Inoculation Effects of Nitrogen and Phosphate Biofertilizers on Corn in Presence of Indigenous Microflore of Soil

Document Type : Research Paper

Authors

Abstract

Abstract
In recent years, the production and application of biofertilizers have been increased. So the main goal of this experiment was the comparison of the common biofertilizers in Iran. Accordingly, in order to investigate the effects of four biofertilizers including Nitroxin, Super nitro plus, Biosuper phosphate and Barvar2 on shoot fresh and dry weight, fresh and dry weight of root, total fresh and dry weight, and other parameters such as concentrations of nitrogen, phosphorus, potassium and iron in corn (variety Single Cross 704), a pot experiment in greenhouse condition was conducted in completely randomized design with four replications. Treatments included control (non-inoculation), Nitroxin, Super nitro plus, Biosuper phosphate and Barvar2. Seed inoculation with the biofertilizer was done according to the manufacturer's recommendations. Pots were irrigated with distilled water at 0.8 FC. Results showed that inoculation of corn with biofertilizers had significant effect on chlorophyll index, nitrogen and potassium concentration of shoot, shoot uptake of nitrogen and potassium, and moreover iron concentrations of root, and Biosuper phosphate and Barvar2  caused an increase in shoot nitrogen concentration and content while Super nitro plus and Biosuper phosphate had highest increase in potassium concentration and content of shoot. No one of biofertilizers could significantly increase chlorophyll index and Fe concentration of root in comparison with non-inoculated.

Keywords


مقدمه

امروزه جنبه‌های کاربردی  بیولوژی و بیوتکنولوژی خاک با هدف استفاده از پتانسیل ریزجانداران مفید خاکزی به منظور تولید حداکثر محصول، علاوه بر تاکید بر بهبود کیفیت خاک و رعایت بهداشت و ایمنی محیط زیست، مورد توجه قرار گرفته است. در سال‌های اخیر کودهای زیستی به عنوان جایگزینی برای کودهای شیمیایی، به منظور افزایش حاصلخیزی خاک در تولید محصولات در کشاورزی پایدار مطرح شده­اند (وئو و همکاران 2005). رایج­ترین نوع کودهای زیستی مورد استفاده در حال حاضر شامل دو گروه باکتری‌های تثبیت‌کننده نیتروژن و کودهای حاوی ریزجانداران حل­کننده فسفات می­باشد (هوسن و همکاران 2007). باکتری‌های محرک رشد گیاه از جمله Azospirillum، Azotobacter و Pseudomonas که از مهمترین ریزوباکتری‌های PGPR[1]‌‌‌‌ هستند، رایج­ترین جنس­های باکتریایی استفاده شده در تولید کودهای زیستی می­باشند (هوسن و همکاران 2007 و وسی 2003). حضور باکتری‌های محرک رشد در ریزوسفر گیاه از نظر تأمین عناصر ضروری گیاه به خصوص نیتروژن و فسفر اهمیت زیادی دارد. نیتروژن به دلیل شرکت در ساختمان پروتئین­ها، اسیدهای نوکلئیک، آمینو اسیدها، کوآنزیم­ها، فلاووپروتئین­ها و کلروفیل، مهمترین عنصر ضروری برای رشد گیاه است (بی­نام 2006). نیاز فراوان گیاهان به این عنصر، بالا بودن مقدار آن را در خاک ایجاب می­کند تا نیاز گیاه تأمین شود.

تحقیقات گوناگون حاکی از تأثیر مثبت کودهای زیستی بر رشد و عملکرد گیاهان زراعی از جمله ذرت است. نتایج مطالعه شاهرونا و همکاران (2006) نشان داد که استفاده از باکتری‌های جنس Pseudomonas سبب افزایش 5/22 درصدی وزن خشک ذرت در شرایط گلخانه­ای شد. همین پژوهشگران گزارش کردند در شرایط مزرعه­ای کاربرد تلفیقی باکتری‌های مذکور همراه با کود شیمیایی نیتروژن تأثیر این باکتری­ها را به طور قابل توجهی افزایش داد و تولید ماده خشک را نسبت به شاهد 58 درصد افزایش داد.

همچنین گزارش شده است که باکتری‌های حل­کننده فسفات تأثیر معنی­داری در افزایش عملکرد غده سیب­زمینی داشته است (اسماعیلی و همکاران 2009). هوفلیچ و همکاران (1994) در آزمایشات مزرعه­ای افزایش معنی­دار غلظت فسفر و نیتروژن ساقه ذرت، وزن خشک ساقه و همچنین افزایش 7-8 درصدی عملکرد دانه ذرت، گندم بهاره و جوی بهاره را در تلقیح با باکتریRhizobium leguminosarum bv. Trifolii گزارش کرده­اند.

در سال‌های اخیر استفاده از کودهای زیستی با اقبال بیشتری روبرو بوده و جایگاه خود را در کشاورزی پایدار پیدا کرده‌است. در حال حاضر کودهای زیستی نیتروژنی و فسفاتی در بخش کشاورزی دارای بیشترین موارد استفاده می­باشند. از جمله کودهای زیستی نیتروژنی مورد استفاده در کشور می­توان به کودهای زیستی نیتروکسین و سوپرنیتروپلاس اشاره کرد و از کودهای زیستی فسفاتی نیز می­توان کود زیستی بارور2 و بیوسوپرفسفات را نام برد (انصاری و ساریخانی 1392).

استفاده از این نوع کودها نیازمند داشتن کارایی و کیفیت بالای محصولات زیستی تولید شده توسط شرکت­ها و کارخانجات سازنده می­باشد. بر این اساس کنترل کیفی این نوع کودها امری ضروری به نظر می­رسد که در این راستا آزمایش‌های گلدانی که همراه با تلقیح این نوع کودها ست، جزئی از موارد کنترل کیفی کودهای مذکور می­باشد (دیکر و همکاران 2011). اغلب آزمایش‌های گلخانه‌ای در شرایط بستر استریل به انجام می‌رسد که در این حالت از رقابت گونه‌های بومی خاک صرفنظر می‌شود. بر این اساس هدف این پژوهش، مطالعه اثرات تلقیح کودهای زیستی نیتروکسین، سوپرنیتروپلاس، بیوسوپرفسفات و بارور2 بر پارامترهای فیزیولوژیک و همچنین غلظت و مقدار عناصر غذاییN ، P، K و Fe گیاه ذرت رقم سینگل کراس 704 در شرایط گلخانه‌ای در حضور سویه‌های بومی خاک (خاک غیراستریل) می­باشد.

 

 

 

مواد و روش‌ها

به منظور بررسی اثر کودهای زیستی بر رشد، عملکرد و سایر صفات از قبیل وضعیت عناصر غذایی نیتروژن، فسفر، پتاسیم و آهن در گیاه ذرت، آزمایشی به صورت گلدانی، با پنج تیمار  شامل شاهد بدون تلقیح میکروبی، کودهای زیستی نیتروژنی شامل نیتروکسین و سوپرنیتروپلاس و کودهای زیستی فسفاتی شامل کودهای بارور2 و بیوسوپرفسفات در 4 تکرار  در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام شد. قابل ذکر است که کودهای زیستی نیتروکسین، سوپرنیتروپلاس و بیوسوپرفسفات به صورت مایع بوده و از شرکت فناوری زیستی مهر آسیا تهیه شدند و بر اساس توصیه شرکت سازنده یک لیتر از آن برای یک هکتار زمین زراعی قابل استفاده است. بر اساس وزن خاک مورد استفاده در هر گلدان و تعداد بذرهای کشت شده، از هر کود به میزان 10 میلی‌لیتر برای تلقیح بذور در هر گلدان استفاده شد. کود زیستی بارور2 که به صورت جامد می‌باشد از شرکت زیست فناور سبز تهیه شد و هر بسته 100 گرمی آن برای یک هکتار توصیه می‌شود، برای یکنواختی آزمایش با فرض چگالی 1 گرم بر سانتی­متر مکعب، ابتدا رقت 1-10 از این کود تهیه شد و به میزان 10 میلی‌لیتر برای هر گلدان استفاده شد. جهت تعمیم نتایج به شرایط واقعی، آزمایش در شرایط خاک غیراستریل و با استفاده از بذر ضدعفونی نشده انجام پذیرفت. لازم به ذکر است که قبل از استفاده کودهای زیستی، شمارش جمعیت میکروبی آنها بعد از تهیه سری‌های رقت در محیط کشت LB انجام گرفت و کودهای زیستی بارور2، سوپرنیتروپلاس، نیتروکسین و بیوسوپرفسفات به‌ترتیب دارای جمعیت میکروبی 108×9/2، 108×3/1، 107×2/3 و 106×2/7 کلنی در هر میلی­لیتر کود بودند.

مشخصات خاک در جدول ­1­ آورده شده است. بعد از آماده­سازی بستر کشت گیاه، که از خاکهای منطقه برای آزمایش استفاده شد و پس از انجام تجزیه خاک، آزمایش گلدانی با استفاده از گلدان­هایی با ظرفیت 2 کیلوگرم خاک در گلخانه دانشکده کشاورزی دانشگاه تبریز در تابستان سال 1390  به اجرا درآمد. کاشت بذرها و تلقیح سوسپانسیون میکروبی مربوط به هر کود زیستی بر اساس توصیه شرکت­های سازنده انجام گرفت. قابل ذکر است که در مورد تیمار شاهد، به همان میزان از محیط استریل شده استفاده شد. پس از جوانه­زنی بذرهای ذرت (رقم سینگل­کراس 704) تعداد 4 بوته هم‌اندازه و یکسان از گیاه در گلدان حفظ و بقیه حذف شدند. آبیاری گلدان­ها با آب مقطر تا حد رطوبت  FC8/0 از طریق توزین انجام شد و در پایان دوره رشد گیاه (بعد از گذشت 4 ماه) پارامترهایی چون وزن تر و خشک ریشه و بخش هوایی، وزن تر و خشک کل گیاه و شاخص کلروفیل برگ اندازه‌گیری شد و نیز غلظت فسفر و پتاسیم در ریشه و بخش هوایی، غلظت نیتروژن بخش هوایی، غلظت آهن و مقدار جذب هر یک از این عناصر توسط گیاه ذرت تعیین شد.

برای اندازه­گیری شاخص کلروفیل، برگ‌های جوان شاداب از هر گیاه انتخاب و میزان کلروفیل آن با دستگاه کلروفیل‌متر (مدل Hansatech CL-01، ساخت انگلستان) در دو طول موج 620 و 640 نانومتر اندازه­گیری شد. برای این مورد از کاتالوگ راهنمای شرکت سازنده بهره برده شد. در نهایت با میانگین گرفتن از داده­های دستگاه کلروفیل‌متر شاخص کلروفیل برای هر گلدان مشخص شد. برای اندازه­گیری غلظت فسفر، پتاسیم و آهن بافت­های گیاهی با توزین یک گرم از ماده خشک از روش هضم با اسیدنیتریک غلیظ 65% استفاده شد (والینگ و همکاران 1989 و راوول 1994). برای تعیین غلظت فسفر پس از رقیق ساختن عصاره اصلی از روش اولسن و سامرز (1982) استفاده شد و در نهایت درصد فسفر بافت­های گیاهی در طول موج 470 نانومتر با دستگاه اسپکتروفتومتر (مدل PD-303، ساخت شرکت اپل ژاپن) تعیین شد. برای تعیین پتاسیم بافت­های گیاهی پس از انجام عمل رقیق‌سازی برای نمونه­های هضم شده، غلظت این عنصر با استفاده از دستگاه فلیم­فتومتر مدل 410، ساخت شرکت  Corning انگلستان قرائت شد (جونز 2001). غلظت عنصر آهن نیز با استفاده از دستگاه جذب اتمی مدل AA-6300، ساخت شرکت ژاپن در عصاره اصلی تعین شد (والینگ و همکاران 1989). غلظت نیتروژن کل گیاه با دستگاه کجلدال بر اساس هضم 5/0 گرم ماده­ی خشک گیاهی صورت گرفت (والینگ و همکاران 1989) و در نهایت تأثیر تیمارهای اعمال شده مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده­ها توسط نرم افزارهای MSTATC و Excel انجام گرفت. مقایسه میانگین‌ها با آزمون دانکن در سطح احتمال 1% و 5% انجام شد.

 

 

جدول 1- برخی از مشخصات فیزیکی وشیمیایی خاک مورد استفاده در آزمایش

بافت خاک

pH

هدایت الکتریکی (dS/m)

فسفر قابل دسترس

(mg/kg)

پتاسیم قابل دسترس

(mg/kg)

کربنات کلسیم معادل (درصد)

کربن آلی

(درصد)

لوم­شنی

8/7

2/1

4/25

3/372

71/33

28/1

 

 

 

 

 

 

نتایج و بحث

با توجه به نتایج به دست آمده در این آزمایش (جدول 2)، کاربرد کودهای زیستی در گیاه ذرت رقم سینگل­کراس 704، بر  شاخص کلروفیل برگ، درصد نیتروژن و پتاسیم بخش هوایی، مقدار جذب نیتروژن و پتاسیم بخش هوایی و همچنین غلظت آهن ریشه معنی­دار شد.

 

 

جدول2- تجزیه واریانس اثر کودهای زیستی بر بعضی پارامترهای گیاهی ذرت

منابع تغییر

درجه آزادی

میانگین مربعات

غلظت نیتروژن بخش هوایی

مقدار نیتروژن بخش هوایی

غلظت پتاسیم بخش هوایی

مقدار پتاسیم بخش هوایی

شاخص کلروفیل

وزن تر هوایی

تیمار کودی

4

167/0**

84/1342**

53/4**

34/24062**

97/6**

32/144 ns

خطا

15

01/0

81/82

417/0

41/2828

98/0

86/41

ضریب تغییرات (%)

 

14/15

29/19

86/32

88/27

9/24

5/12

منابع تغییر

درجه آزادی

وزن خشک هوایی

غلظت آهن ریشه

مقدار آهن ریشه

وزن خشک ریشه

وزن تر کل

وزن خشک کل

تیمار کودی

4

11/0 ns

5/7901**

218/0 ns

2/0 ns

7/24 ns

021/1 ns

خطا

15

325/1

17/1469

110/0

25/0

58/59

819/0

ضریب تغییرات (%)

 

26/18

85/4

83/20

21/23

17/10

22/10

ns ، * و ** به ترتیب غیر معنی­دار، معنی­دار در سطح 5% و 1%می­باشد.

 

شاخص کلروفیل

شاخص کلروفیل گیاه ذرت تحت تأثیر تلقیح کودهای زیستی در سطح احتمال 5% معنی­دار بود. مطابق شکل 1 شاخص کلروفیل برای تیمار بارور2 و بیوسوپرفسفات هر دو با میانگین 9/4 بالاترین مقدار بود که از لحاظ آماری، درصد تأثیر­گذاری آنها بر شاخص کلروفیل در یک سطح بود. علاوه بر این کود سوپرنیتروپلاس با میانگین 2/4 بعد از این دو کود قرار گرفت ولی از لحاظ آماری با شاخص کلروفیل در تیمار شاهد هیچ تفاوت و اختلاف معنی­داری نداشت.

اگرچه انتظار بر این بود که کود نیتروکسین و سوپرنیتروپلاس تأثیر معنی­دار بر شاخص کلروفیل برگ داشته باشد اما به دلیل شرایط حاکم بر این آزمایش که خاک غیراستریل برای آن استفاده شد (حضور قارچ‌های همزیست و سویه‌های بومی که احتمال بروز اثر متقابل بین میکروارگانیسم­های خاک و جنس­های باکتریایی در کود زیستی را افزایش می‌دهد)، دامنه تأثیر­گذاری کودهای زیستی فوق کاهش پیدا کرده است. قابل ذکر است که بر اساس ادعای شرکت سازنده از باکتری‌های جنس ازتوباکتر و آزوسپیریلوم که از تثبیت‌کنندگان نیتروژن می‌باشند در کود نیتروکسین و سوپرنیتروپلاس استفاده شده است و انتظار بر آن است که در تأمین و فراهمی نیتروژن برای گیاه میزبان موثر واقع شوند و به دنبال آن شاخص کلروفیل بهبود پیدا کند.

 

غلظت و مقدار نیتروژن بخش هوایی

غلظت نیتروژن بخش هوایی در گیاه ذرت تحت تأثیر تلقیح کودهای زیستی در سطح احتمال 5% اختلاف معنی‌دار نشان داد. مطابق شکل 2، درصد نیتروژن برای تیمار بیوسوپرفسفات و بارور2 به‌ترتیب با مقادیر 91/0% و 81/0% بیشترین مقدار بود که نسبت به تیمار شاهد افزایش 2/121 و 56/97 درصدی در مقدار نیتروژن داشتند. کود سوپرنیتروپلاس با افزایش 17/73 درصدی نیتروژن بافت گیاهی، نسبت به شاهد در رده سوم قرار گرفت. مقدار جذب نیتروژن بخش هوایی گیاه ذرت تحت تأثیر تلقیح کودهای زیستی نیتروژنی و فسفاتی در سطح احتمال 1% معنی­دار بود (جدول 2). مقدار جذب نیتروژن برای تیمار بیوسوپرفسفات بیشترین مقدار ( mg/pot59/69) بود  و بعد از آن تیمار بارور2 و سوپرنیتروپلاس به‌ترتیب با مقادیر mg/pot 35/61 و 51/45 در رتبه‌های بعدی قرار گرفتند (شکل 3). سه تیمار مذکور منجر به افزایش مقدار جذب نیتروژن به‌ترتیب با درصدهای 3/166%، 7/134% و 1/74% نسبت به شاهد شدند.

آن‌گونه که در شکل‌های 2 و 3 ملاحظه می‌شود روند مشابه افزایش درصد و مقدار نیتروژن بخش هوایی گیاه با کاربرد کودهای زیستی در مقایسه با شاهد دیده می‌شود، اما این افزایش در کودهای زیستی بیوسوپرفسفات و بارور2 بیشتر است. بیاری و همکاران (1383) گزارش کردند که تلقیح ذرت با باکتری‌های محرک رشد (ازتوباکتر و آزوسپیریلوم) سبب افزایش معنی­دار مقدار نیتروژن و فسفر در مقایسه با شاهد شد. آنان بیان داشتند که نتایج به دست آمده می­تواند ناشی از اثر کاربرد باکتری‌های تثبیت‌کننده نیتروژن باشد که با تولید مقادیر مناسب مواد تنظیم­کننده رشد گیاه مانند اکسین، جیبرلین و سیتوکینین ظرفیت ریشه­زایی گیاه و جذب مواد غذایی از خاک را بهبود بخشیده و در نتیجه میزان نیتروژن و فسفر را افزایش داده است.

 

 

 

 

 

   

شکل 1- اثر تلقیح کودهای زیستی بر شاخص کلروفیل (حروف متفاوت بیانگر اختلاف آماری معنی­دار براساس آزمون دانکن می­باشد.)

شکل 2- اثر تلقیح کودهای زیستی بر درصد نیتروژن بخش هوایی (حروف متفاوت بیانگر اختلاف آماری معنی­دار براساس آزمون دانکن می­باشد.)

 

 

به نظر می­رسد کود زیستی بارور2 و بیوسوپرفسفات با دارا بودن باکتری‌های محرک رشد گیاه از جنس­های Pseudomonas و Bacillus­ از طریق سازوکارهای مختلفی از جمله تولید هورمون­های گیاهی، انحلال فسفات و دیگر اثرات مثبت به توسعه و رشد بهتر گیاه و جذب نیتروژن کمک می‌کند (عبدالجلیل و همکاران 2007). به صورتی که انصاری و ساریخانی (1392) در بررسی ویژگی‌های PGPRای این کودها در شرایط آزمایشگاهی مقادیر حل‌کنندگی فسفات از منبع تری‌کلسیم فسفات را برای دو کود بیوسوپرفسفات و بارور2 به‌ترتیب  3/408 و 3/367 میلی­گرم بر ­لیتر گزارش نمودند، همچنین کود بارور2 از نظر تولید اکسین دارای بیشترین مقدار اکسین تولیدی در حضور و عدم حضور تریپتوفان (به‌ترتیب با مقادیر 6/230 و 9/201 میلی­گرم در لیتر) بود. این ویژگی‌ها باعث می‌شود تا کود زیستی نقش بیشتری در توسعه بخش­های هوایی به واسطه افزایش انشعابات ریشه و متعاقب آن افزایش جذب و انتقال عناصر غذایی داشته باشد.

غلظت و مقدار پتاسیم بخش هوایی

غلظت و مقدار پتاسیم موجود در بخش هوایی گیاه ذرت تحت تأثیر تلقیح کودهای زیستی در سطح احتمال 1% معنی­دار بود (جدول 2). مطابق شکل 4 تیمار کود سوپرنیتروپلاس و بیوسوپرفسفات به‌ترتیب با میانگین درصد پتاسیم برابر با 26/4 و 46/3، بیشترین میزان پتاسیم را داشتند و موجب افزایش درصد پتاسیم گیاه ذرت به‌ترتیب به میزان 06/99% و 82/61% نسبت به شاهد شدند. تیمار کود نیتروکسین با میانگین 73/1 درصد برای پتاسیم کمترین مقدار را دارا بود. مقدار جذب پتاسیم نیز مطابق شکل 5 ابتدا در تیمار کودی سوپرنیتروپلاس و سپس بیوسوپرفسفات بیشترین مقدار شد که مقدار جذب هر کدام از این تیمارها نسبت به شاهد 87/105% و 95% افزایش نشان داد. روند تغییرات جذب و مقدار پتاسیم در بخش هوایی گیاه ذرت مشابه هم است و مقدار جذب پتاسیم تیمار کودی بارور2 نیز اگرچه از لحاظ آماری با تیمار شاهد هیچ تفاوتی نداشت اما نسبت به شاهد افزایش جذب نشان داد.

هان و همکاران (2006) بیان کردند که استفاده از مایه تلقیح حاوی سویه­های رهاکننده پتاسیم (Bacillus mucilaginosus) در خاک­های با عدم وجود فسفر و پتاسیم کافی، فراهمی پتاسیم قابل دسترس را برای سبزی‌ها فلفل و خیار به طور معنی­داری افزایش داد (به میزان 31% نسبت به شاهد).

 

 

 

   

شکل 3- اثر تلقیح کودهای زیستی بر مقدار نیتروژن بخش هوایی

شکل 4- اثر تلقیح کودهای زیستی بر درصد پتاسیم بخش هوایی

 

 

 

انصاری و ساریخانی (1392) در بررسی قدرت رهاکنندگی پتاسیم از کانی­های مسکوویت و بیوتیت در شرایط درون شیشه­ای، عنوان داشتند که هر چهار کود زیستی مورد استفاده در این تحقیق فاقد اثر معنی­دار بر رهاسازی پتاسیم بودند. این در حالی است که وقتی سویه P13 بکاربرده شده در کود زیستی بارور2 به تنهایی مورد ارزیابی قرار گرفت قادر به آزادسازی پتاسیم به مقدار mg/g 5/6 بود و در مقایسه با شاهد باعث افزایش 24/27% شد، اما سویه P5 با نمونه شاهد تفاوتی را نشان نداد (ساریخانی و همکاران 2013).

به نظر می‌رسد نوع پاسخ دریافتی از تلقیح میکروبی متأثر از شرایط انجام آزمایش است و استفاده از بارور2 و نیتروکسین در تأمین پتاسیم گیاه موثر واقع نشده‌اند.

 

 

   

شکل 5- اثر تلقیح کودهای زیستی بر مقدار جذب پتاسیم بخش

شکل 6- اثر تلقیح کودهای زیستیبر غلظت آهن ریشه هوایی

 

 

 

 

ساندرا و همکاران (2002) گزارش کرده­اند که کودهای زیستی به ویژه باکتری‌های حل­کننده فسفات، از طریق تولید انواع اسیدهای آلی از قبیل اسید­های سیتریک، گلوتامیک، لاکتیک وغیره pH خاک را کاهش می­دهند. کاهش pH خاک در اثر کاربرد کودهای زیستی بیانگر این واقعیت است که اسیدی شدن خاک توسط اسیدهای آلی ممکن است علت اصلی دسترسی بیشتر به عناصری از قبیل  فسفر و پتاسیم تثبیت شده باشد. در نتیجه می­توان افزایش دسترسی فسفر و پتاسیم برای گیاه را به کاهش pH خاک نسبت داد.

 

غلظت آهن ریشه

غلظت آهن ریشه ذرت تحت تأثیر تلقیح کودهای زیستی در سطح احتمال 1% اختلاف معنی‌دار داشت. مقایسه میانگین‌ها نشان داد که غلظت آهن در ریشه گیاه ذرت در تیمار بیوسوپرفسفات ( mg/kg7/832) بیشترین مقدار بوده و تیمارهای بارور2 و نیتروکسین با وجود غلظت آهن ریشه کمتر نسبت به شاهد هیچ تفاوت آماری معنی­دار نداشتند (شکل 6).

         شاید یکی از دلایل عدم تأثیر گذاری کودهای زیستی مذکور بر میزان آهن گیاه، بالا بودن میزان آهن قابل جذب در خاک مورد استفاده و ناکارا بودن کودهای زیستی و سویه­های مورد استفاده برای افزایش فراهمی آهن و بالا بردن کیفیت تغذیه این عنصر در گیاه باشد. این در حالی است که رجایی و همکاران (1386) اثر سویه­های مختلف Azotobacter chroococcumرابر غلظت و مقدار عنصر آهن در گندم معنی­دار گزارش کرده­اند. در برخی از منابع تولید سایدروفور توسط میکروارگانیسم‌ها را در تأمین آهن برای گیاه میزبان موثر می‌دانند، بررسی تولید سایدروفور در 4 کود زیستی مورد آزمایش نشان داد که به جز کود زیستی بارور2 بقیه کودها قادر به ایجاد هاله نارنجی/زرد در محیط CAS-Agar بودند (انصاری و ساریخانی 1392).

 

نتیجه‌گیری کلی

         جمع‌بندی نتایج آزمایش اثر کودهای زیستی بر پارامترهای اندازه‌گیری شده گیاه ذرت نشان داد که با توجه به اینکه ذرت یک گیاه غیرلگوم و غیربهره‌مند از همزیستی ریزوبیومی است، کاربرد کودهای زیستی تأثیر معنی‌داری از نظر برخی خصوصیات مورد اندازه‌گیری به همراه داشته است. تلقیح کودهای زیستی حاوی باکتری‌های محرک رشد گیاه، کلنیزاسیون این باکتری‌ها را در ریزوسفر گیاه به دنبال داشته و سبب افزایش برخی از پارامترهای اندازه‌گیری شد. به عنوان نمونه در تأمین نیتروژن گیاه کودهای زیستی بیوسوپرفسفات و بارور2 یا در تأمین پتاسیم کودهای بیوسوپرفسفات و سوپرنیتروپلاس موثر بوده‌اند. البته بایستی عنوان نمود که در شاخص کلروفیل برگ و غلظت آهن ریشه، کودهای زیستی با نمونه شاهد در یک گروه آماری قرار داشتند. در مطالعاتی که انجام می‌گیرد رسیدن به یک تیمار خاص یا ترکیب تیماری برای استفاده در شرایط مختلف، مطلوب محققان می‌باشد اما همانطور که در این تحقیق ملاحظه شد شرایط انجام آزمایش اعم از نوع خاک، گیاه و سایر عوامل جواب‌های متفاوتی را به‌دنبال دارند به‌صورتی‌که در برخی مواقع توصیه یک تیمار خاص را در شرایط متنوع سخت می‌نماید .



[1]  Plant Growth Promoting Rhizobacteria

منابع مورد استفاده
 
انصاری س، ساریخانی م ر، 1392. بررسی برخی از ویژگیهای کیفی کودهای زیستی رایج در کشور. سیزدهمین کنگره علوم خاک ایران. 10-8 بهمن، اهواز، ایران.
بیاری آ، غلامی آ و اسدی رحمانی ه، 1386. تولید پایدار و بهبود جذب عناصر غذایی ذرت در عکس‌العمل به تلقیح بذر توسط باکتری‌های محرک رشد. خلاصه مقالات دومین همایش ملی کشاورزی بوم شناختی ایران، 25 و 26 مهرماه 1386، گرگان. صفحه 8.
رجایی س، علیخانی ح و رئیسی ف، 1386. اثر پتانسیل­­های محرک رشد سویه­های بومی ازتوباکتر کروکوکوم روی رشد، عملکرد و جذب عناصر غذایی در گندم، مجله علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی، 11(41): 296-285.
Abdul-Jaleel C, Manivannan P, Sankar B, Kishorekumar A, Gopi R, Somasundaram R and Panneerselvam R, 2007. Pseudomonasfluorescence enhances biomass yield and ajmalicine production in Catharanthus roseus under water deficit stress. Colloids and Surfaces, Biointerfaces, 60: 7- 11.
Anonymous, 2006. Biofertilizer Manual, FNCA Biofertilizer Project Group. Japan Atomic Industrial Forum.
Deaker R, László Kecskés M, Timothy Rose M, Amprayn K, Krishnen G, Thi Kim Cuc T, Thuy Nga V, Thi Cong P, Thanh Hien N and Robert Kennedy I, 2011. Practical methods for the quality control of inoculant biofertilisers. Australian Center for International Agricultur Resaerch.
Han HS, Supanjani, Lee KD, 2006. Effect of co-inoculation with phosphate and potassium solubilizing bacteria on mineral uptake and growth of pepper and cucumber, Plant Soil and Environment, 52 (3): 130–136.
Höflich G, Wiehe W, Kühn G, 1994. Plant growth stimulation with symbiotic and associative rhizoshpere microorganisms. Experientia, 50: 897-90.
Esmaeili  MA,  Ahmadinia  H,  Ranjbar  GA  and  Yasari  E,  2009.  A  consideration  of  optimum method for application of phosphorous bacterial in potato (Solanum tuberosum L.) culture in Isfahan region of Iran. Australian Journal of Basic and Applied Sciences, 3(3): 2914-2918.
Husen E, Simanungkalit RD, Saraswati R and Irawan, 2007. Characterization and quality assessment of Indonesian commercial biofertilizers. Indonesian Journal of Agriculture Science, 8(1): 31-38.
 Jones B, 2001. Laboratory guide for conducting soil tests and plant analysis, CRC Press, USA.
Olsen SR and Sommers LE, 1982. Phosphorus  P, 403-430. In: Page et al. (eds) Methods of soil Analysis. Part П, 2ed. ASA, SSSA, Madison .WI .USA.
Rowell DL, 1994. Soil Science: Method and Application. Longman Scientific and Technical, Wiley, UK, P. 350.
Sandra B, Natarajan V and Hari K, 2002. Influence of phosphorus solubilizing bacteria on the changes in soil available phosphorus and sugarcane sugar yields. Field Crops Research, 77: 43-49.
Sarikhani MR, Ebrahimi M, Oustan Sh, Aliasgharzad N. 2013. Application of potassium solubilizing bacteria a promising approach in sustainable agriculture - Increasing of potassium releasing from k-containing minerals in presence of insoluble phosphate. The 1st International Conference on Environmental Crises and its Solutions. 13-14 Ferruary. Islamic Azad University, Khozestan, Kish, Iran.
Shaharoona B,  Arshad M,  Zahir  AZ,  and  Khalid  A,  2006.  Performance  of  Pseudomonas spp. containing ACC-deaminase for  improving growth and yield of  maize  (Zea  mays  L.)  in  the  presence  of  nitrogenous  fertilizer.  Soil  Biology and Biochemistry, 38: 2971–2975.
Waling I, Vark WV, Houba VJ and Van der lee JJ, 1989. Soil and plant analysis, a series of syllabi. Part 7. Plant Analysis Procedures. Wageningen Agriculture University, Netherland.
 Wu  SC, Caob ZH  , Lib ZG, Cheunga KC and Wong MH, 2005. Effects of biofertilizer containing N-fixer, P and K solubilizers and AM fungi on maize growth: a greenhouse trial. Geoderma, 125: 155–166.
Vessy K, 2003. Plant growth promoting  rhizobacteria as biofertilizars. Plant and Soil, 255: 571-586.