Using Reduced Rates of Trifluralin and Hand Weeding in Sustainable Weed Management of Fennel (Foeniculum Vulgare Mill.)

Document Type : Research Paper

Authors

Abstract

Abstract
Using reduced rates of herbicide as integrated with hand weeding is one of the important strategies for sustainable weed management. In order to introduce a practical method for sustainable weed management of fennel (Foeniculum vulgare Mill.), an experiment was carried out in 2011. The experiment was conducted as factorial based on randomized complete block design with three replications. The herbicide was applied preplant-incorporated at 0, 480, 960, 1440, and 1920 g a.i. ha-1. The second factor was supplementary weed control at two levels including one-hand weeding and no-hand weeding. A plot with whole season hand weeding was also included as check. Results showed that without weed control, fennel yield was decreased up to 88.2%, indicating the susceptibility of this plant to weed competition. Weed biomass and fennel yield loss were affected significantly by herbicide and hand weeding as well. Grass weeds were more susceptible to given rate of the herbicide compared with broadleaf weeds. Combination of herbicide with one hand weeding generally improved both grass and broadleaf weeds control. In spite of that, application of recommended rate of trifluralin (1440 g a.i. ha-1) with one hand weeding did not suppress yield loss, which in such treatment 13% yield loss was observed. Also, more effective herbicides and other non-chemical weed management approaches in integration with herbicides should be used in this medicinal plant.
 
 

Keywords


مقدمه

هرچند کاربرد گیاهان دارویی در ایران از دیرباز معمول بوده ولی در سال­های اخیر توجه به اثرات جانبی داروهای شیمیایی موجب افزایش گرایش به استفاده از گیاهان دارویی در کشورمان شده است. لذا زراعی نمودن گیاهان دارویی جهت جلوگیری از تخریب منابع طبیعی و حفظ ذخایر با ارزش ژنتیکی مد نظر محققان قرار گرفته است. به همین دلیل در سال­های اخیر کشت و کار این گیاهان توسعه یافته و نیز تحقیقات علمی دراین زمینه افزایش یافته است (امیدبیگی 2010).

 در سیستم­های کشاورزی علف­های­هرز مهمترین عامل محدودیت توسعه کشت می باشند و درصورت عدم کنترل، عمکرد گیاهان بسته به توان رقابتی علف­های­هرز و گیاه زراعی بین 10 تا 100 درصد کاهش می­یابد (اوسکارنین و همکاران 2010). همچنین، وجود علف­های­هرز در مزرعه باعث افزایش هزینه­های تولید ناشی از کنترل شیمیایی، کاهش کیفیت محصول و افزایش هزینه­های بوجاری می­شوند. لذا کنترل تاثیر سوء این عوامل در سیستم­های زراعی امری اجتناب ناپذیر می­باشد. در کشاورزی مدرن روش عمده مبارزه با علف­های­هرز کاربرد علف­کش­ها است. هرچند قیمت­های بالای مواد شیمیایی و نگرانی­های زیست محیطی جامعه کشاورزی را وادار کرده تا این مواد را با دقت نظر بیشتری مصرف نمایند. تری فلورالین، نخستین و پر مصرفترین علف­کش از خانواده دی نیتروآنیلین­ها و یکی از مهمترین علف­کش­های انتخابی در گیاهان زراعی است. اگر چه تری فلورالین بطور عمده برای کنترل علف­های­هرز در پنبه و سویا استفاده می-شود، اما امروزه در بیش از 40 گیاه زراعی قابل استفاده است (موناکو و همکاران 2002). همچنین، کارایی تری­فلورالین در کنترل علف­های­هرز گیاه دارویی آنیسون (Pimpinella anisum L.) نیز تایید شده و این گیاه حتی به دزهای بالاتر از مقدار توصیه شده این علف­کش نیز تحمل مناسبی نشان داده است (یوسفی و همکاران 2012).

رازیانه (Foeniculum vulgare Mill.) گیاهی چند ساله از تیره چتریان (Apiaceae) می باشد.  این گیاه از قدیمی ترین گیاهان دارویی است که اسانس آن در صنایع داروسازی، نوشابه سازی، صنایع غذایی، بهداشتی و آرایشی موارد استعمال فراوانی دارد (گروس و همکاران 2002). ترکیبات اصلی این گیاه استراگول، ترانس آنیتول، فینکون و لیمونن میباشد (گیلن و منزانوس 1994). این گیاه بومی آسیای مرکزی و مدیترانه است و در کشورهای انگلیس، آلمان، چین، ویتنام، آمریکای جنوبی و مصر به صورت زراعی کشت­ می شود (لوسی­نیوتون و همکاران 2005). استقرار ضعیف، عدم ایجاد پوشش گیاهی مطلوب، دوره رشدی طولانی موجب شده که این گیاه رقیب بسیار ضعیفی در برابر علف­های­هرز (امید بیگی 2010) بخصوص در سال اول کاشت باشد. تحقیقات اندکی در زمینه برآورد میزان خسارت علف­های­هرز در این گیاه به عمل آمده است. در تحقیقی که توسط کامپیگلیا و همکاران (2000) انجام شده سرکوب علف­های­هرز با استفاده از آفتابدهی عملکرد این گیاه را تا 91 درصد نسبت به شاهد افزایش داد. لذا توسعه کشت این گیاه در مزارع نیازمند ارائه روش مناسب جهت مدیریت پایدار علف­های­هرز با تکیه بر کاهش مصرف علف کش­ها (دز کاهش یافته علفکش) در تلفیق با کنترل غیرشیمیایی از جمله وجین دستی است. بنابراین با توجه به اهمیت کاهش مصرف علف­کش­ها در کشاورزی پایدار، تحقیق حاضر با اهدف (1) بررسی امکان کنترل علفهای هرز با استفاده از علفکش تریفلورالین (2) بررسی کارایی دزهای کاهش یافته علف­کش تری­فلورالین به تنهایی و در تلفیق با وجین دستی در مدیریت پایدار علف­های­هرز رازیانه و (3)  ارزیابی تحمل رازیانه به دزهای مختلف این علف­کش به اجرا درآمد.

 

مواد و روش­ها

مشخصات محل اجرای آزمایش و نحوه اعمال تیمارها

این آزمایش در بهار سال 1389 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه زابل با عرض جغرافیایی 35 درجه و 25 دقیقه شمالی و طول 47 درجه و 1 دقیقه شرقی که در ارتفاع 1634 متر از سطح دریا انجام شد. زمین محل اجرای آزمایش در پائیز سال 1389 شخم خورده و در اواخر اردیبهشت سال1390 مرحله نهایی آماده سازی زمین انجام شد. خاک مزرعه از نوع لوم رسی که دارای 31 درصد رس، 27 درصد سیلت، 42 درصد شن، 21/1 درصد ماده آلی با pH 1/8 بود. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک­های کاملا تصادفی در سه تکرار انجام شد. فاکتور اول دزهای مختلف علف­کش تری­فلورالین در مقادیر صفر، 480 ،960، 1440 ،1920 گرم ماده موثره در هکتار بود. فاکتور دوم کنترل تکمیلی (یک­بار وجین و عدم وجین) بود. همچنین یک تیمار وجین کامل در طول فصل به عنوان شاهد در نظر گرفته شد. بدین ترتیب در مجموع 11 تیمار در این آزمایش بررسی شدند. قابل ذکر است دز توصیه شده تریفلورالین در ایران برای سایر گیاهان1440 گرم در هکتار است که در آزمایشات مختلف اثبات شده به تنهایی کنترل موثر فراهم نمی کند (یوسفی و همکاران، 2007). همچنین در این آزمایش بررسی تحمل رازیانه نیز به دزهای بالا نیز مورد نظر بود در نتیجه دز 25 درصد  بالاتر از دز توصیه شده نیز آزمایش شد.

کرت‌های آزمایشی در ابعاد 5×2 متر در نظر گرفته شدند. هر کرت شامل چهار ردیف کشت با فاصلة بین ردیف­های کاشت 50 سانتی­متر و فاصلة بین بوته­ها روی ردیف 20 سانتی­متر بود و فاصلة بین کرت‌های متوالی در هر تکرار از هم یک متر و نهر ورودی هر یک از تکرارهای آزمایش بصورت جداگانه در نظر گرفته شدند. جهت اعمال تیمارهای علف­کش از سمپاش پشتی ماتایی مدل الگانس با نازل شره­ای در فشار 2 بار استفاده شد. با تنظیم ارتفاع پاشش، عرض پاشش 5/0متر فراهم گردید. تیمار علف­کش بصورت قبل از کاشت اعمال شد و بلافاصله پس از کاربرد علف­کش، نسبت به اختلاط علف­کش با خاک به وسیله شن کش اقدام شد.. کاشت رازیانه بعد از عملیات آماده سازی زمین و یک روز بعد از کاربرد علف­کش در تاریخ پنجم خرداد بصورت دستی انجام شد. در تیمارهای که دزهای مختلف علف­کش به همراه یک بار وجین بایستی اعمال می­شد عمل وجین 63 روز پس از کاشت انجام شد و سپس تا آخر فصل به همان شکل رها شد. در تیمار شاهد عاری از علف­هرز، علف­های­هرز بطور هفتگی وجین شدند. آبیاری در طول فصل هر هفت روز یکبار بصورت نشتی انجام شد. به دلیل عدم وجود نشا نه های کمبود مواد غذایی و آفات و بیمایها هیچ نوع کود و یا سموم آفات کش در این آزمایش استفاده نشد.

 

نمونه برداری

جهت اندازه گیری زیست توده علف­های­هرز، در تیمارهای که یکبار وجین داشتند نمونه برداری طی دو مرحله یکبار در زمان وجین و مرحله دوم در پایان فصل در سطحی معادل 1× 5/1 متر انجام شد. سپس علف­های­هرز بر اساس گونه، تفکیک و پس از گذاشتن در آون 75 درجة سانتی­گراد به­مدت 72 ساعت، وزن خشک آنها اندازه گیری شد. برای تیمارهای که یکبار وجین در آنها لحاظ شده بود زیست تودة دو مرحله با هم جمع و بعنوان زیست توده نهایی آن تیمار در نظر گرفته شد. همین مراحل برای کاربرد علف­کش به تنهایی در پایان فصل انجام شد. جهت تعیین عملکرد دانة رازیانه نیز در اواسط مهرماه پس از رسیدگی کامل نمونه برداری در سطحی معادل 2 متر مربع انجام شد.

 

تجزیه تحلیل آماری

از رگرسیون غیر خطی به منظور بررسی واکنش علف­های­هرز و میزان عملکرد دانه رازیانه به دزهای مختلف علف­کش استفاده شد. برای این منظور داده­ها به تابع دز پاسخ استاندارد برازش داده شد (استیریبگ و همکاران 1993) .

 

که در آنY زیست توده علف­هرز یا درصد کاهش عملکرد دانه و max بیانگر زیست توده علف­هرز و یا افت عملکرد در دز صفر علف­کش،EC50 دزی از علف­کش است که زیست توده علف­هرز (یا افت عملکرد) را 50 درصد کاهش می­دهد و b پارامتر شیب منحنی است. تجزیه رگرسیونی و رسم نمودارها با نرم افزار  Sigma plot 11 انجام شد.

 

نتایج و بحث

طیف علف­هرزی مزرعه آزمایشی نسبتا متنوع و شامل گونه­های سوروف(Echinochloa crus-galli L.)، دم روباهی(Setaria viridis (L.) P. Beauv)، سلمه تره ((Chenopodium album L. ، تاج خروس خوابیده (Amaranthus blitoides S. Wats.) ، تاج خروس ریشه قرمز (Amaranthus retroflexus L.) و توق (Xanthium strumarium L.)، نوک لک لکی (Erodium cicutarium L.)، علف شور (Salsola kali L.)، شیرتیغی (Sonchus oleraceus L.)، بود. تجزیه آماری زیست توده علف­های­هرز باریک­برگ غالب (سوروف و دم روباهی) و پهن­برگ غالب (شامل تاج خروس ریشه قرمز و خوابیده، سلمه تره و توق) و مجموع کل علف­های­هرز به صورت جداگانه انجام گرفت.

 

علف­های­هرز باریک­برگ غالب

معادله دز-پاسخ به خوبی توانست روند تغییرات زیست توده علف­های­هرز باریک­برگ غالب را در رابطه با دزهای مختلف علف­کش تری­فلورالین در شرایط با و بدون کنترل مکانیکی پیش بینی نماید (جدول 1). بطوریکه اختلاف بین داده­های مشاهده شده زیست­توده علف­های­هرز و پیش بینی مدل بین 21 تا 83 گرم در متر مربع بود.

 

 

جدول 1- زیست توده مشاهده شده و پارامترهای برآورد شده حاصل از برازش داده­های زیست توده علف­های­هرز در دزهای مختلف علف­کش تری­فلورالین به تابع دز-پاسخ (تابع 1). اعداد بعد از ± خطای استاندارد می باشد.

روش کنترل

 علف­هرز

طیف

علف­هرزی

زیست توده مشاهده شده

پارامترهای برآورد شده

RMSE

R2

max

EC50

b

علف­کش

باریک­برگ

34±215

7/17±8/214

7/132±9/354

49/0±24/1

27

88/0

پهن­برگ

52±647

8/48±5/708

1/95±2/976

85/0±27/3

83

89/0

مجموع

51±895

3/45±2/921

2/72±6/904

39/0±51/1

72

94/0

علف­کش+یک­بار وجین

باریک­برگ

26±152

5/13±6/152

8/102±6/501

58/0±83/1

21

86/0

پهن­برگ

51±396

7/33±7/390

3/145±7/770

44/0±59/1

52

83/0

مجموع

68±598

0/40±6/592

4/113±4/754

34/0±58/1

62

89/0

 

 

 

 

زیست توده مشاهده شده برای علف­های­هرز باریک­برگ در شرایط عدم کاربرد علف­کش 215 گرم در متر مربع بود که از لحاظ آماری با مقدار پیش بینی شده بوسیله مدل تفاوتی نداشت (جدول 1). با این حال اعمال یک وجین دستی 63 روز پس از کاشت، زیست توده نهایی مشاهده شده علف­های­هرز به 152 گرم در متر مربع کاهش یافت که در مورد اخیر نیز تفاوت معنی داری بین زیست توده مشاهده شده با پیش بینی مدل (با توجه به عدد خطای استاندارد) وجود ندارد. با توجه به داده­های جدول 1 و مقایسه زیست توده در کنترل شیمیایی (عدم استفاده از یکبار وجین) و روش تلفیقی (اعمال یکبار وجین) تفاوت معنی داری (P =0.0069) بین این تیمارها دیده می شود. شکل 1 به روشنی نشان می دهد که با افزایش دز علف­کش تری­فلورالین زیست توده علف­های­هرز باریک­برگ به شدت کاهش می یابد. تاثیر کنترل مناسب علفهای هرز باریک برگ به وسیله این علفکش توسط موناکو و همکاران 2002 نیز گزارش شده است. همچنین، استفاده از کنترل مکانیکی میزان کاهش زیست توده را در یک دز معیین علف­کش تحت تاثیر قرار دارد. مقایسه دو منحنی (شکل 1) نشان داد که این دو خط در سطح احتمال 1 درصد با هم تفاوت معنی داری دارند (P =0.0074). این نتیجه بیانگر این موضوع می­باشد که استفاده از کنترل مکانیکی موجب تغییر پاسخ علف­های­هرز شده است. همچنین، طبق برآورد مدل، جهت کاهش 90 درصدی زیست توده باریک­برگ­ها در صورت اعمال یک وجین به 1395 گرم ماده موثره نیاز است در صورتی که درصد کاهش ذکر شده در شرایط عدم اعمال وجین نیازمند افزایش دز به بیش از 1920 گرم خواهد بود ( شکل 1). این نتایج با نتایج سایر محققان(بوهلر و همکاران 2013، زانگ و همکاران 2013) که امکان استفاده از دز های کاهش یافته در کنترل علفهای هرز را گزارش کردند در تضاد است.

 

 

 

شکل 1- منحنی دز-پاسخ علف­های­هرز باریک­برگ به علف­کش تری­فلورالین. خطوط پاسخ برآورد شده و نقاط داده­های مشاهده شده می باشند. پارامترهای برآورد شده در جدول 1 ارائه شده اند.

 

 

 

 

علف­های­هرز پهن­برگ غالب

با برازش تابع دز-پاسخ به داده های زیست توده علف­های­هرز پهن­برگ در دز های مختلف علف­کش تری­فلورالین و برآورد پارامترها (جدول 1)، زیست توده علف­های­هرز پهن­برگ در شکل 2 نشان داده شده است. زیست توده برآورد شده درصورت عدم استفاده از علف­کش و یک مرحله کنترل مکانیکی به ترتیب 5/708 و 18/395 گرم در متر مربع بود. مقایسه این مقادیر با زیست توده مشاهده شده تفاوت معنی داری بین آنها نشان نمی دهد (جدول 1). همچنین مقایسه این پارامتر در تیمار علف­کش با تیمار علف­کش به همراه یک مرحله کنترل مکانیکی، اختلاف معنی داری را در این دو گروه از تیمارها نشان می دهد (جدول 1). بطوریکه یک مرحله کنترل مکانیکی 44 درصد زیست توه علف­های­هرز پهن­برگ را کاهش داد. با کاربرد علف­کش زیست توده علف­های­هرز پهن­برگ غالب بطور معنی داری کاهش یافت و این کاهش در دزهای پایین و در کاربرد علف­کش بدون کنترل مکانیکی شدت بیشتری داشت (شکل2). آزمون یکسان بودن پاسخ زیست توده پهن­برگ­های غالب در شرایط استفاده و عدم استفاده از کنترل مکانیکی نیز نشان داد که در سطح 1 درصد منحنی پاسخ علف­های­هرز در این دو شرایط با هم اختلاف داشته است (P ≤0.01). مقایسه پارامتر EC50 در این دو گروه از تیمارها نیز نشان می دهد که در صورت استفاده از یکبار وجین دز مورد نیاز جهت کاهش 50 درصدی زیست توده علف­های­هرز 21 درصد نسبت به کاربرد علف­کش بدون کنترل مکانیکی، کاهش می یابد (جدول1 و شکل2). هر چند ممکن است این مقدار کاهش ناچیز به نظر برسد ولی با توجه به این که مقدار پارامتر max که حداکثر زیست توده را نشان می دهد، در کنترل شیمیایی بالاتر از کنترل تلفیقی است در نتیجه مقدار زیست توده در این دز برای دو روش کنترل یکسان نبود. بطوریکه در EC50 زیست توده در کنترل شیمیایی و تلفیقی به ترتیب 9/354 و 196 گرم ماده خشک در واحد سطح بود. طبق برآورد مدل جهت کاهش زیست توده به 196 گرم در واحد سطح در کاربرد علف­کش باید دز علف­کش را تا 41 درصد نسبت به کنترل تلفیقی افزایش دهیم. علف­کش تری-فلورالین بر علفهای هرز پهن برگ که بذور ریز دارند موثر است (موناکو و همکاران 2002) در این شرایط با حذف علفهای هرزی که بذور ریز دارند منابع رشدی (فضا،رطوبت و مواد غذایی) برای رشد علفهای هرزی که بذور درشت دارند فراهم خواهد شد. در این حالت اثر کنترلی علفکش کم رنگ تر خواهد شد. در حالیکه با کاربرد یکبار وجین علفهای هرز مذکور نیز کنترل خواهند شد و علفهای هرز قادر به تولید زیست توده زیاد نخواهند بود.

 

 

 

شکل 2- منحنی دز-پاسخ علف­های­هرز پهن­برگ به علف­کش تری­فلورالین. خطوط پاسخ برآورد شده و نقاط داده­های مشاهده شده می باشند. پارامترهای برآورد شده در جدول 1 ارائه شده اند.

 

 

 

مجموع گونه­های علف­هرز

پارامترهای مختلف تابع دز-پاسخ به داده­های زیست توده علف­های­هرز در دزهای مختلف علف­کش تری­فلورالین برازش داده شد و نتایج آن در جدول 1 آورده شده است. همچنین روند تغییرات افت زیست توده علف­های­هرز در دزهای مختلف علف­کش در کنترل شیمیایی و نیز کنترل تلفیقی در شکل 3 نشان داده شده است.

در شرایط عدم کاربرد علف­کش مقدار زیست توده تولید شده توسط مجموع علف­های­هرز به 921 گرم در واحد سطح رسید (شکل3). تجمع این مقدار زیست توده در واحد سطح احتمالا به توان رقابتی بسیار پایین رازیانه مربوط می شود. با این حال اعمال وجین در یک مرحله، این مقدار را به 592 گرم در واحد سطح کاهش داد. همانطور که از جدول 1 پیداست این مقادیر با مقادیر مشاهده شده در مزرعه از لحاظ آماری تفاوتی ندارند. دز مورد نیاز جهت کاهش 50 درصدی زیست توده مجموع علف­های­هرز در کنترل شیمیایی و کنترل تلفیقی به ترتیب 904 و 754 گرم ماده موثره در هکتار بود که کاهش 6/16 درصدی در کنترل تلفیقی را نشان می دهد. همچنین در صورت عدم اعمال یکبار وجین برای کاهش زیست توده به سطح زیست توده تولید شده در دز 754 گرم در کنترل تلفیقی، بایستی دز علف­کش را تا 61/1 برابر افزایش دهیم. یوسفی و همکاران (2007) گزارش کردند که کاربرد تری­فلورالین به همراه یکبار وجین می­تواند تا 90 درصد علف­های­هرز را کنترل نماید. تاثیر تلفیق یکبار وجین و علفکش در افزایش کارایی کنترل علف­هرز در برنج نیز گزارش شده است (سینگ و همکاران 2007).

 

 

شکل 3- منحنی دز-پاسخ مجموع علف­های­هرز به علف­کش تری­فلورالین. خطوط پاسخ برآورد شده و نقاط داده­های مشاهده شده می باشند. پارامترهای برآورد شده در جدول 1 ارائه شده اند.

 

 

 

عملکرد دانه رازیانه

نتایج حاصل از برازش معادله دز-پاسخ (جدول 2 و شکل 4) نشان می دهد که در شرایط عدم کاربرد علف­کش میزان کاهش عملکرد دانه رازیانه 2/88 درصد بوده و طبق برآورد مدل افزایش دز علف­کش تا600 گرم ماده موثره، تغییری در منحنی کاهش عملکرد ایجاد ننموده است. با این حال اعمال دز 9/1449 گرم ماده موثره در هکتار از افت عملکرد تا 50 درصد (نسبت به تداخل تمام فصل) جلوگیری نمود. با اعمال دز توصیه شده علف­کش (1440 گرم ماده موثره در هکتار) درصد کاهش عملکرد دانه فقط 37 درصد کاهش یافت و به 13/45 درصد رسید. همچنین، با افزایش دز تری­فلورالین به 1920 گرم ماده موثره که 480 گرم بیش از مقدار توصیه شده است، نیز نمی توان بطور کامل از افت عملکرد جلوگیری کرد. بطوریکه در این دز نیز 12 درصد کاهش عملکرد دیده شد. عدم کنترل کامل و موثر علف­های­هرز توسط علف­کش مانع ازدستیابی به عملکرد اقتصادی قابل قبول شده است. نیمه عمر این علف­کش 45 روز است (موناکو و همکاران 2002) و به نظر می رسد با توجه به فصل رشد طولانی و سرعت رشد پایین رازیانه در نتیجه عدم پوشش سریع فاصله بین ردیف­ها، دز کاهش یافته کاملا موثر نبوده و تعدادی از علف­های­هرز فرصت رویش مجدد یافته اند و با رقابت در اواسط و اواخر فصل مانع از رسیدن به عملکرد مناسب شده اند. از طرف دیگر کارایی علف­کش­ها در کنترل قابل قبول علف­های­هرز بستگی به نوع گونه علف­هرز نیز دارد (باروس و همکاران 2007). همانطور که در ابتدای بخش نتایج ذکر شد علف­هرز توق یکی از گونه­های غالب مزرعه آزمایشی بود کارایی پایین تری­فلورالین در کنترل علف­های­هرزی مثل توق که دارای بذر درشت است (ویلکات و همکاران 1995) نیز می تواند دلیلی بر کاهش عملکرد حتی در دزهای بالا باشد. بطور کلی طبق پیش بینی مدل در صورتیکه کاهش 10 درصدی عملکرد پتانسیل نیز قابل تحمل باشد، ما ناگزیر به استفاده از دزهای بالاتر از 1920 گرم ماده موثره در هکتار هستیم که توصیه آن از لحاظ زیست محیطی و اقتصادی منطقی به نظر نمی­رسد. در تحقیقات دیگر نیز که در گیاهان زراعی مختلف انجام شده کارایی پایین تری­فلورالین در سرکوب کامل علف­هرز گزارش شده است (یوسفی و همکاران 2007).

 

جدول 2- کاهش عملکرد مشاهده شده و پارامترهای برآورد شده حاصل از برازش داده­های کاهش عملکرد دانه رازیانه در دزهای مختلف علف­کش تری­فلورالین به تابع دز- پاسخ. (تابع 1). اعداد بعد از ± خطای استاندارد می باشند.

روش کنترل علف­هرز

کاهش عملکرد دانه مشاهده شده (%)

پارامترهای برآورد شده

RMSE

R2

max

EC50

b

علف­کش

5/1±86/91

1/3±28/88

9/48±9/1449

4/1±53/6

3/7

94/0

علف­کش + یکبار وجین

2/6±39/72

7/4±39/73

6/74±2/1082

5/1±22/5

9/9

88/0

 

 

با اضافه نمودن یک وجین دستی به تیمارهای علف­کش عملکرد دانه رازیانه نسبت به شرایط بدون استفاده از وجین بطور قابل توجه ای افزایش یافت (شکل 4). بطوریکه در دز صفر علف­کش، کاهش عملکرد به 3/73 درصد رسید. این نتایج با نتایج دیما و همکاران (2010) که کاهش زیست توده در نوعی رازیانه فقط 9 درصد گزارش نموده اند در تضاد است. کامپیگلیا و همکاران (2000) کاهش عملکرد رازیانه را در تداخل با علف­های ­هرز 91 درصد گزارش نمود.

 

 


 

شکل 4- منحنی دز-پاسخ کاهش عملکرد دانه رازیانه در دزهای مختلف علف­کش تری­فلورالین. خطوط پاسخ برآورد شده و نقاط داده­های مشاهده شده می باشند. پارامترهای برآورد شده در جدول 2 ارائه شده اند.

 

 

 

 

 

در کنترل تلفیقی نیز با افزایش دز علف­کش کاهش عملکرد روند نزولی گرفت و به کمتر از 10 و 5 درصد به ترتیب در دز 1533 و 1770 گرم ماده موثره در هکتار رسید. مقایسه پارامتر EC50 در شرایط استفاده و عدم استفاده از علکف کش حاکی از کاهش معنی­دار این پارامتر در صورت اعمال یکبار وجین دستی است (جدول2). بطوریکه با اعمال یک وجین این پارامتر 25 درصد کاهش یافت. این نتایج حاکی از کارایی بالاتر کنترل تلفیقی نسبت به کاربرد علف­کش به تنهایی است. با این حال اگر بخواهیم در گیاه رازیانه به دز توصیه شده این علف­کش (در سایر گیاهان) و یکبار وجین اکتفا کنیم باید کاهش 13 درصدی عملکرد دانه را تحمل کنیم. جهت بهبود کنترل علف­های­هرز این گیاه می توان از سایر روش­ها نیز سود برد. بطور مثال پوشاندن روی ردیف­ها با مالچ پلاستیکی و کنترل علف­های­هرز داخل جوی­ها با علف­کش­هایی نظیر ترفلورالین می­تواند نتیجه مناسبتری داشته باشد. در تحقیقی استفاده از آفتابدهی توانست 93 درصد علف­های­هرز را در رازیانه کنترل نماید که نتیجه آن افزایش 91 درصدی عملکرد در مقایسه با عدم استفاده از آفتابدهی بود (کامپیگلیا و همکاران 2000).

 

نتیجه گیری کلی

کشت گسترده گیاهان دارویی نظیر سایرگیاهان در مزارع ناگزیر از کاربرد علف­کش­ها است. بطور کلی نتایج این آزمایش نشان داد که علف­کش تری­فلورالین حتی در دزهای بالاتر از مقدار توصیه شده (تا دز 1920 گرم ماده موثره در هکتار) نیز تاثیر سوء بر گیاه رازیانه ندارد، بطوریکه افزایش دز به بالاتر از مقدار توصیه شده، با بهبود کنترل علف­های­هرز موجب افزایش عملکرد دانه شد. با این وجود با توجه به مسائل زیست محیطی توصیه دزهای بالا منطقی به نظر نمی­رسد. از طرف دیگر کاربرد دز توصیه شده در تلفیق با یکبار وجین نیز نتوانست از کاهش عملکرد اقتصادی (در این شرایط 13% کاهش عملکرد دیده شد) جلوگیری نماید. در نتیجه پیشنهاد می­شود علف­کش­های با کارایی کنترل علف هرز بالاتر و دزهای کمتر در تلفیق با روشهای غیر شیمیایی مثل استفاده از وجین دستی در چندین مرحله، خاکورزی و سایر روش­های مدیریت علف­هرز در این گیاه آزموده شود تا ضمن بهبود کنترل علف­های­هرز از کاربرد بی­رویه مواد شیمیایی در اکوسیستم­های زراعی جلوگیری شود که در راستای کشاورزی پایدار خواهد بود.

منابع مورد استفاده
Auskarniene O, Psibisauskiene G, Auskalnis A and kadzys A, 2010. Cultivar and plant density influence on weediness in spring barely crops. Zemdirbyste-Agriculture 97: 53- 60.
Barros JFC, Basch G, and Carvalho M, 2007. Effect of reduced doses of a post-emergence herbicide to control grass and broad-leaved weeds in no-till wheat under Mediterranean conditions. Crop Protection 26:1538–1545.
Bhullar MS, Kaur S, Kaur T, Singh T, Singh M, Jhala AJ, 2013. Control of broadleaf weeds with post-emergence herbicides in four barley (Hordeum spp.) cultivars. Crop Protection. 43: 216-222.
Campiglia E, Temperini O, Mancinelli R, and Saccardo F, 2000. Effects of soil solarization on the weed control of vegetable crops and on the cauliflower and fennel production in the open field. In: Proceedings of the Eighth International Symposium on Timing Field Production of Vegetable Crops. Acta Horticulturae 53: 249–255.
Dhima K, Vasilakoglou I, Garane V, Ritzoulis CH, Liannopoulou V and Panou-Philotheou E, 2010. Competitiveness and essential oil phytotoxicity of seven annual aromatic plants. Weed Science 58: 457-465.
Gross M, Friedman J, Dudai N, Larkov O, Cohen Y and Bar E, 2002. Biosynthesis of estragole and t-anethole in bitter fennel (Foeniculum vulgare Mill. var. vulgare) chemotypes. Changes in SAM: phenylpropene o-methyltranferase activities during development. Plant Science 163: 1047-1053.
Guillen MD and Manzanos MJ, 1994. A contribution to study Spanish wild grown fennel (Foeniculum vulgare Mill.) as a source of flavor compounds. Chemical Microbiology Technology Lebensm. 16: 141–145.
Lucinewton SM, Raul N, Carvalho J, Mirian B, Stefanini L, Ming C, Angela M and Meireles A, 2005. Supercritical fluid extraction from fennel (Foeniculum vulgare): global yield, composition and kinetic data. Journal of Supercritical Fluids. 35: 212–219.
Monaco TJ, WellerSC, and Ashton FM, 2002. Weed science: principles and practices, 4th edition. John Wiley & Sons, New York.
Omidbaigi R, 2010. Production and Processing of Medicinal Plants. Astan Quds Publication, Tehran.
Singh S, Ladha JK, Gupta RK, Bhushan L, Rao AN, Shiva PB, Singh PP, 2007. Evaluation of mulching, intercropping with Sesbania and herbicide use for weed management in dry-seeded rice (Oryza sativa). Crop Protection. 26: 518-524
Streibig JCM, Rudemo M and Jensen JE, 1993. Dose-response curves and statistical models. pp. 29–55. In: Streibig JC and Kudsk P (eds). Herbicide Bioassays. CRC Press, USA.
Wilcut JW, York AC, Grichar WJ, Wehtje GR, 1995. The biology and management of weeds in peanut (Arachis hypogaea). In: Pattee, H.E., Stalker, H.T. (Eds.), Advances in Peanut Science. Amer. Peanut Res. Educ. Soc., Stillwater, OK, pp. 207–244.
YousefiAR, Alizadeh HM and Rahimian H, 2007. Broad leaf weed control in chickpea (Cicer arietinum L.) with pre- and post-emergence herbicides. Research on Crops 8: 560-564.
Yousefi AR, Pouryousef M, Osanloo Z and Inaloo A, 2012. Response of grass and broad-leaf weeds to different rate of trifluralin: implementation for weed control in anise (Pimpinella anisum L.). p 397. Proceedings of National Congress on Medicinal Plants. Kish Island, Iran,
Zhang J, Zheng L., Jäck O, Yan D, Zhang Z, Gerhards R, Ni H, 2013. Efficacy of four post-emergence herbicides applied at reduced doses on weeds in summer maize (Zea mays L.) fields in North China Plain. Crop Protection. 52: 26-32.