سامانه بهاره نشان دهنده عدم سودمندی اقتصادی تولید سیب­زمینی در سال زراعی 97-1396 در این نظام تولید است. بنابراین، جایگزین کردن تولید سیب­زمینی بهاره با محصولاتی مانند باقلا و کدو، به دلیل پتانسیل تولید مناسب و قیمت فروش بالاتر در شریط این منطقه، توصیه می­شود. درآمد خالص در سامانه پاییزه 95/58 دلار در هکتار، یعنی بسیار بیشتر از نظام بهاره بود که با وجود هزینه کل تولید بیشتر در سامانه پاییزه، نشان دهنده ارزش تولید بیشتر در این سامانه است. ارزیابی نسبت سود به هزینه در دو سامانه نشان داد، سامانه پاییزه از لحاظ این شاخص به میزان 75/28 درصد از سامانه بهاره مطلوب­تر است (به ترتیب 03/1 و 8/0 در سامانه پاییزه و بهاره) (جدول 6). این شاخص برای تولید سیب­زمینی در استان­های اردبیل و گیلان به ترتیب 88/1 (محمدی و همکاران 2008) و 48/1 (آذر­پور و همکاران 2013) گزارش گردید. بهره­وری در سامانه پاییزه و بهاره به ترتیب 20/17 و 35/13 کیلوگرم در دلار بود (جدول 6) که نشان دهنده پایداری اقتصادی بیشتر تولید سیب­زمینی در سامانه پاییزه نسبت به بهاره است.

 

نتیجه­گیری

     در این تحقیق، انتشار گاز­های گلخانه­ای، پتانسیل گرمایش جهانی و شاخص­های اقتصادی نظام­های زراعی پاییزه و بهاره سیب­زمینی در استان گلستان برای اولین بار ارزیابی و مقایسه شدند. نتایج ارزیابی انتشار گاز­های گلخانه­ای و پتانسیل گرمایش جهانی در نظام­های زراعی پاییزه و بهاره نشان داد، مقدار کل پتانسیل گرمایش جهانی تولید سیب­زمینی در استان گلستان در نظام زراعی پاییزه بیش از دو برابر نظام زراعی بهاره بود. ورودی­های الکتریسیته، سوخت فسیلی و کود نیتروژن، بیشترین سهم از کل پتانسیل گرمایش جهانی را در نظام­های زراعی سیب­زمینی در استان گلستان داشت. کاهش مصرف الکتریسیته (از طریق نوسازی تجهیزات آبیاری و پمپ­های الکتریکی)، کاهش مصرف سوخت­های فسیلی (از طریق روش­های خاک­ورزی حفاظتی و نوسازی ماشین­آلات و پمپ­های گازوئیلی) و کاهش مصرف نیتروژن (از طریق مصرف کود­های دامی به ویژه در نظام زراعی بهاره) موثرترین راهکارها برای مدیریت بهتر مصرف ورودی­های شیمیایی و کاهش انتشار گاز­های گلخانه­ای در نظام­های زراعی سیب­زمینی در استان گلستان است. بنابراین باید انرژی­های جایگزین پایدار، مانند باد، برای سوخت­های فسیلی به منظور کاهش تقاضای انرژی و بحران­های زیست­محیطی، از طریق تثبیت انتشار گاز­های گلخانه­ای و به حداقل رساندن تغییر اقلیم و اثر قابل انتظار آن، توسعه یابد. نتایج نشان داد که مدیریت انرژی باید به عنوان یک عامل اساسی در خصوص مصرف کارآمد و پایدار انرژی در نظر گرفته شود. ارزیابی شاخص­های مربوط به اثر گلخانه­ای نشان داد، سیب­زمینی پاییزه محصول مناسب­تری نسبت به سیب­زمینی بهاره برای ترسیب کربن در استان گلستان است. همچنین پایداری محیطی نظام زراعی بهاره بیشتر از پاییزه بود.

     ارزیابی شاخص­های اقتصادی نشان داد، ارزش ناخالص تولید در نظام زراعی پاییزه بیشتر است که به دلیل عملکرد بسیار بیشتر این نظام نسبت به نظام زراعی بهاره است. سهم هزینه متغیر از هزینه کل، نسبت به هزینه ثابت، در هر دو نظام زراعی بیشتر می­باشد. بیشترین سهم از هزینه متغیر در هر دو نظام زراعی مربوط به بذر است. هزینه کل تولید در نظام زراعی پاییزه بیشتر از بهاره بدست آمد که عمدتاً به دلیل وابستگی بیشتر عملیات کشاورزی مانند کودپاشی، وجین و سرزنی به ماشین­آلات و مصرف بیشتر سموم شیمیایی در نظام زراعی پاییزه می­باشد. با این وجود، شاخص­های درآمد ناخالص و درآمد خالص در نظام زراعی پاییزه بیشتر است که به دلیل عملکرد بسیار بیشتر این نظام زراعی می­باشد. همچنین شاخص درآمد خالص در سامانه بهاره منفی شد که نشان دهنده عدم سودمندی اقتصادی تولید سیب­زمینی در سال زراعی 97-1396 در این نظام زراعی است. شاخص­های نسبت سود به هزینه و بهره­وری در نظام زراعی پاییزه بیشتر از بهاره بود که نشان دهنده پایداری اقتصادی بیشتر این نظام زراعی در استان گلستان است. به عنوان نتیجه نهایی، با وجود پایداری محیطی کمتر نظام زراعی پاییزه سیب­زمینی نسبت به بهاره در استان گلستان، ادامه تولید پاییزه سیب­زمینی به دلیل پایداری اقتصادی بسیار بیشتر آن، به شرط تعیین دقیق میزان نیاز محصول به هر ورودی و آموزش کشاورزان برای مدیریت مصرف ورودی­ها، توصیه می­شود. در خصوص نظام زراعی بهاره، جایگزین کردن تولید سیب­زمینی بهاره با محصولاتی مانند باقلا و کدو توصیه می­شود.

 

سپاسگزاری

     از حمایت مالی که از محل اعتبارات معاونت پژوهشی دانشگاه زابل به شماره 17-9618 تأمین شد، سپاسگزاری می­گردد.

 

 

Alimagham SM, Soltani A, Zeinali E and Kazemi H. 2017. Energy flow analysis and estimation of greenhouse gases (GHG) emissions in different scenarios of soybean production (Case study: Gorgan region, Iran). Journal of Cleaner Production, 149: 621-628.
Asgharipour MR, Mondani F and Riahinia S. 2012. Energy use efficiency and economic analysis of sugar beet production system in Iran: A case study in Khorasan Razavi province. Energy, 44: 1078-1084.
Asgharipour MR, Mousavinik SM and Fartout Enayat F. 2016. Evaluation of energy input and greenhouse gases emissions from alfalfa production in the Sistan region, Iran. Energy Reports, 2: 135-140.
Azarpour E, Moraditochaee M and Bozorgi HR. 2013. Estimate energy, energy balance and economic indices of watered farming Potato Production in North of Iran. International Journal of Biosciences, 3(11): 48-56.
Ben Jebli M and Ben Youssef S. 2017. The role of renewable energy and agriculture in reducing CO2 emissions: Evidence for North Africa countries. Ecological Indicators, 74: 295-301.
Bolinder MA, Janzen HH, Gregorich EG, Angers DA and Vanden Bygaart AJ. 2007. An approach for estimating net primary productivity and annual carbon inputs to soil for common agricultural crops in Canada. Agriculture, Ecosystems and Environment, 118: 29–42.
Cochran J. 2003. Patterns of sustainable agriculture adoption/non-adoption in Panama a thesis submitted to McGill University. McGill University, Montreal, Canada: 1-114.
Elsoragaby S, Yahya A, Razif Mahadi M, Nawi NM and Mairghany M. 2019. Analysis of energy use and Greenhouse Gas emissions (GHG) of Transplanting and Broadcast Seeding Wetland Rice Cultivation. Energy, 189: 116160.
Erdal G, Esengun K, Erdal H and Gunduz O. 2007. Energy use and economic analysis of sugar beet production in Tokat province of Turkey. Energy, 32: 35-41.
Jihad-e-Agricultural Organization of Golestan Province. 2018. Deputy for Plant Production Improvement. Management of agricultural affairs. Vegetable and summer office.
Karakaya A and Ozilgen M. 2011. Energy utilization and carbon dioxide emission in the fresh, paste, whole-peeled, diced, and juiced tomato production processes. Energy, 36: 5101-5110.
Kazemi H, Hassanpour Bourkheili S, Kamkar B, Soltani A, Gharanjic K and Nazari NM. 2016. Estimation of greenhouse gas (GHG) emission and energy use efficiency (EUE) analysis in rainfed canola production (case study: Golestan province, Iran). Energy, 116: 694-700.
Khakbazan M, Mohr RM, Derksen DA, Monreal MA, Grant CA and Zentner RP. 2009. Effects of alternative management practices on the economics energy and GHG emissions of a wheat–pea cropping system in the Canadian prairies. Soil and Tillage Research, 104: 30–38.
Khorramdel S, Koocheki A, Nassiri Mahallati M, Khorasani R and Ghorbani R. 2013. Evaluation of carbon sequestration potential in corn fields with different management systems. Soil and Tillage Research, 133: 25-31.
Khoshnevisan B, Rafiee Sh, Omid M, Yousefi M and Movahedi M. 2013. Modeling of energy consumption and GHG (greenhouse gas) emissions in wheat production in Esfahan province of Iran using artificial neural networks. Energy, 52: 333-338.
Kramer KJ, Moll HC and Nonhebel S. 1999. Total greenhouse gas emissions related to the Dutch crop production system. Agriculture, Ecosystems and Environment, 72: 9–16.
Lal B, Gautam P, Nayak AK, Panda BB, Bihari P, Tripathi R, Shahid M, Guru PK, Chatterjee D, Kumar U and Meena BP. 2019. Energy and carbon budgeting of tillage for environmentally clean and resilient soil health of rice-maize cropping system. Journal of Cleaner Production, 226: 815-830.
Lal R. 2004. Carbon emission from farm operations. Environment International, 30: 981-90.
Mandal KG, Saha KP, Ghosh PK, Hati KM and Bandyopadhyay KK. 2002. Bioenergy and economic analysis of soybean-based crop production systems in central India. Biomass and Bioenergy, 23(5): 337–345.
Maraseni TN, Cockfield G and Apan A. 2007. A comparison of greenhouse gas emissions from inputs into farm enterprises in Southeast Queensland. Australia. Journal of Environmental Science and Health, 42: 11-19.
Mohammidi A, Tabatabaeefar A, Shahin H, Rafiee S and Keyhani A. 2008. Energy use and economical analysis of potato production in Iran a case study: Ardabil province. Energy Conversion and Management, 49: 3566-3570.
Olesen JE, Hansen EM and Elsgaard L. 2005. Udledning af drivhusgasser ved pløjefri dyrkningssystemer. In: Olesen, J.E. (Ed.), Drivhusgasser fra jordbruget ereduktionsmuligheder, pp. 52e66. DJF Rapport Markbrug Report No. 113. Denmark.
Pishgar-Komleh SH, Ghahderijani M and Sefeedpari P. 2012. Energy consumption and CO2 emissions analysis of potato production based on different farm size levels in Iran. Journal of Cleaner Production, 33: 183-191.
Rathke GW, Wienhold, BJ, Wilhelm WW and Diepenbrock W. 2007. Tillage and rotation effect on corne-soybean energy balances in eastern Nebraska. Soil and Tillage Research, 97: 60-70.
Rezaei P, Naderi Mahdei K, Karimi S and Shanazi K. 2019. Environmental Sustainability Assessment of Farming System Using Ecological Footprint Analysis (Case Study: Potato and Cucumber Cultivation in Sofalgaran district of Bahar County). Journal of Agricultural Science and Sustainable Production, 29(2): 53-66. (In Persian).   
Sartori L, Basso B, Bertocco M and Oliviero G. 2005. Energy use and economic evaluation of a three year crop rotation for conservation and organic farming in NE Italy. Biosystem Engineering, 91: 245-256.
Sheibani S, Ghanbari A, Asghari Pourchaman MR and Abolpour B. 2017. Determining the Optimal Water Use Efficiency in Wheat Production Sustainability. Journal of Agricultural Science and Sustainable Production, 27(2): 1-18. (In Persian).
Snyder CS, Bruulsema T.W, Jensen TL and Fixen PE. 2009. Review of greenhouse gas emissions from crop production systems and fertilizer management effects. Agriculture, Ecosystems and Environment, 133: 247–266.
Soltani A, Rajabi MH, Zeinali E and Soltani E. 2013. Energy inputs and greenhouse gases emissions in wheat production in Gorgan, Iran. Energy, 50: 54-61.
Tzilivakis J, Warner DJ, May M, Lewis KA and Jaggard K. 2005. An assessment of the energy inputs and greenhouse gas emission in sugar beet (Beta vulgaris L.) production in the UK. Agricultural Systems, 85: 101-119.
Yasari E, Dastan S and Yadi R. 2018. Evaluation of CO2 Emission Caused By Energy Consumption of Local Rice Cultivars in Mazandaran Province. Journal of Agricultural Science and Sustainable Production, 28(4): 191-206. (In Persian).
Yousefi M, Khoramivafa M and Mondani F. 2014a. Integrated evaluation of energy use, greenhouse gas emissions and global warming potential for sugar beet (Beta vulgaris L.) agroecosystems in Iran. Atmospheric Environment, 92: 501-505.
Yousefi M, Mahdavi Damghani A and Khoramivafa M. 2014b. Energy consumption, greenhouse gas emissions and assessment of sustainability index in corn agroecosystems of Iran. Science of the Total Environment, 493: 330-335.
Zahedi M, Eshghizadeh HR and Mondani F. 2015. Energy Efficiency and Productivity in Potato and Sugar Beet Production Systems in Isfahan Province. Journal of Crop Production and Processing, 17(5): 181-191. (In Persian). 
Zangeneh M, Omid M and Akram A. 2010. A comparative study on energy use and cost analysis of potato production under different farming technologies in Hamadan province of Iran. Energy, 35: 2927-2933.