Document Type : Research Paper
Authors
Abstract
Keywords
مقدمه
در قرن حاضر چندین موضوع عمده زیست محیطی شامل تخریب زمین و بیابانزایی، تهدید تنوع زیستی، تضعیف منابع آب، تخریب جنگلها و مراتع، و بالاخره تغییر اقلیم از چالشهای مهم در توسعه پایدار و فقر زدایی به شمار میروند (امیر اصلانی 1382). با افزایش گازهای گلخانهای زمین در حال گرمتر شدن است و گرم شدن هوا اثرات مخربی بر حیات موجودات داشته و سبب تخریب اکوسیستمهای طبیعی، وقوع سیل و خشکسالی و برهم خوردن تعادل اقلیمی و اکولوژیکی میشود (عبدی و همکاران 2008). ترسیب کربن در بیوماس گیاهی و خاکهایی که تحت این زیتوده هستند سادهترین و به لحاظ اقتصادی عملیترین راهکار ممکن جهت کاهش co2 اتمسفری میباشد (فروزه و همکاران 1387). ترسیب کربن فرآیندی است که طی آن دیاکسیدکربن اتمسفر جذب شده و در بافتهای گیاهی به صورت هیدراتهای کربن تجمع و رسوب میکند. ترسیب کربن در زمینهای کشاورزی یک گزینه کوتاه مدتی است که غلظت دیاکسیدکربن اتمسفری را کاهش میدهد. برخی از روشهای مدیریتی برای کاهش هدررفت کربن عبارت از کاهش شدت شخم، افزایش دورههای آیش و تناوب زراعی و همچنین استفاده از محصولات زراعی زمستانه میباشند (فابریزی و همکاران 2007). در مطالعات بخش کشاورزی، بیشتر تحقیقات ترسیب کربن در درجه اول روی سیستمهای تولیدی زراعی متمرکز شدهاند و مطالعات کمی منحصراً بهترین روش مدیریتی برای بهبود ذخیره کربن را نشان دادهاند و تعداد کمتر از آن اقدامات کاهش انتشار گازهای گلخانهای را ارزیابی کردهاند (مورگان و همکاران2010). تبدیل زیستگاههای طبیعی به زمینهای زراعی و مراتع و همچنین اقدامات زمینی ناپایدار مانند شخم بیش از حد، کربن را از مواد آلی آزاد میکند و دیاکسیدکربن اتمسفری را افزایش میدهد (کومار و همکاران 2006). این اقدامات، تغییرات دیگری را فراتر از اختلالات مکانیکی بوجود میآورند که میتواند روی ترسیب کربن تأثیر بسیار بیشتری داشته باشد. شاید یکی از بارزترین اختلافات بین زمینهای کشاورزی موجود و اکوسیستمهایی که قبلاّ وجود داشتند این است که سیستمهای کشاورزی در مقایسه با جنگلها و مراتع، بیشتر تحت تسلط محصولات زراعی یکساله قرار دارند (باکر و همکاران 2007). در حال حاضر محتوای کربن اکثر زمینهای کشاورزی حدود یک سوم کمتر از جنگلها و مراتع است (زوبل و همکاران 1992). میزان کربن ذخیره شده در طی یک دوره رویشی مشابه در غلات و گراسهای مرتعی به طور متوسط حدود 1500 و 2200 کیلوگرم در هکتار است (باون و همکاران 1999). بازگرداندن نسبتهای بیشتری از پسمانده محصولات زراعی به زمین، خاکورزی حفاظتی از قبیل شخم کم و عدم شخم هدر رفت کربن را کاهش میدهند (نی 1981). همزمان با این اقدامات، مدیریت بهتر کوددهی از طریق انجام آزمایشات خاک، کشاورزی دقیق و به کارگیری مواد مغذی مناسب به کاهش انتشار گازهای گلخانهای منجر میشوند (بومن و لیمنز 1995). در مطالعهای که توسط فابریزی و همکاران (2007) با هدف تعیین تأثیر اقدامات مدیریتی بلند مدت از قبیل شدت شخم، استفاده از کود ازته و تناوب زراعی روی محتوای کربن خاک و همچنین برآورد میزان ترسیب کربن تحت شرایط مذکور انجام شد مشاهده گردید که محتوای کربن خاک تحت شرایط بدون شخم به طور معنیداری بیشتر از شرایط شخم معمولی بود. این تفاوتها در عمق بیشتر خاک، کمتر بود. همچنین تناوبهایی که در آنها از گندم یا ذرت استفاده شده بود بیشترین میزان کربن و تناوبهایی که از سویای دائمی استفاده کرده بودند کمترین مقدار کربن را به خود اختصاص داده بودند. استفاده از کود ازته نیز میزان ترسیب کربن خاک را افزایش داده بود. شرود و همکاران (2003) دریافتند که تحت برداشت مستمر میزان کربن آلی خاک بیشتر از مقدار آن در یک سیستم آیش – گندم است. هالورسون و همکاران (2002) نشان دادند که در سیستمهای کشت سالانه محتوای کربن خاک به ترتیب برای عدم شخم و شخم کم به ترتیب 23/0 و 025/0 میلیگرم کربن در هکتار در سال افزایش مییابد. سینجو و همکاران (2006) گزارش کردند که شخم و تناوب زراعی، محتوای کربن آلی خاک را در طی دوره 6 ساله تحت تأثیر قرار نداده که این ممکن است به علت زمان لازم برای تشخیص تغییرات در میزان کربن آلی باشد. کاهش شدت شخم میتواند تلفات کربن را کاهش دهد و حتی محتوای کربن خاک را افزایش دهد که این امر به علت کاهش اختلال در خاک و تجمع بیشتر ذرات خاک است (فابریزی و همکاران 2007). چائوهان و همکاران (2010) از سال 2004 تا 2006 در یک سیستم آگروفارستری متشکل از گونههای گندم زراعی(Triticum aestivum) و صنوبر (Populus deltoids) توان ترسیب کربن توسط صنوبر و تغییر در کربن آلی خاک را ارزیابی کردند و مشاهده گردید که در کشت مختلط نسبت به کشت گندم خالص، توان ترسیب کربن به مقدار زیادی افزایش یافته است. به گونهای که میزان خالص ترسیب کربن در اختلاط گندم- صنوبر 61/34 تن در هکتار در مقایسه با 74/18 تن در هکتار گندم خالص بود. همچنین نتایج این بررسی نشان داد که 6 سال پس از کاشت صنوبر، میزان کربن در خاک در عمق 15-0 سانتیمتری حدود 6/35 درصد نسبت به کشت گندم خالص افزایش یاقته است. خاکها بزرگترین مخازن چرخه کربن در خشکی میباشند و حدود 3 برابر پوشش گیاهی و 2 برابر نسبت به میزان موجود در اتمسفر، کربن بیشتری را شامل میشوند (باجس 1996). مک کارتی و همکاران (2000) به بررسی اثر عملیات مدیریت خاک بر ترسیب کربن پرداخته و به این نتیجه رسیدند که مدیریت منابع خاکی به ویژه کنترل فرسایش و رسوب میتواند شرایط را برای ترسیب کربن مهیا نماید. به دنبال بررسیها پیرامون ترسیب کربن در مناطق خشک و نیمه خشک، در کشور سودان، جانسون و اولسون (2003) با استفاده از مدل Century ترسیب فعلی و آتی کربن را به عنوان یک فرایند منتج از مدیریت زمین و همچنین اقلیم در دوره زمانی 2000 تا 2100 برای زمینهای کشاورزی، علفزارها و ساواناها شبیه سازی کردند. نتایج این بررسی حاکی از آنست که تغییرات ماده آلی زمینهای زراعی، به آب و هوا، خاک، شدت زراعت، فراوانی آتشسوزی و شدت چرا بستگی داشته و در علفزارها و ساواناها نیز این عامل به شدت چرا و همچنین دورههای آتشسوزی بستگی دارد.
مسئله افزایش گاز کربنیک و گرم شدن زمین یک مسئله جهانی است و تحقیقات در این زمینه در کلیه کشورها از جمله کشور ما امری ضروری است و مطالعات انجام گرفته در این مورد در مورد گونههای مختلف طبیعی و دست کاشت در مناطق مختلف کافی نیست لذا در این تحقیق سعی شده تا توان ترسیب کربن گندم دیم در یک منطقه نیمه خشک ارزیابی شود.
مواد و روشها
منطقه مورد مطالعه
منطقه مطالعاتی در 110 کیلومتری جنوب شرقی ساری و 40 کیلومتری شهر کیاسر در بخش چهار دانگه و دهستان پشتکوه (روستای پشرت) واقع شده است (شکل 1). این منطقه بین عرضهای جغرافیایی ´´8 ' 7 ْ 36 تا ´´37 ' 24 ْ 36 شمالی و طولهای جغرافیایی ´´22 ' 40 ْ 53 تا ´´38 ' 58 ْ 53 قرار گرفته است. حداقل ارتفاع آن 1350 متر و حداکثر ارتفاع 3280 متر از سطح دریا میباشد. اقلیم منطقه بر اساس روش آمبرژه از نوع نیمه خشک سرد است. نمونهبرداری در مزرعهای با حدود یک هکتار مساحت متعلق به یک کشاورز در روستای پشرت کیاسر در سال 1389 انجام شد. میانگین بارندگی و تبخیر بالقوه سال آزمایش به ترتیب 362 میلیمتر و 1680 میلیمتر و میانگین دمای آن 8 درجه سانتیگراد است. بافت خاک مزرعه لومی با pH 67/8 و EC 76/121 میکروزیمنس بر سانتیمتر، درصد نیتروژن کل و کربن آلی در مزرعه به ترتیب 09/0 و 16/1 بوده است. در مصاحبه با کشاورز مزرعه مشخص شد که میزان مصرف کود اوره 200 کیلو در سال و کود فسفاته و پتاسه حدود 100 کیلوگرم در سال بوده است. همچنین بیش از 40 سال است که منطقه مذکور کاربری کشاورزی دارد.
شکل1- نقشه موقعیت منطقه مورد مطالعه در ایران و استان مازندران
روش نمونهبرداری
نمونهبرداری به روش تصادفی سیستماتیک (کامبرز و براون 1983) انجام شد. به این ترتیب که در داخل منطقه 3 ترانسکت به طول 100 متر بهصورت تصادفی مستقر گردید، سپس در امتداد هر ترانسکت، 10 پلات 5/0 مترمربعی بهصورت سیستماتیک و در فواصل10 متری مستقر شد و در هر پلات اقدام به برداشت کامل زیست توده هوایی و زیرزمینی گردید. برای برداشت ریشه سعی شد تا آنجا که ممکن است بخش اعظم ریشه تا عمق نفوذ آن برداشت شود. البته از تارهای نازک ریشه در عمق بیش از یک متر صرف نظر شد. زمان رشد کامل گیاه قبل از برداشت کشاورز اقدام به نمونهبرداری شد. سپس اجزای مختلف گیاه شامل سنبله، ریشه، ساقه و برگ از هم جدا شدند و در مجموع 120 نمونه گیاهی حاصل شد. برای هر اندام 30 نمونه موجود بود و با ترکیب کردن آنها 10 نمونه حاصل شد. برای مطالعه خاک، از بین پلاتهای مستقر شده در امتداد هر ترانسکت پنج پلات به صورت تصادفی انتخاب شد و در داخل هر یک پروفیلی در زیر تاج پوشش گیاه نمونه برداری شده حفر گردید و از عمق 30-0 سانتیمتری (چون میکروارگانیسمها در عمق 30 سانتیمتر اول خاک بیشترین استقرار را دارند (مهدوی 1387) نمونهبرداری خاک به روش سیلندر صورت گرفت. نمونههای گیاهی و خاک به آزمایشگاه منتقل شده و میزان ترسیب کربن در آنها تعیین شد.
تعیین ضریب تبدیل و میزان ترسیب کربن اندامهای گندم
برای تعیین ضریب تبدیل ترسیب کربن در اندامهای چهار گانه (سنبله، ساقه، برگ، ریشه) از روش احتراق (عبدی و همکاران 2008، بردبار و مرتضوی ۱۳۸5 و فروزه و همکاران ۱۳۸7)، استفاده شد. برای هر اندام 30 نمونه موجود بود که پس از خشک شدن نمونهها در دستگاه اتو (در دمای ۶۰ درجه سانتیگراد و به مدت 24 ساعت)، با ترکیب آنها 10 نمونه 2 گرمی، جهت قرارگیری در کوره حاصل شد. این نمونهها به مدت 3 ساعت در دمای 500 درجه سانتیگراد داخل کوره احتراق قرار گرفت. خاکستر نمونهها پس از خنک شدن در دستگاه دسیکاتور، توزین شده و برای اطمینان از تثبیت وزن آنها دوباره به مدت 1 ساعت در دمای مذکور نگهداری شد. با تعیین وزن خاکستر و با در دست داشتن وزن اولیه میزان مواد آلی نمونهها محاسبه و با استفاده از رابطه 1 (عبدی و همکاران 2008، بردبار و مرتضوی ۱۳۸5)، میزان کربن آلی در هر کدام از اندامهای گیاه به صورت جداگانه محاسبه شد. در ادامه با ضرب ضریب تبدیل کربن آلی در بیوماس گیاهی، وزن کل کربن ترسیب شده در هر پلات و در نهایت در هر هکتار سایت مطالعاتی محاسبه شد.
OC= 54/0 OM رابطه (1):
که در آن OC: کربن آلی و OM: مواد آلی میباشد.
تعیین میزان ترسیب کربن خاک
برای تعیین میزان کربن آلی خاک در آزمایشگاه ابتدا وزن مخصوص ظاهری نمونههای خاک به روش سیلندر بر حسب گرم بر سانتیمتر مکعب تعیین شد و سپس درصد کربن آلی از روش والکی بلک بدست آمد (زرین کفش 1993 و نوستو و همکاران، 2006). در پایان برای محاسبه میزان ترسیب کربن خاک بر حسب گرم در هر متر مربع از رابطه (2) استفاده شد.
رابطه (2): |
Cc=10000 × C (%) × BD × E |
که در این رابطه :Cc میزان وزن کربن ترسیب شده در سطح یک متر مربع، C: درصد کربن اندازهگیری شده، BD: وزن مخصوص ظاهری خاک بر حسب گرم بر سانتیمتر مکعب و E عمق نمونهبرداری خاک بر حسب سانتیمتر میباشد (محمودی طالقانی و همکاران2007).
تجزیه و تحلیل آماری
در این تحقیق به منظور بررسی و مقایسه میزان ترسیب کربن بین اندامهای مختلف گیاه زراعی گندم از آنالیز واریانس یکطرفه، و برای کلاسهبندی مقدار میانگینها از آزمون دانکن در نرم افزارهای آماری SPSS نسخه 16 و برای رسم نموداراز نرمافزار Excel استفاده شد.
نتایج
میزان ترسیب کربن اندامهای مختلف گندم
با توجه به رابطه (1) نتایج ضریب تبدیل اندامهای گیاهی گندم به کربن آلی نشان داد که سنبله بیشترین درصد ضریب تبدیل را نسبت به سایر اندامها دارد. در مقابل ریشه کمترین درصد ضریب تبدیل را داراست (جدول 1).
جدول 1- ضریبتبدیلاندامهای۴گانهومقدارکربنحاصلشدهازنمونةخشک2گرمی
اندام
گونه |
خوشه |
ساقه |
برگ |
ریشه |
|||||
ضریب تبدیل (% ) |
مقدار کربن (g) |
ضریب تبدیل (% ) |
مقدار کربن (g) |
ضریب تبدیل (% ) |
مقدار کربن (g) |
ضریب تبدیل (% ) |
مقدار کربن (g) |
||
Triticumaestivum |
515/50 |
010/1 |
335/50 |
007/1 |
155/45 |
903/0 |
63/38 |
772/0 |
|
نتایج تجزیه واریانس نشان داد که اندامهای مختلف از نظر ترسیب کربن در سطح 5 درصد اختلاف معنیدار داشتند و نتایج مقایسه میانگینها نشان داد که سنبله و ساقه گندم از نظر ترسیب کربن با هم اختلاف معنیداری ندارند و بیشترین میزان ترسیب را خوشه گندم انجام میدهد. برگ و ریشه گندم نیز از این نظر هم با یکدیگر و هم با سنبله و ساقه اختلاف معنیدار داشته و کمترین میزان ترسیب کربن مربوط به ریشه میشود (جدول 3). نتایج آنالیز واریانس میزان ترسیب کربن در اندامهای مختلف گندم در جدول 2 آمده است.
جدول 2- نتایج آنالیز واریانس میزان ترسیب کربن در اندامهای مختلف گندم
F |
مربعات میانگین |
درجه آزادی |
مجموع مربعات |
ترسیب هر اندام (تن در هکتار) |
*576/495 |
487/1 |
3 |
462/4 |
بین گروهها |
|
003/0 |
36 |
122/0 |
درون گروهها |
|
|
39 |
584/4 |
کل |
*: در سطح 5% معنیدار است.
جدول 3- نتایج آزمون دانکنمیزان ترسیب کربن در اندامهای مختلف گندم
اندام گونه |
سنبله |
ساقه |
برگ |
ریشه |
Triticum aestivum |
a010/1 |
a007/1 |
903/0b |
772/0c |
حروف غیر مشترک نشاندهنده اختلاف معنیدار و حروف مشترک نشان دهنده عدم اختلاف معنیدار در سطح 5% است.
نتایج مقایسه میانگین ترسیب کرین در هر هکتار در اندامهای مختلف گونه Triticum sativum نشانداد که اندامهای مختلف در سطح 5 درصد با هم اختلاف معنیداری داشتند به طوری که خوشهها با دارا بودن 026/1 تن ترسیب کربن در هکتار (52/54 درصد) و ریشهها با داشتن 189/0 تن ترسیب در هکتار (04/10 درصد) به ترتیب بیشترین و کمترین میزان ترسیب کربن را به خود اختصاص داده اند ( شکل 2).
میزان کربن ترسیب شده در خاک
جهت تعیین میزان کل کربن ترسیب شده در خاک هر هکتار و با در دست داشتن عمق نمونهبرداری میزان ترسیب کربن در خاک با استفاده از رابطه (2) محاسبه گردید و مقدار آن332/16 تن در هکتار بدست آمد.
بحث و نتیجه گیری
شکل2- میانگین تولید کربن در اندامهای مختلف به تن در هکتار |
فرایند ترسیب کربن توسط گیاهان سادهترین و به لحاظ اقتصادی ارزانترین روش برای کاهش کربن به شمار میرود که این نقش را گیاهان توسط عمل فتوسنتز و از طریق اندامهای خود انجام میدهند و هر یک از اندامهای آنها دارای نقش متفاوتی در این فرایند هستند (فروزه و همکاران ۱۳۸7). میزان ترسیب کربن در واحد زمان به خصوصیات رشد گونههای گیاهی و شیوههای مدیریت، روش احیاء و شرایط محیطی بویژه مقدار بارندگی، تغییر کاربری اراضی، شرایط فیزیکی و بیولوژیکی خاک و ذخیره قبلی کربن در خاک بستگی دارد (درنر و اسچومن، 2007 پست و کان 2000). رابطة مستقیمی بین کربن ترسیب شده با نوع گونه گیاهی وجود دارد، به طوری که برای گونههای مختلف، ضرایب متفاوتی برای ترسیب کربن ارائه شده است (کلبرید و همکاران 1999، فرانک و کام 2003، سینگ و همکاران 2003). نتایج تحقیق حاضر نشان داد که پتانسیل ذخیره کربن در اندامهای مختلف در سطح 5 درصد دارای اختلاف معنیداری است به طوری که خوشه بیشترین و ریشهها کمترین توان ذخیره کربن را داشتند. در میان اندامهای هوایی نیز کمترین میزان ترسیب کربن مربوط به برگها و بیشترین مقدار آن در خوشه بود. بنظر میرسد که کاهش ضریب تبدیل در برگها به علت بالا بودن مواد معدنی در آنها باشد. همچنین علت بالا بودن ضریب تبدیل در خوشهها احتمالاً میزان کم آب در این اندام باشد. همچنین توزیع کربن بیوماس کل نشان داد که ذخیره کربن در بیوماس اندامهای هوایی بیش از ریشهها بود که این یافته با نتایج مطالعات جائو و همکاران (2007) و یانگ ژانگ (2007) که نشان دادند میزان ترسیب کربن در بیوماس هوایی بیشتر از بیوماس زیرزمینی است مطابقت دارد. همچنین پس از بررسی میزان کربن خاک و بیوماس گیاهی مشاهده شد که میزان ترسیب کربن در خاک بیشتر از بیوماس گیاهی است که این یافته با نتایج حاصل از مطالعات آرادوتیر و همکاران (2000) و باجس (1996) که نشان دادند بیشترین سهم از کرین ترسیب شده به بخش خاک اختصاص یافته و خاک بزرگترین مخزن ذخیره کربن محسوب میشود، مطابقت دارد. مقادیر بالای کربن موجود در خاک را در زمینهای زراعی میتوان به اجرای اقدامات کوددهی در آنها مرتبط دانست چرا که این اقدامات در زمینهای زراعی روی خصوصیات فیزیکی خاک تأثیر معنیداری داشته، ساختمان آنرا بهبود میبخشد و همچنین منجر به افزایش تراکم و وزن مخصوص خاک میگردند (محمدی و همکاران 1388) که مطابق رابطه 2 افزایش وزن مخصوص ظاهری، خود، میزان ترسیب کربن خاک را به طور مستقیم تحت تأثیر قرار داده و باعث افزایش آن میگردد. عملیات کوددهی نیز به نوبه خود ساختمان خاک را بهبود بخشیده و باعث افزایش میزان مواد آلی خاک و بالطبع افزایش محصول و افزایش بیوماس هوایی و در نتیجه افزایش سطوح ترسیب کننده گیاهی میگردد ( فابریزی و همکاران 2007). گلچین و عسگری (2004) نیز گزارش کردند که وزن مخصوص ظاهری خاک شخم شده با گاو آهن قلمی به میزان چهار تا 25 درصد بیشتر از خاکهایی بود که در آنها عملیات خاکورزی انجام نشده بود از آنجایی که بیوماس گیاهی در ترسیب کربن و کاهش سطح این گاز اتمسفری نقش فزاینده ای دارد بنابراین هرگونه اقدامی که باعث افزایش پوشش گیاهی گردد به طور غیر مستقیم در ترسیب کربن تأثیر گذار خواهد بود. تولید عملکرد مطلوب در کشت دیم به طور مستقیم به میزان بارندگی و ذخیره رطوبت در خاک بستگی دارد. سینگ و هایل (2007) نیز نشان دادند که عملیات خاکورزی حداقل منجر به افزایش میزان رطوبت خاک میگردد که این امر نیز عملکرد محصول را تحت تأثیر قرار میدهد. نظر به اینکه گندم مهمترین گیاه خانواده غلات است که بیشترین سطح زیر کشت محصولات زراعی کشور را به خود اختصاص داده است و از دیگر سو افزایش ترسیب کربن معادل افزایش بیوماس گیاهی، افزایش تولید، بهبود حاصلخیزی خاک، افزایش ظرفیت نگهداری آب در خاک و جلوگیری از فرسایش آبی و بادی است. به همین سبب ترسیب کربن علاوه بر دارا بودن ارزشهای حفاظتی و پایهای، به دلیل افزایش تولید بیوماس، از نظر اقتصادی نیز دارای ارزش است و میتواند به عنوان منفعت و سود اضافی حاصل از فعالیتهای زراعی مطرح گردد. در نهایت باید گفت با وجود اهمیت فرآیند ترسیب کربن در تعدیل گازهای گلخانهای و کاهش دمای کره زمین توسط گونههای مرتعی و زراعی، مطالعات کمی در این مورد (بویژه در مورد گونههای زراعی) صورت گرفته است. اما به طور کلی با توجه به وجود مسائل پیچیده در اکوسیستمهای زراعی و مسائلی مثل معدنی شدن مواد آلی، تأثیر عوامل اقلیمی و سایر عوامل بر روی جذب دیاکسید کربن، تحقیقات گستردهای در این رابطه لازم به نظر میرسد.