نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 گروه ترویج و آموزش کشاورزی، دانشگاه زنجان
2 گروه ترویج، ارتباطات و توسعه روستایی، دانشگاه زنجان
3 گروه مهندسی تولید و ژنتیک گیاهی، دانشگاه زنجان
4 گروه جغرافیا، دانشگاه زنجان
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Abstract
Background and Objective: Climate change has had a significant impact on agriculture, and farmers are reacting differently. The purpose of this descriptive correlational study is to identify the Adaptation strategies used and the factors affecting farmers' behavior in this area.
Materials and Methods: The statistical population of this apllied-correlational study consisted of all farmers of Zanjan province who 393 were selected by using Krejcie and Morgan sampling table and were selected through a multi-stage randomized sampling method.
Results: The results showed that farmer's use of 14 adaptation strategies was above average and in other 15 strategies was below average and 79.1% of farmers had used adaptation strategies on average. Correlation coefficient showed that climate perception, training attendance, adaptation knowledge, access to credit, non-agricultural income, agricultural income, rainfed land area, irrigated land area, access to inputs, use of information resources, social capital, soil quality of farm, farm expericne, household size and exposure to climate change had positive and significant relationship with farmers' adaptation strategies. Multiple linear regression showed that access to inputs, use of information resources, irrigated land area, social capital, training attendance, exposure to climate change and rainfed land area explainded 51.4% of the variance of farmers' adaptation behavior.
Conclusion: This study showed that the higher the human, social, and physical capital of farmers, and the more they have been affected by climate change in recent years, the more they use adaptation strategies. It is suggested that more planning be done to increase the human and social capital of farmers, as well as to inform farmers about the long-term effects of climate change on the agricultural sector.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
هنگام مطرح شدن نظریه گرمایش جهانی توسط آرنیوس، دانشمند سوئدی در حدود یک قرن پیش، کمتر کسی تصور میکرد که این مسئله با اثرگذاری بر اقلیم زمین و تغییر آن، در کوتاه زمانی تبدیل به مهمترین نگرانی جامعه بینالمللی شود (قمبرعلی و همکاران 2012). هرگونه انحراف نسبتاً پایدار در هر یک از عناصر آب و هوایی یا انحراف عملکرد عوامل و اجزای اقلیم از شرایط غالب در یک محل، تغییر اقلیم را در پی خواهد داشت (خالقی و همکاران 2015). تغییر اقلیم به عنوان یک تهدید رو به رشد در جهان و برای آینده جهان محسوب میشود (پارانت و همکاران 2017؛ بکر و همکاران 2015؛ جمشیدی و همکاران 2015) که میتواند اثرات مستقیم و غیرمستقیمی بر روی کل چرخه هیدرولوژیکی برجای گذارد (باس و همکاران 2014). تغییر الگوی کشت و دسترسی به آب (خوشمنش و همکاران 2015؛ قمبرعلی و همکاران 2012)، تغییر اکوسیستم (باتلر و همکاران 2014؛ چو 2013)، تغییر در میزان بارش باران، دما، افزایش وقوع خشکسالی و سیل (علی و ارنستین 2017؛ ماناندار و همکاران 2015)، افزایش تنوع و تقویت قدرت زمستان گذرانی آفات کشاورزی (کیملی و همکاران 2017؛ اسلام و همکاران 2013)، بالا آمدن آب دریا، شور شدن منابع آب زیرزمینی و کاهش ذخایر آبزیان به دلیل گرم شدن دمای آب دریاها (انریکه و همکاران 2017)، تغییر در سطح منابع آب سطحی و زیرزمینی و نیز تقاضای مصرف آب در بخش کشاورزی (کیملی و همکاران 2017)، تغییر در میزان تبخیر، تعرق گیاه و تولید محصولات (ماکاته و همکاران 2017؛ سیواکومار و همکاران 2017)، از جمله این تاثیرات میباشند. بهعلاوه، تغییرات اقلیمی میتواند تأثیر زیستمحیطی، اجتماعی و اقتصادی جدی بر غذا، اشتغال و معیشت همه ساکنین کره زمین و از جمله کشاورزان داشته باشد (چیسانگا و همکاران 2017؛ جیری و همکاران 2017). ازاینرو، به دلیل اهمیت این امر خطیر، به پیشنهاد هیئت بینالدول تغییرات اقلیم، انجام اقدامات فوری بهمنظور کاهش آثار تغییرات اقلیمی ضروری شمردهشده است (ون درلیندن و هنسن 2007). تغییرات اقلیمی اخیر، به عنوان منبع خطر و عدم قطعیت بهخصوص برای کارهای کشاورزی محسوب میشود که تجارب گذشته برای محاسبه احتمال وقوع رویدادهای منفی ناشی از آن، کافی نبوده (رابرت و همکاران 2016) و جوامع بشری ناگزیرند که بهمنظور ارتقای توسعه کشاورزی پایدار با تغییرات آب و هوایی سازگار شوند (تسفانن و همکاران 2016؛ هلین و همکاران 2012؛ کوپر و همکاران 2008). سازگاری کشاورزان در برابر تغییرات اقلیمی به عنوان یک رفتار در نظر گرفته میشود (بیلو و همکاران 2012) که بهطور ادامهدار، دائماً در حال تغییر و شامل تعداد زیادی فرآیندهای درونی بوده که بر عکسالعملها و آمادگیهای افراد در برابر اثرات منفی تغییرات اقلیمی تأثیر میگذارند (سویم و همکاران 2009). ازاینرو، هدف از بهکارگیری رفتارهای سازگاری، حداقل نمودن اثرات بالقوه منفی تغییر اقلیم و حداکثر کردن فرصتها برای جبران کاهش رشد و عملکرد گیاهان زراعی است (رزنویگ و تیبیلو 2009).
گزینههای سازگاری زیادی وجود دارند که قادرند خطرات ناشی از تغییرات اقلیمی بر روی محصولات را کاهش داده و باعث افزایش محصولات کشاورزی شوند (ایسترلینگ و همکاران 2007). هودن و همکاران (2007)، تغییر در نهادهها از قبیل تغییر ارقام/ گونهها و جایگزینی ارقام یا گونههای فعلی ازنظر نیاز به دوره مناسب گرما و سایر نیازهای محصول با ارقام یا گونههایی که در برابر افزایش دما و شوکهای حرارتی و خشکی مقاومترند، تغییر میزان کودهای مورداستفاده، حفظ رطوبت خاک (برای مثال، باقی گذاشتن باقی مانده محصول روی زمین)، تنوعبخشی به منابع کسب درآمد از طریق تغییر به شکل تلفیق کشاورزی با سایر فعالیتهای زراعی مثل پرورش دام، استفاده از گونهها یا ارقام مقاوم به آفات و بیماریها و بهرهگیری از پیشبینی شرایط آب و هوایی بهمنظور کاهش خطرات تولید در این زمینه را نام بردهاند. مطالعات متعدد دیگری نیز در ایران و سایر کشورهای دیگر به بررسی این موضوع پرداختهاند. اسماعیل نژاد و پودینه (2017)، در زمینه ارزیابی سازگاری با تغییرات اقلیمی در مناطق روستایی جنوب خراسان جنوبی نشان داد که مهمترین پیامدهای تغییر اقلیم در این منطقه به ترتیب خشکسالی، ریزگرد، سیلاب و یخبندان میباشد. 90 درصد پاسخدهندگان با توجه به متغیرهایی مانند افزایش روزهای گرم، فراوانی خشکسالی ها و کاهش بارش بر این باورند که وضعیت جدیدی در اقلیم منطقه رخ داده است. 87 درصد پاسخدهندگان اقدام به سازگاری با این شرایط نمودهاند. مهمترین واکنش اقتصادی پاسخدهندگان فروش دام، گرفتن وام و قرض از بستگان، کاهش کاشت و استفاده از نهادههای کشاورزی و انتخاب کسبوکار جدید و مهاجرت بوده است. اکبری و همکاران (2016)، در تحلیل رفتار کارآفرینانه کشاورزان در مواجهه با تغییر اقلیم در بخشهای کامفیروز و کر استان فارس، نشان دادند که درک تغییر اقلیم، آسیبپذیری و انسجام اجتماعی، قدرت تفکیک رفتارهای مختلف کارآفرینانه را در بین کشاورزان به دنبال دارد و مشخص شد که کشاورزان در پاسخ به تغییرات اقلیم از راهکارهایی چون انتخاب مشاغل دامپروری، فنی، خدماتی و دولتی و نیز تنوع معیشت استفاده کردهاند. افراخته و همکاران (2015)، در بررسی راهبردهای سازگاری روستایی در برابر مخاطرات خشکسالی در روستای پشتنگ شهرستان روانسر، راهبردهای سازگاری مختلفی همچون تغییر الگوی کشت با رویکرد حرکت به سوی محصولات با نیاز آبی کمتر و مقاوم به خشکی (غیر از گندم و نخود)، توسعه جنگلها و پوشش گیاهی و مرتعی در منطقه، کنترل سیلابها و کمک به تزریق روانابها در گستره حوضه آبخیز روستا، افزایش و بهبود کارایی مصرف آب در تمامی محصولات و تولید بیشتر محصولات در هر واحد آبی مصرفی و نه در واحد سطح، پایش شوری خاک و مدیریت آن در حد آستانه تحمل شوری، شبکهسازی و نهادسازی مردمی نظیر تشکیل تعاونیها و صندوقهای اعتبارات خُرد روستایی برای تأمین نیاز مالی در شرایط خشکسالی و نهایتاً بهبود دانش و مهارتهای بهداشتی، سلامت، کشاورزی و روشهای نوین آبیاری را به عنوان راهبردهایی کارآمد شناسایی و معرفی کردند.
ژا و همکاران (2018) در بررسی مهاجرت به عنوان یکی از راهبردهای سازگاری با تغییرات اقلیمی در بین کشاورزان هندی، دریافتند که تجربه کشاورزان و ادراکات آنان از تغییرات و وقایع اقلیمی تعیینکننده نوع مهاجرت آنان از جهت دائمی یا فصلی میباشد. اقداماتی از قبیل کاشت گونههای مختلف گیاهی، تغییر زمین زیر کشت، افزایش/کاهش آبیاری، پذیرش فناوریهای حفاظت از خاک، پذیرش فناوریهای حفاظت از آب، بیمه محصولات کشاورزی، تغییر فعالیتها از کشاورزی به غیر کشاورزی، اجاره دادن زمین، احداث باغ و روی آوردن به باغبانی و کاشت سبزیها به عنوان راهبردهای سازگاری شناسایی شدند.
فانگ و همکاران (2018)، در پژوهشی با هدف آگاهی از ظرفیت کشاورزان خردهپا در پاسخ دادن به تغییرات اقلیمی در یک بخش ساحلی از مرکز ویتنام گزارش کردند که اصلاح تقویم زراعی فصلی، استفاده از گونهها و بذرهای مقاوم، استفاده از مدلهای تلفیقی تولید محصول و نیز تنوعبخشی به درآمد از مهمترین راهبردهای سازگاری کشاورزان در پاسخ به تغییرات اقلیمی بود. همچنین، انگیزههای تولیدکنندگان محصولات زراعی و تولیدکنندگان محصولات دامی در زمینه پذیرش اقدامات سازگارانه برنامهریزیشده خاص با هم فرق داشت و چهار عامل درآمد کشاورزی، تعداد منابع اطلاعاتی موجود، تعداد کارگران مزرعه و میزان زمین موجود برای کشاورزی در طول فصل تابستان نیز تأثیرگذاری معنیداری بر افزایش کاربرد راهبردهای سازگاری از سوی کشاورزان داشتند.
اسرات و سیمانه (2018)، در بررسی ادراک کشاورزان از تغییرات اقلیمی و راهبردهای سازگاری با آن در شمال غرب اتیوپی، دریافتند که درآمد حاصل از پرورش دام، جنسیت سرپرست خانواده (زن بودن)، توصیههای ترویجی و دانش درباره راهکارهای سازگاری، به شدت باعث افزایش انجام اقدامات سازگاری کشاورزان با تغییرات اقلیمی میشود. همچنین، سطح تحصیلات سرپرست خانواده، بعد خانوار، سن سرپرست خانواده، درآمد غیر کشاورزی، اطلاعات اقلیمی، بهطور مثبت و معنیدار و نیز فاصله مزرعه تا خانه، میزان زمین زیر کشت و میزان زمینهای غیر حاصلخیز بهطور منفی و معنیدار بر تصمیم افراد به سازگاری با تغییرات اقلیمی اثرگذارند. گیچانگی و گاترو (2018) در بررسی آگاهی و ادراک کشاورزان از تغییرات اقلیمی و روشهای سازگاری گوناگون با آن در مناطق نیمهخشک شرق کنیا گزارش کردند که تخمین میزان غذای موردنیاز، پرورش گیاهان مقاوم به خشکی و نیز اصلاح روشهای استفاده از آب مهمترین ترین راهبردهای سازگاری کشاورزان بودند. عواملی از قبیل سن سرپرست خانوار و اطلاعات اقلیمی بهطور معنیداری باعث افزایش استفاده از راهبردهای سازگاری کشاورزان با تغییرات اقلیمی میشوند. درحالیکه اندازه مزرعه اثر منفی و معنیداری در اجرای راهبردهای سازگاری با تغییرات اقلیمی دارد. خانال و همکاران (2018)، در تجزیهوتحلیل مقدماتی راهبردهای سازگاری با تغییرات اقلیمی در نپال دریافتند که از بین انواع راهبردهای سازگاری، مدیریت خاک و آب، همراه با اصلاح زمانبندی عملیات کشاورزی و نیز اصلاح محصولات و گونههای گیاهی، بیشترین اثر را در تولید غذا داشته است. بهعلاوه، عواملی مانند سن و سطح تحصیلات سرپرست خانواده (به عنوان تصمیمگیرنده در زمینه راهبردهای سازگاری)، بعد خانوار، فاصله تا بازار، عضویت کشاورز یا ارتباط وی با انجمنهای کشاورزی، تعداد قطعات زمین زیر کشت، تجربه قبلی در زمینه تغییرات اقلیمی، دسترسی به اطلاعات اقلیمی، باور به تغییرات اقلیمی و نگرش به سازگاری بر پذیرش راهبردهای سازگاری با تغییرات اقلیمی تأثیرگذار بودند. آچیکپا و همکاران (2017)، در مطالعهای با هدف تعیین ادراک و سازگاری کشاورزان در مواجهه با تغییرات اقلیمی در بنین و نیجریه، دریافتند که تغییر تاریخ کاشت، تنوع محصول مزرعه، تغییر زمان برداشت، استفاده از ارقام مقاوم به خشکی، استفاده از ارقام زودرس، تنوع در فعالیتهای خارج از مزرعه، اجاره زمین زراعی، تغییر مکان مزرعه و تکرار کاشت از مهمترین راهبردهای سازگاری مورد استفاده بودند. عواملی شامل جنسیت (مرد بودن)، تجربه کار کشاورزی، فعالیتهای خارج از مزرعه، اعتبارات و ادراک تغییرات اقلیمی اثر مثبت و معنیداری بر بهکارگیری راهبردهای سازگاری با تغییرات اقلیمی داشتند؛ درحالیکه سطح تحصیلات و بعد خانوار، دارای اثر منفی و معنیداری بر سازگاری با تغییرات اقلیمی بودند. بیلی و همکاران (2017)، در بررسی مؤلفههای سازگاری کشاورزان خردهپا با تغییرات اقلیمی در اتیوپی، به این نتایج دست یافتند که 90 درصد کشاورزان تغییرات اقلیمی را درک نمودهاند و 85 درصد از کشاورزان نیز، تلاش میکنند با اجرای راهکارهایی از قبیل تنوعبخشی به محصول، تغییر در تقویم کاشت، مدیریت و حفاظت از آبوخاک، افزایش استفاده از نهادهها، تلفیق کشت محصول با پرورش دام و نیز کاشت درخت خود را با آن سازگار کنند. همچنین نتایج نشان داد که مرد بودن سرپرست خانوار، سن سرپرست خانوار، میزان تحصیلات کشاورز، اندازه زمین زراعی، تجربه کار کشاورزی، بعد خانوار، درآمد خانوار، دسترسی به نهادهها و بازار فروش محصولات، دسترسی به اطلاعات اقلیمی، دسترسی به خدمات ترویجی و نیز پرورش دام از عواملی بودند که به طور مثبت و معنیداری بر استفاده از راهکارهای سازگاری با تغییرات اقلیمی تاثیرگذار بودند. علی و ارنستین (2017)، در بررسی کاربرد راهکارهای سازگاری با تغییرات اقلیمی توسط کشاورزان و تأثیرات آن بر امنیت غذایی و فقر در پاکستان، گزارش کردند که تغییر در زمان شخم زمین، استفاده از ارقام مقاوم به خشکی و استفاده از بذرهای جدید به عنوان عمدهترین راهکارهای سازگاری با تغییرات اقلیمی از سوی کشاورزان استفاده شدهاند. همچنین، طبق نتایج، کشاورزان جوانتر و تحصیلکردهتر، ثروتمندتر، دارای زمین زراعی بیشتر و متعلق به خانواده پیوسته، تمایل بیشتری به استفاده ازاینگونه عملیات سازگاری داشتند. بهعلاوه، تعداد عملیات سازگاری بهکاررفته، ارتباط مثبت و معنیداری با تحصیلات، مرد بودن سرپرست خانوار، میزان زمین زراعی، بعد خانوار، خدمات ترویجی، دسترسی به ثروت و اعتبارات دارا بود. اولاه و همکاران (2017)، در بررسی آسیبپذیری، سازگاری و ادراک خانوارهای مناطقی از پاکستان در زمینه تغییرات اقلیمی، دریافتند که شیوع بیماریهای گیاهی، کمبود آب، کاهش حاصلخیزی خاک و شرایط ضعیف اقتصادی و اجتماعی از عواملی بودند که با آسیبپذیری از تغییرات اقلیمی مرتبط بودند. همچنین، خانوارها بهمنظور سازگاری با تغییرات اقلیمی از راهکارهایی از قبیل تغییر نوع محصول و الگوی کشت، بهتر نمودن ارقام بذرها، کاشت درختان سایهانداز و استفاده بیشازاندازه از کودها استفاده مینمودند. جیری و همکاران (2017)، در مطالعهای با عنوان تأثیر ادراکات کشاورزان خردهپا بر راهبردهای سازگاری با تغییرات اقلیمی و اقدامات سیاستی در زیمبابوه، دریافتند که کشاورزان خردهپا، کاهش میزان بارشهای سالانه و نیز افزایش متوسط دمای محلی را در یک بازه زمانی درازمدت ادراک کردهاند. این ادراکات و عواملی از قبیل سن سرپرست خانوار، جنسیت، بعد خانوار، درآمد خانوار، تجربه کار کشاورزی، مالکیت گاو و متوسط زمین زراعی، اثر مثبت و معنیداری بر روی کشاورزان در شکلدهی راهبردهای سازگاری داشتند. همچنین، مهمترین راهبردهای سازگاری کشاورزان موردمطالعه شامل استفاده از ارقام متنوعی از محصولات، تاریخ جدید کشت محصولات و ترکیبی از عملیات کشاورزی و دامداری بود. اولواتویو و اوجو (2016)، در بررسی آگاهی و سازگاری تولیدکنندگان سیبزمینی شیرین، در زمینه تغییرات اقلیمی در برخی از مناطق روستایی نیجریه، دریافتند که آگاهی کشاورزان از اثرات تغییرات اقلیمی در سطوح مختلفی قرار دارد. اغلب آنان ادعا کردند که محصول سیبزمینی شیرین آنان کاهش یافته است. راهبردهای سازگاری مختلفی مانند ترکیب کشت چند محصولی، آبیاری، تنوعبخشی و تغییر در تاریخهای کاشت توسط کشاورزان استفاده شده بود. دیاواندا و همکاران (2016)، در بررسی راهبردهای سازگاری مبتنی بر ادراک در زمینه تغییرات اقلیمی در بین کشاورزان سریلانکایی، گزارش کردند که 37 درصد از کشاورزان، هیچگونه تغییری در عملیات کشت و سازگاری نداشتند اما بقیه کشاورزان از راهکارهایی همچون عدم کشت برخی از زمینها، افزایش کاشت محصولات نیازمند به دوره رشد کوتاه، کاشت محصولات مقاوم به خشکی از قبیل سویا، افزایش استفاده از مواد شیمیایی از قبیل کود، علفکش و آفتکشها و استفاده از روشهای کشت چند محصولی استفاده کرده بودند. تعداد سالهای زندگی در منطقه موردنظر، سن، تعداد دفعات دسترسی به خدمات ترویجی، کل درآمد خانوار، درآمد خانوار از کشت محصول، سطح تحصیلات بقیه اعضای خانواده همگی دارای رابطه معنیدار و مثبتی با پذیرش رفتارهای سازگاری بودند. همانطوری که مشاهده میشود کشاورزان در ایران و سایر کشورهای دیگر، از راهکارهای مختلفی برای سازگاری با تغییرات اقلیمی استفاده میکنند و در این زمینه عوامل متعددی بر رفتارهای آنها تأثیرگذار هستند. تغییرات اقلیمی اتفاق افتاده در کشور در سطح استان زنجان نیز رویداده است و با توجه به اینکه در این استان، مطالعهای در خصوص رفتارهای سازگاری کشاورزان بخصوص زارعان در سالهای اخیر صورت نگرفته بود، این تحقیق با هدف شناسایی راهکارهای سازگاری استفادهشده توسط کشاورزان و عوامل مؤثر بر استفاده از این راهکارها صورت گرفت.
مواد و روشها
این تحقیق از لحاظ هدف از نوع کاربردی، از لحاظ روششناسی از نوع توصیفی همبستگی و از لحاظ جمعآوری دادهها از نوع میدانی میباشد. جامعه آماری تحقیق کلیه کشاورزان استان زنجان بودند که به فعالیتهای زراعی مشغول بودند. طبق گزارش سرشماری کشاورزی 1393 مرکز آمار ایران 83261 بهرهبردار کشاورزی در 8 شهرستان استان مشغول به فعالیت هستند که با استفاده از جدول کرجسی و مورگان (1970)، با خطای نمونهگیری پنج درصد، 384 نفر به عنوان حجم نمونه مشخص گردید. جهت افزایش دقت دادهها حجم نمونه به 393 نفر افزایش یافت. برای تعیین روستاها و کشاورزان موردمطالعه از روش نمونهگیری چندمرحلهای تصادفی استفاده شد. از بین هشت شهرستان استان زنجان در مرحله اول چهار شهرستان خدابنده، ایجرود، سلطانیه و ابهر با در نظر گرفتن نوع فعالیت کشاورزی زراعی و نیز وضعیت منابع آبی انتخاب شدند. در مرحله دوم با توجه به تعداد دهستانهای هر شهرستان، دو دهستان از هر شهرستان بهصورت تصادفی انتخاب شدند. در مرحله سوم جهت امکان انتخاب تصادفی کشاورزان، از بین روستاهای با حداقل 30 خانوار، سه روستا از هر دهستان و درمجموع شش روستا از هر شهرستان انتخاب گردید. در مرحله نهایی جهت درک بهتر رفتارهای سازگاری کشاورزان، از هر روستا حداقل تعداد نمونه 10 نفر لحاظ شد و از هرکدام از روستاها بر اساس حجم خانوارها نمونه موردنیاز انتخاب و مطالعه شد. اطلاعات مربوط به تحقیق از سرپرستان مرد خانوارهای کشاورزی به شیوه حضوری پرسیده شد و در مواقعی که سرپرست خانوار حضور نداشت یا به دلایلی تمایل به پاسخگویی نداشت، از یکی پسران خانوار اطلاعات جمعآوری شد. برای سنجش رفتارهای سازگاری کشاورزان (متغیر وابسته)، از هرکدام از کشاورزان خواسته شد که میزان استفاده از 29 راهکار سازگاری را در قالب طیف لیکرت شش سطحی (هیچ تا خیلی زیاد) در طول سالهای گذشته مشخص کنند. این راهکارها طی فرا تحلیل انجامشده از مطالعات صورت گرفته و نیز نتایج حاصل از تحقیق کیفی انجامشده قبل از تحقیق کمی استخراج شده بودند. متغیرهای مستقل تحقیق نیز در قالب عوامل فردی/خانوادگی، اقتصادی، اجتماعی و مزرعهای و بر اساس نتایج فرا تحلیلهای صورت گرفته بدست آمده بودند. جهت بدست آوردن پایایی ابزار تحقیق و نیز رفع اشکالات احتمالی پرسشنامه، مطالعه مقدماتی در یکی از روستاهای خارج از نمونه (روستای مزید آباد شهرستان خدابنده) انجام و مقادیر ضریب آلفای کرونباخ برای هر یک از شاخصهای ترکیبی استفاده شده در تحقیق محاسبه شد (جدول 1).
جدول 1- مقادیر ضریب آلفای کرونباخ برای هر یک از شاخصهای ترکیبی استفادهشده
ردیف |
بخشهای پرسشنامه (عامل) |
مقدار ضریب |
پایایی مقیاس |
1 |
منابع اطلاعاتی مورداستفاده (8 منبع) |
82/0 |
مطلوب |
2 |
رسانههای ارتباطی مورداستفاده (10 رسانه) |
78/0 |
مطلوب |
3 |
اعتماد اجتماعی (4 گویه) |
82/0 |
مطلوب |
4 |
انسجام اجتماعی (4 گویه) |
84/0 |
مطلوب |
5 |
مشارکت اجتماعی (4 گویه) |
83/0 |
مطلوب |
6 |
ادراک در خصوص تغییر اقلیم (13 گویه) |
87/0 |
مطلوب |
7 |
پیامدهای ناشی از تغییر اقلیم (21 پیامد) |
81/0 |
مطلوب |
همانطوریکه ملاحظه میشود، دامنه مقادیر ضریب آلفای کرونباخ از 78/0 تا 85/0 متغیر بود و حکایت از مطلوبیت پایایی ابزار تحقیق داشت. برای تعیین روایی پرسشنامه از روش اعتبار محتوا استفاده شد و پرسشنامه از طریق پانلی از اعضای هیئتعلمی گروههای ترویج، ارتباطات و توسعه روستایی، اقتصاد کشاورزی، زراعت و اصلاح نباتات، جغرافیا و نیز کارشناسان کشاورزی سازمان جهاد کشاورزی استان زنجان مورد تأیید واقع شد و اصلاحات لازم در تدوین نهایی پرسشنامه لحاظ گردید. در تحقیق حاضر، پس از جمعآوری و دستهبندی دادهها، با استفاده از نرمافزار SPSSWin21 و در قالب آمار توصیفی و استنباطی به تجزیهوتحلیل دادهها پرداخته شد.
نتایج و بحث
اکثریت کشاورزان مورد مطالعه (7/68 درصد) در دامنه سنی بین 33 تا 56 سال قرار داشتند. با توجه به میانگین سنی کشاورزان (29/44 سال)، جامعه مورد مطالعه تقریباً میانسال بودند. بهطور متوسط کشاورزان در حدود دو دوره آموزشی (میانگین= 77/1) شرکت کرده بودند. 6/20 درصد آنها در هیچ دوره آموزشی مربوط به تغییر اقلیم و سازگاری با آن شرکت نکرده بودند و 9/51 درصد تنها در یک یا دو دوره آموزشی شرکت کرده بودند. میانگین درآمد سالانه کشاورزی افراد موردمطالعه طبق اظهار خودشان، در حدود 299 میلیون ریال بود. 20 درصد کشاورزان فعالیتهای غیر کشاورزی نداشتند و میانگین درآمد سالانه غیر کشاورزی مابقی 80 درصد کشاورزان، در حدود 165 میلیون ریال بود. میانگین بعد خانوار کشاورزان در حدود 5 نفر بود. ازلحاظ مساحت زمین دیم، میانگین مساحت برابر با 67/8 هکتار بود. کمترین مساحت در حدود نیم هکتار و بیشترین مساحت در حدود 20 هکتار بود. بهطورکلی 8/61 درصد کشاورزان مساحت زمین دیم کمتر از 10 هکتار داشتند. اکثریت کشاورزان (6/60 درصد)، دارای زمین آبی بودند ولی در مقابل 155 کشاورز (4/39 درصد) دارای زمین آبی نبودند. میانگین مساحت زمین کشاورزانی که دارای زمین آبی بودند، 92/3 هکتار بود. بهطور متوسط کشاورزان 24 سال تجربه کشاورزی داشتند و اکثریت کشاورزان (2/82 درصد) دارای تجربهای بیشتر از 11 سال در کار کشاورزی بودند. ازنظر تحصیلات، اکثریت کشاورزان موردمطالعه (2/70 درصد) بیسواد یا دارای تحصیلات ابتدایی و راهنمایی بودند. تنها 6/8 درصد کشاورزان دارای تحصیلات دانشگاهی بودند. 1/21 درصد نیز دارای تحصیلات در سطح دبیرستان بودند. اکثریت کشاورزان (5/68 درصد) از کارگر در فعالیتهای کشاورزی خود استفاده نمیکردند و در مقابل 5/ 31 درصد از کارگر استفاده میکردند. دانش کشاورزان در خصوص تغییر اقلیم و سازگاری با آن با استفاده از طیف لیکرت پنج سطحی پرسیده شد. (جدول 2).
جدول 2- توزیع فراوانی کشاورزان موردمطالعه برحسب دانش سازگاری آنها
سطح دانش |
فراوانی |
درصد معتبر |
درصد تجمعی |
خیلی کم |
54 |
8/13 |
8/13 |
کم |
59 |
1/15 |
9/28 |
متوسط |
143 |
6/36 |
5/65 |
زیاد |
130 |
2/33 |
7/98 |
خیلی زیاد |
5 |
3/1 |
100 |
جمع |
391 |
100 |
|
همانطور که مشاهده میشود اکثریت کشاورزان (5/65 درصد) سطح دانش خود در زمینه سازگاری با تغییرات اقلیمی را در حد متوسط و کمتر ارزیابی کردهاند. از کشاورزان در خصوص توان آنها برای تأمین مالی شیوههای سازگاری با تغییرات اقلیمی پرسیده شد (جدول 3) و نتایج نشان داد که اکثریت کشاورزان (1/71 درصد) توان مالی خویش برای پذیرش روشهای سازگاری با تغییرات اقلیمی را در حد متوسط و کمتر ارزیابی کردهاند.
جدول 3- توزیع فراوانی کشاورزان موردمطالعه برحسب توان مالی در زمینه سازگاری
توان تأمین اعتبارات مالی |
فراوانی |
درصد معتبر |
درصد تجمعی |
خیلی کم |
58 |
8/14 |
8/14 |
کم |
71 |
1/18 |
9/32 |
متوسط |
152 |
8/38 |
7/71 |
زیاد |
109 |
8/27 |
5/99 |
خیلی زیاد |
2 |
5/0 |
100 |
جمع |
392 |
100 |
|
در خصوص اینکه کشاورزان از منابع اطلاعاتی تا چه اندازهای در خصوص سازگاری با تغییرات اقلیمی استفاده میکنند، میزان استفاده آنها در خصوص هشت منبع اطلاعاتی شامل همسایگان و سایر کشاورزان روستا، فروشندگان نهادههای کشاورزی (سموم، کود، ادوات)، کارشناسان شرکتهای خدمات فنی مهندسی کشاورزی، کارشناسان سازمان جهاد کشاورزی شهرستان، کارشناسان کشاورزی مرکز خدمات جهاد کشاورزی، کارشناسان بیمه، خریداران و دلالان محصولات کشاورزی و محققان و اساتید دانشگاهی در قالب طیف لیکرت شش سطحی (هیچ=0 تا خیلی زیاد=5) سؤال شد. با جمع جبری امتیازات کلیه منابع اطلاعاتی مورداستفاده و لحاظ کردن بیشترین مقدار طیف (40) و کمترین مقدار (0)، میزان استفاده کشاورزان در سه سطح کم، متوسط و زیاد گروهبندی شد و نتایج نشان داد که بیشتر کشاورزان موردمطالعه (8/74 درصد)، در حد متوسط از منابع اطلاعاتی استفاده میکردند.13 درصد در حد کم و 2/12 درصد هم در حد زیاد از منابع اطلاعاتی استفاده میکردند. در خصوص رسانههای ارتباطی نیز نتایج نشان داد که اکثریت کشاورزان (5/56 درصد) در حد متوسطی از این رسانهها استفاده میکنند. 4/38 درصد در حد کم و 1/5 درصد در حد زیاد استفاده میکردند. لازم به توضیح است که میزان استفاده کشاورزان از 10 رسانه شامل تلویزیون (شبکه استانی)، تلویزیون (شبکههای ملی)، تلویزیون (ماهواره)، رادیو، اینترنت (کامپیوتر/لپتاپ)، اینترنت (موبایل)، شبکههای مجازی مثل تلگرام، سروش و ...، دورههای آموزشی و مهارتی، نشریه/بروشور چاپی/ کتابچه/ کتاب و نمایشگاهها/ مزارع نمایشی و الگویی نیز به مانند منابع اطلاعاتی در قالب طیف لیکرت شش سطحی (هیچ=0 تا خیلی زیاد=5) مورد سؤال واقع شد. ادراک کشاورزان از تغییرات اقلیمی با استفاده از شاخص سازی ترکیبی مرکب از 13 گویه با استفاده از طیف لیکرت شش سطحی (هیچ=0 تا خیلی زیاد=5) سنجیده شد و نتایج نشان داد که اکثریت کشاورزان (6/74 درصد)، تغییرات اقلیمی را در حد متوسطی درک کردهاند. 2/24 درصد در حد زیاد و تنها 3/1 درصد در حد کم درک کرده بودند. بهطور خلاصه 7/98 درصد کشاورزان در حد متوسط و زیاد تغییرات اقلیمی را درک کرده بودند.
در این پژوهش، سرمایه اجتماعی کشاورزان در سه بعد انسجام اجتماعی (4 گویه)، مشارکت اجتماعی (4 گویه) و اعتماد اجتماعی (4 گویه) و جمعاً با 12 گویه در قالب طیف لیکرت شش سطحی (هیچ=0 تا خیلی زیاد=5) سنجیده شد. پس از تجمیع نمرات و گروهبندی آنها در سه سطح مساوی، نتایج نشان داد که سرمایه اجتماعی اکثریت کشاورزان (55 درصد) در سطح متوسط میباشد. سرمایه اجتماعی 5/44 درصد در حد زیاد و نیم درصد هم در حد کم بود. پیامدهای تغییر اقلیم بر زندگی، معیشت و کشاورزی کشاورزان نیز با 21 پیامد و در قالب طیف لیکرت شش سطحی (هیچ=0 تا خیلی زیاد=5) از کشاورزان پرسیده شد. پس از جمع جبری پیامدها و گروهبندی مجدد آنها، نتایج نشان داد که ازنظر اغلب کشاورزان (3/74 درصد)، پیامدهای ناشی از تغییرات اقلیمی در حد متوسط بوده است. همچنین از نظر 2/24 درصد از کشاورزان نیز این پیامدها زیاد بوده است.
رفتار سازگاری کشاورزان در خصوص تغییرات اقلیمی به عنوان متغیر وابسته تحقیق با استفاده از 29 راهکار و در قالب شاخص ترکیبی سنجیده شد و همانطوری که در جدول 4 مشاهده میشود، میانگین میزان استفاده از 14 راهکار مرتبط با سازگاری بالاتر از 5/2 میباشد، بهعبارتیدیگر از این راهکارها بیشتر از حد متوسط استفاده میشود ولی در خصوص استفاده از 15 راهکار دیگر، میزان استفاده کمتر از حد متوسط میباشد. استفاده از اطلاعات هواشناسی در مدیریت مزرعه، کاشت محصولات بومی و سازگار با شرایط محلی و نیز کاشت محصولات متناسب با شرایط خشکسالی، راهکارهایی بودند که کشاورزان بیشتر از بقیه راهکارها آنها را استفاده کرده بودند. در عوض، کاشت گیاهان علوفهای بهجای سایر محصولات زراعی، تغییر نوع یا ترکیب دامهای گله (گاو، گوسفند و بز) و کاشت گیاهانی مثل یونجه و سایر لگوم ها در سال آیش راهکارهایی بودند که کشاورزان به میزان کمتری آنها را استفاده کرده بودند.
جهت مشخص شدن رفتار سازگاری کل کشاورزان، ابتدا امتیازات مربوط به میزان استفاده آنها از راهکارهای سازگاری با همدیگر جمع جبری شدند و در مرحله دوم با لحاظ کردن نمره کمترین میزان استفاده (0) و بیشترین استفاده (145)، میزان استفاده کشاورزان از راهکارهای سازگاری در سه سطح مساوی گروهبندی شد. طبق نتایج جدول 5، اکثریت کشاورزان مورد مطالعه (1/79 درصد)، در حد متوسطی از راهکارهای سازگاری استفاده کرده بودند.
از ضریب همبستگی برای بررسی ارتباط استفاده از راهکارهای سازگاری با متغیرهای موردمطالعه استفاده شد. با توجه به ضرایب همبستگی در جدول 6، بین متغیرهای ادراک کشاورزان از تغییرات اقلیمی، تعداد دوره یا کلاس آموزشی شرکت کرده، دانش سازگاری، توان تأمین اعتبارات برای سازگاری با تغییرات اقلیمی، درآمد غیر کشاورزی، درآمد کشاورزی، مساحت زمین دیم، مساحت زمین آبی، دسترسی به نهادههای کشاورزی، استفاده از منابع اطلاعاتی، سرمایه اجتماعی، تجربه کشاورزی، تعداد اعضای خانوار، کیفیت خاک زراعی دیم و پیامدهای تغییرات اقلیمی با بهکارگیری راهکارهای سازگاری کشاورزان با تغییرات اقلیمی، رابطه مثبت و معنیداری وجود داشت. لازم به توضیح است که بین تحصیلات و رسانه ارتباطی مورداستفاده با رفتار کشاورزان هیچگونه رابطه معنیداری مشاهده نشد.
جدول 4- رتبهبندی راهکارهای سازگاری استفادهشده توسط کشاورزان در مواجهه با تغییرات اقلیمی
رتبه |
راهکارهای سازگاری |
میانگین |
انحراف معیار |
1 |
استفاده از اطلاعات هواشناسی در مدیریت مزرعه |
10/4 |
34/1 |
2 |
کاشت محصولات بومی و یا سازگار با شرایط محلی |
03/4 |
32/1 |
3 |
کاشت محصولات متناسب با شرایط خشکسالی |
56/3 |
60/1 |
4 |
استفاده از ارقام مقاوم در برابر بیماریها و آفات |
07/3 |
22/1 |
5 |
بهینهسازی زمان کاشت |
04/3 |
66/1 |
6 |
استفاده از کودهای آلی و غیر شیمیایی مثل کود دامی |
02/3 |
54/1 |
7 |
استفاده از پوشش گیاهی (مالچ) در مزرعه باهدف کاهش تبخیر |
87/2 |
74/1 |
8 |
رها کردن برخی از زمینها و عدم کشت آنها (آیشگذاری) |
84/2 |
57/1 |
9 |
استفاده از تناوب زراعی |
84/2 |
71/1 |
10 |
استفاده از بیمه محصولات کشاورزی و دامی |
79/2 |
63/1 |
11 |
تغییر زمان شخمزنی متناسب با شرایط آب و هوایی |
78/2 |
75/1 |
12 |
استفاده مناسب از کودهای شیمیایی با توجه به شرایط آب و هوایی |
76/2 |
17/1 |
13 |
مبارزه بهینه با علفهای هرز |
60/2 |
87/1 |
14 |
استفاده از روشهای خاکورزی حفاظتی (حفظ حداقل 30 درصد بقایا در خاک) |
55/2 |
77/1 |
15 |
تغییر زمان برداشت محصولات |
48/2 |
68/1 |
16 |
کاشت محصولات مقاوم به سرما |
39/2 |
46/1 |
17 |
استفاده از ارقام اصلاحشده مناسب با عملکرد بالا |
35/2 |
30/1 |
18 |
استفاده از آبخیزداری و کنترل آبهای سطحی |
16/2 |
50/1 |
19 |
کشت مشترک زمینها با همسایگان زراعی |
78/1 |
67/1 |
20 |
استفاده از سوپرجاذب ها مانند خرده مواد پوسیده، کمپوست و ... |
68/1 |
42/1 |
21 |
تغذیه کمکی دامها در کنار استفاده از مراتع |
60/1 |
58/1 |
22 |
یکپارچه کردن زمینهای زراعی |
54/1 |
46/1 |
23 |
تغییر نوع تغذیه دامها |
54/1 |
54/1 |
24 |
افزایش سطح فعالیت دامداری (تعداد دام) |
45/1 |
51/1 |
25 |
کاشت گیاهان فراموششده بومی مثل ارزن و گاودانه |
15/1 |
45/1 |
26 |
کشت مخلوط یا تلفیقی |
02/1 |
28/1 |
27 |
کاشت گیاهان علوفهای بهجای سایر محصولات زراعی |
88/0 |
21/1 |
28 |
تغییر نوع یا ترکیب دامهای گله (گاو، گوسفند و بز) |
87/0 |
15/1 |
29 |
کاشت گیاهانی مثل یونجه و سایر لگوم ها در سال آیش |
75/0 |
13/1 |
طیف لیکرت 6 سطحی: هیچ (0)، خیلی کم (1)، کم (2)، متوسط (3)، زیاد (4)، خیلی زیاد (5)
جدول 5- توزیع فراوانی کشاورزان برحسب استفاده از راهکارهای سازگاری
استفاده از راهکارها |
فراوانی |
درصد فراوانی |
درصد تجمعی |
کم |
59 |
9/15 |
9/15 |
متوسط |
311 |
1/79 |
1/94 |
زیاد |
23 |
9/5 |
100 |
جمع |
393 |
100 |
|
جدول6- رابطه بین متغیرهای موردمطالعه با رفتار سازگاری کشاورزان در زمینه تغییرات اقلیمی
متغیرهای موردبررسی |
r |
Sig |
نوع ضریب |
دسترسی به نهادهها |
٭٭557/0 |
001/0 |
پیرسون |
مساحت زمین آبی |
٭٭446/0 |
001/0 |
پیرسون |
ادراک کل تغییرات اقلیمی |
٭٭439/0 |
001/0 |
پیرسون |
سرمایه اجتماعی |
٭٭482/0 |
001/0 |
پیرسون |
پیامد تغییرات اقلیمی |
٭٭397/0 |
001/0 |
پیرسون |
توان تأمین اعتبار برای سازگاری |
٭٭422/0 |
001/0 |
اسپیرمن |
دوره آموزشی شرکت کرده |
٭٭485/0 |
001/0 |
پیرسون |
دانش سازگاری |
٭٭388/0 |
001/0 |
اسپیرمن |
درآمد غیر کشاورزی |
٭٭268/0 |
001/0 |
پیرسون |
درآمد کشاورزی |
٭٭319/0 |
001/0 |
پیرسون |
مساحت زمین دیم |
٭٭422/0 |
001/0 |
پیرسون |
کیفیت خاک زراعی دیم |
٭٭168/0 |
001/0 |
اسپیرمن |
تجربه کشاورزی |
٭٭169/0 |
001/0 |
پیرسون |
تعداد اعضای خانوار |
٭٭141/0 |
005/0 |
پیرسون |
منابع اطلاعاتی مورد استفاده |
٭٭258/0 |
001/0 |
پیرسون |
تحصیلات |
062/0 |
222/0 |
اسپیرمن |
رسانه ارتباطی مورداستفاده |
015/0 |
769/0 |
پیرسون |
٭٭ معنیداری در سطح 01/0 و ٭ معنیداری در سطح 05/0 می باشد.
از رگرسیون چندگانه به روش گامبهگام برای بررسی تأثیر متغیرهای مستقل موردمطالعه بر میزان استفاده از راهکارهای سازگاری با تغییرات اقلیمی توسط کشاورزان استفاده شد. نتایج تحلیل (جدول 7)، نشان داد که متغیرهای دسترسی به نهادهها، منابع اطلاعاتی مورد استفاده، مساحت زمین آبی، سرمایه اجتماعی، دوره آموزشی شرکت کرده، پیامد تغییر اقلیمی و مساحت زمین دیم 4/51 درصد از تغییرات متغیر وابسته رفتار سازگاری کشاورزان در زمینه تغییرات اقلیمی را تبیین میکنند.
جدول 7- ضرایب رگرسیونی متغیرهای اثرگذار بر رفتار سازگاری کشاورزان با تغییرات اقلیمی
علائم اختصاری |
متغیر مستقل |
B |
Beta |
t |
Sig |
A |
مقدار ثابت |
96/6 |
|
290/2 |
023/0 |
X1 |
دسترسی به نهادهها |
092/2 |
255/0 |
815/5 |
001/0 |
X2 |
منابع اطلاعاتی مورد استفاده |
280/0 |
090/0 |
414/2 |
016/0 |
X3 |
مساحت زمین آبی |
80/0 |
161/0 |
871/3 |
001/0 |
X4 |
سرمایه اجتماعی |
45/0 |
144/0 |
197/3 |
002/0 |
X4 |
دوره آموزشی شرکت کرده |
41/2 |
188/0 |
551/4 |
001/0 |
X5 |
پیامد تغییر اقلیمی |
244/0 |
155/0 |
676/3 |
001/0 |
X6 |
مساحت زمین دیم |
541/0 |
150/0 |
806/3 |
001/0 |
723/0= R 523/0= R2 514/0 = R2Ad 192/60= F 000/0 Sig=
و با توجه به ضریب بتا متغیر دسترسی به نهادهها (255/0 Beta =) نسبت به سایر متغیرها سهم و نقش بیشتری در تبیین متغیر وابسته داشت.
نتیجه گیری
نتایج تحقیق نشان داد که میزان استفاده کشاورزان از راهبردهای سازگاری با تغییرات اقلیمی، در حد متوسط به بالا بود. در تأیید این یافته، نتایج پژوهشهای اسماعیل نژاد و پودینه (2017)، قمبرعلی و همکاران (2012)، فانگ و همکاران (2018)، بلی و همکاران (2017)، دیاوادانا و همکاران (2016)، لی و همکاران (2015)، عبید و همکاران (2015)، وی و همکاران (2014)، دامبیری و همکاران (2013)، داکال و همکاران (2013)، تامبو و آبدولایه (2013) نیز نشان دادند که اغلب کشاورزان تلاش میکنند با اجرای راهکارهایی خود را با آن سازگار کنند. گوش و همکاران (2015)، دریافتند که درصد متوسطی از کشاورزان عملیات کشاورزی سازگارانه متناسب با تغییرات اقلیمی را در پیش گرفتهاند. برخلاف یافتههای پژوهش حاضر، پژوهشهای انجام شده توسط جی بتیبوو همکاران (2010)، جی بتیبو (2009) و برایان و همکاران (2009)، نشان داد که اغلب کشاورزان نتوانستهاند اقداماتی در زمینه سازگاری با تغییرات اقلیمی انجام دهند. با توجه به اینکه، تصمیم کشاورزان در زمینه اتخاذ راهبردهای سازگاری بستگی مستقیم به ادراکات (باورهای ذهنی) آنان از خطرات تهدیدکننده کشاورزی دارد که ناشی از تغییرات اقلیمی میباشند (دنگ و همکاران 2017). بنابراین، مهم است که مشخص شود که آیا کشاورزان تغییرات به وجود آمده در اقلیم را درک کردهاند یا نه؛ که اگر آن را درک کردهاند و شناختهاند، پس کمک به آنان برای غلبه بر آثار تغییرات اقلیم سادهتر خواهد بود (کومبا و موچاپوندا 2012). در همین راستا، یکی از نتایج تحقیق حاضر، بررسی ارتباط بین ادراک کشاورزان از تغییرات اقلیمی با سطح استفاده از راهبردهای سازگاری با تغییرات اقلیمی بود. طبق نتایج، مشخص شد که رابطه مثبت و معنیداری بین ادراک تغییرات اقلیمی از سوی کشاورزان با سطح استفاده از راهبردهای سازگاری با تغییرات اقلیمی، وجود دارد. این نتیجه، همراستا با نتایج تحقیقاتی خانال و همکاران (2018)، آچیکپا و همکاران (2017) و جیری و همکاران (2017)، بود. درواقع، بر اساس تحقیقات مذکور، کشاورزانی که وضعیت موجود تغییرات اقلیمی را بهدرستی درک کرده بودند، تمایل بیشتری برای پذیرش و اجرای راهبردهای کارآمد برای کاهش اثرات تغییرات اقلیمی داشتهاند. این در حالی است که ویلر و همکاران (2013)، طی تحقیق خود به این نتیجه رسیدند که باور به وقوع تغییرات اقلیمی دارای رابطهای منفی و معنیدار با راهبردهای کلی سازگاری با تغییرات اقلیمی دارد.
به نظر میرسد میزان و دفعات بهرهمندی کشاورزان از دورههای آموزشی، بر انجام رفتارهای سازگاری آنان با تغییرات اقلیمی اثرگذار باشد (مرتز و همکاران 2009). ازاینرو، شرکت کشاورزان در دورههای آموزشی، به عنوان یکی از متغیرهای اثرگذار بر استفاده کشاورزان از راهبردهای تغییرات اقلیمی، موردبررسی قرار گرفت. همراستا با نتایج پژوهشهای ترینا و همکاران (2018)، براون و همکاران (2016) و خالدی و همکاران (2015)، بین تعداد دوره یا کلاس آموزشی شرکت کرده توسط کشاورز با میزان استفاده وی از راهکارهای سازگاری، رابطه مثبت و معنیداری وجود داشت. همچنین، این عامل، به عنوان یکی از عواملی بود که بر اساس تحلیل رگرسیونی، بر افزایش استفاده کشاورزان از راهکارهای سازگاری با تغییرات اقلیمی اثرگذار بود. با توجه به اهمیت این موضوع و به دلیل اینکه تغییرات اقلیمی در سالهای اخیر به دغدغه مشترک مردم و مسئولان تبدیلشده، برخی دورههای آموزشی مرتبط توسط سازمانهای متولی مانند سازمان جهاد کشاورزی برنامهریزی و اجرا میشوند که دربردارنده مسائل متنوع در زمینه تغییرات اقلیمی میباشد. حال اگر این آموزشها بر پایه نیاز و خواست کشاورزان برنامهریزیشده باشند، رغبت و انگیزه بهرهبرداران برای شرکت در چنین دورههای آموزشی افزایش خواهد یافت و در نتیجه با شرکت بیشتر در چنین دورههایی طبیعتاً آگاهی آنان راجع به تغییرات اقلیمی و به دنبال آن آشنایی آنان با رفتارهای سازگاری با این تغییرات افزایش خواهد یافت.
دانش درباره نحوه مقابله و سازگاری با تغییرات اقلیمی، میتواند روی رفتار سازگاری کشاورزان در مقابله با تغییرات اقلیمی تاثیرگذار باشد، چرا که دانش و شناخت افراد از پدیدهها روی رفتارهای آنها تأثیرگذار هست (اسرات و سیمانه 2018). ازاینرو، در این تحقیق نیز مشخص شد که دانش کشاورزان در خصوص نحوه مقابله و سازگاری با تغییرات اقلیمی رابطه مثبت و معنیداری با میزان استفاده آنها از راهکارهای سازگاری با تغییرات اقلیمی دارد که این یافته با نتایج تحقیق انجام شده توسط اسرات و سیمانه (2018) همراستا است. در حقیقت، اهمیت این عامل بهگونهای است که کمبود آن به عنوان یکی از موانع مهم انجام رفتارهای سازگاری با تغییرات اقلیمی در بسیاری از تحقیقات از جمله ویلیام (2018)، شی یان و همکاران (2018) و فانگ و همکاران (2018) گزارش شده است.
اهمیت دسترسی به اعتبارات موردنیاز، به حدی است که برایان و همکاران (2009)، در بررسی سازگاری با تغییرات اقلیمی در اتیوپی و مناطق جنوب افریقا، کمبود دسترسی به اعتبارات را به عنوان یکی از مهمترین موانع این سازگاریها توسط کشاورزان برشمردهاند. در این تحقیق رابطه مثبت و معنیداری بین توان تأمین اعتبار برای سازگاری با سطح استفاده کشاورزان با راهکارها داشت. این نتیجه همراستا با تحقیقات علی و ارنستین(2017) و آچیکپا و همکاران (2017) بود و نشان میدهد که هر چه قدر کشاورزان منابع مالی و اعتباری بیشتری داشته باشند، قادر خواهند بود از تمامی اطلاعات در دسترسشان بهمنظور مدیریت عملیات کشاورزی خود در پاسخ به تغییرات ایجاد شده در اقلیم بهره ببرند. درواقع، دسترسی به تسهیلات و اعتبارات، به کشاورزان کمک میکند تا بتوانند نهادههایی از قبیل ارقام مقاوم و اصلاحشده را خریداری نمایند، قدرت خطرپذیری کشاورزان را برای سرمایهگذاری در بخش فناوریهای جدید، بالاتر خواهد برد و از طرفی کشاورزان از طریق بهرهگیری از اعتبارات و تسهیلات، راحتتر و بهموقع قادر خواهند بود از خدماتی استفاده نمایند که توسط شرکتهای مشاوره فنی و خدماتی خصوصی کشاورزی ارائه میشوند (جمشیدی و همکاران 2015). هرچند که در گزارش دامبیری و همکاران (2013) و دامبیری و همکاران (2012)، نتیجه این بود که کشاورزان با دسترسی بیشتر به اعتبارات، راهبردهای سازگاری را کمتر پذیرفته بودند.
با توجه به اینکه فعالیتهای غیر کشاورزی یکی از منابع کسب درآمد برای روستاییان محسوب میشود، بنابراین انتظار میرود که هرگونه درآمد اضافی ازاینگونه مشاغل، برای اجرای اقدامات مربوط به مزرعه از قبیل رفتارهای سازگاری با تغییرات اقلیمی مورداستفاده قرار بگیرد، بهویژه آن دسته از راهکارهایی که سرمایهبر هستند (آچیکپا و همکاران 2017). بنابراین، میزان درآمد غیر کشاورزی نیز به عنوان یکی دیگر از عوامل اثرگذار بر سازگاری افراد با تغییرات اقلیمی مطرح است. در پژوهش حاضر نیز، در بررسی ارتباط بین درآمد غیر کشاورزی با سطح استفاده از راهکارهای سازگاری با تغییرات اقلیمی، رابطه مثبت و معنیداری مشاهده شد که با یافتههای اسرات و سیمانه (2018) و بیلی و همکاران (2017)، همراستا بود. در عوض، برخی دیگر از محققان (تی لان هونگ و همکاران 2017؛ جی بتیبو و همکاران 2009) نشان دادند که داشتن شغل غیر کشاورزی و به دنبال آن میزان درآمد آنان از این شغلها، رابطه منفی با انجام رفتارهای سازگاری با تغییرات اقلیمی دارد. به عقیده دامبیری و همکاران (2012)، فعالیتهای غیر زراعی گاهی اوقات، خود مانعی برای پذیرش فناوریهای کشاورزی هستند. چرا که در رقابت با فعالیتهای کشاورزی میباشند؛ یعنی کشاورز به دلیل پرداختن به مشاغل جانبی غیر کشاورزی از قبیل جوشکاری، برقکاری، کار در شهر و غیره، دیگر فرصتی برای پرداختن به امور کشاورزی مزرعه خود نداشته و درواقع مزرعه و امور آن به حاشیه کشیده میشود.
همچنین هم سو با یافتههای فانگ و همکاران (2018)، بیلی و همکاران (2017)، جیری و همکاران (2017) و دیاواندا و همکاران (2016)، همبستگی مثبتی بین درآمد حاصل از کشاورزی با سطح استفاده از راهکارهای سازگاری با تغییرات اقلیمی مشاهده شد. البته دور از انتظار نیست که در پیش گرفتن گزینههای سازگاری با تغییرات اقلیمی نیازمند بنیه مالی خوب و کافی کشاورز است. برای مثال، تهیه بذور اصلاحشده، استفاده از روشهای خاکورزی حفاظتی، استفاده از ارقام زودبازده همگی از روشهای نوینی هستند که گاهی هزینههای جدیدی را نیز به کشاورزان تحمیل میکنند. این امر باعث میشود کشاورزانی که درآمد ناچیزی از کشاورزی دارند بهندرت قادر به پذیرش چنین نوآوریهایی بوده و امکان سازگاری عملیات کشاورزی آنان با تغییرات اقلیمی بدین شکل تحت تأثیر قرار گرفته و کاهش مییابد؛ بنابراین، نحوه پاسخگویی و سازگاری کشاورزان با تغییرات اقلیمی تحت تأثیر هماهنگی این راهکارها با سیستمهای امرارمعاش آنان است (مینگال، 2000) و به نظر میرسد که شاید کشاورزان پردرآمدتر، عموماً زمینهای بزرگتر و بیشتری نیز دارند و در نتیجه قادرند کشت خود را بهگونهای مدیریت کنند تا با انواعی از تغییرات اقلیمی سازگاری داشته باشد. هرچند که در تحقیق دیگری (منیکه و آراچی 2016)، نتیجه متضادی گزارش شده است مبنی بر اینکه با افزایش درآمد زراعی کشاورزان، آنها کمتر به دنبال استفاده از گزینههای رفتارهای سازگاری با تغییرات اقلیمی بودهاند.
تعدادی از محققان (ژا و همکاران 2018؛ فانگ و همکاران 2018؛ بیلی و همکاران 2017؛ علی و ارنستین 2017؛ جیری و همکاران 2017)، دریافتهاند که میزان زمین زراعی کشاورزان رابطه مثبت و معنیداری با میزان استفاده از راهکارهای سازگاری توسط کشاورزان دارد؛ یعنی کشاورزانی که زمینهای بیشتری دارند، بیشتر از این راهکارها استفاده میکنند. نتایج تحقیق حاضر نیز نشان داد که همبستگی و تأثیر مثبت و معنیداری بین مساحت زمینهای آبی و دیم با استفاده از راهکارهای سازگاری توسط کشاورزان دارد، مطالعات صورت گرفته توسط ویلر و همکاران (2013) و ساهو و میشرا (2013) نیز نشان دادند کشاورزانی که زمینهای زراعی آبی بیشتری دارند، نسبت به کشاورزانی که اراضی آبیشان کمتر است، سازگاریهای بیشتری با تغییرات اقلیمی داشتند. همچنین، طبق مطالعات فانگ و همکاران (2018) و علی و ارنستین (2017)، نیز کشاورزانی که زمینهای بیشتری داشتند، از راهبردهای سازگاری استفاده بیشتری داشتند. بااینحال در پژوهشهایی که توسط ژا و همکاران (2018) اسرات و سیمانه (2018)، گیچانگی و گاترو (2018)، انجام گرفت، خلاف این یافته گزارش شده است.
کیفیت خاک مزرعه به شکل معنیداری بر سازگاری با تغییرات اقلیمی اثرگذار است (گودار و همکاران 2017؛ منیکه و آراچی 2016). ازاینرو تصمیم کشاورزان در زمینه سازگاری یا عدم سازگاری با تغییرات اقلیمی بر اساس مناطق مختلف کشاورزی و بومشناختی میتواند متفاوت باشد. کیفیت خوب مزارع کشاورزان (خاک حاصلخیز و باکیفیت) در برخی از تحقیقات (قمبرعلی و همکاران 2012؛ تی لان هونگ و همکاران 2017؛ فوسو-منسا و همکاران 2012) تأثیر مثبت و معنیداری بر بهکارگیری راهبردهای سازگاری توسط کشاورزان داشته است. در تحقیق حاضر نیز همبستگی مثبت و معنیداری بین کیفیت خاک در زراعت دیم با میزان سازگاری کشاورزان با تغییرات اقلیمی مشاهده شد. وقتی مزارع کشاورزان دارای خاک ضعیف و غیر حاصلخیز باشد، مزرعه برای پذیرش راهبردهای کشت مختلف مناسب نخواهد بود و این امر نشاندهنده این است که بعضی از کشاورزان انتخابی برای گزینههای سازگاری متناسب با مزارع نخواهند داشت. ولی اگر خاک حاصلخیز باشد، ظرفیت سازگاری را بهبود میبخشد و امکان اجرای راهکارهایی از قبیل اصلاح فنون کاشت، شخم حفاظتی، کشت مخلوط (تلفیقی) و روشهای دیگر سازگاری افزایش مییابد.
دسترسی به نهادههای کشاورزی متغیر دیگری بود که همبستگی مثبت و معنیداری را با میزان سازگاری کشاورزان با تغییرات اقلیمی نشان داد و در تحلیل رگرسیونی نیز به عنوان یکی از عوامل مثبت اثرگذار بر میزان استفاده از راهبردهای سازگاری با تغییرات اقلیمی شناخته شد. برخی از محققان (خالدی و همکاران 2015؛ بیلی و همکاران 2017؛ مومانی 2016؛ عالم، 2015؛ تیواری و همکاران 2014؛ ویلر و همکاران 2013؛ جی بتیبو و همکاران 2010)، میزان دسترسی به نهادههای مناسب از قبیل کود و سم، ارقام و گونههای اصلاحشده، ماشینآلات کشاورزی، امکانات آبیاری (دامبیری و همکاران 2012) و نیروی کار (هودن و همکاران 2007) را جهت سازگاری با تغییرات اقلیمی به عنوان عاملی برشمردهاند که بر استفاده از راهبردهای سازگاری کشاورزان با تغییرات اقلیمی تأثیرات مثبتی داشته است. دسترسی بهتر به زیرساختهایی از قبیل برق عواملی هستند که احتمال پذیرش راهبردهای سازگاری را بیشتر میکنند. البته این امر قابل توجیه است که با توجه به اینکه برخی روشهای سازگاری از قبیل شخم حفاظتی، کاشت محصولات مقاوم به سرما و خشکی و مواردی از این قبیل، نیاز اساسی به استفاده از ماشینآلات خاص خاکورزی، کود و بذرهای اصلاح شده دارد، میزان دسترسی به نهادههای موردنیاز در یک مزرعه احتمال استفاده از راهکارهای سازگاری از این قبیل را در آن مزرعه افزایش دهد. این در حالی است که آپاتا و همکاران (2009)، عنوان نمودهاند که مالکیت ماشینآلات تأثیر منفی بر میزان سازگاری با تغییرات اقلیمی داشته است.
منظور از سرمایه اجتماعی، سرمایههایی از قبیل اعتماد اجتماعی، هنجارها و شبکههایی است که مردم از آنها برای حل مشکلات استفاده میکنند. سرمایه اجتماعی منجر به انتقال و انتشار اطلاعات و نوآوریها، ارتقای سطح همکاری اعضای جامعه و کاهش هزینههای تبادلات و ارتباطات و سرانجام افزایش سازگاری میشود (خالدی و همکاران، 2015). در نتیجه سرمایه اجتماعی به عنوان عاملی مطرح میشود که اگر در جهت توسعه آن تلاش شود، بر سازگاری با تغییرات اقلیمی اثر مثبتی خواهد داشت (لی و همکاران 2017). در همین زمینه، از دیگر یافتههای تحقیق حاضر، وجود همبستگی مثبت و معنیدار بین سرمایه اجتماعی و سطح استفاده از راهکارهای سازگاری با تغییرات اقلیمی در بین کشاورزان موردمطالعه بود و اینکه طبق تحلیل رگرسیونی، این متغیر (سرمایه اجتماعی) به عنوان یکی از عوامل اثرگذار مثبت در راستای افزایش بهکارگیری راهبردهای سازگاری با تغییرات اقلیمی مورد شناسایی قرار گرفت. محققانی از قبیل یزدان پناه و همکاران (2017)، خالدی و همکاران (2015)، دنگ و همکاران (2017)، لی و همکاران (2017) و اوسی (2016) این یافته را تائید میکنند. پیامدهای (خطرات) درک شده تغییرات اقلیمی، به عنوان یکی دیگر از متغیرهای اثرگذار بر استفاده از راهبردهای سازگاری با تغییرات اقلیمی است که در پژوهش حاضر مورد بررسی واقع شد. انتظار میرود افرادی که خطرات تغییرات اقلیمی از قبیل افزایش آفات و بیماریهای گیاهی (فانگ و همکاران، 2018)، کم شدن آب موردنیاز جهت کشاورزی (ویلیامسا و همکاران 2017)، کاهش عملکرد محصولات زراعی و باغی (دیاواندا و همکاران 2016) و مواردی از این قبیل را بیشتر درک میکنند، راهبردهای سازگاری با تغییرات اقلیمی را بیشتر در مزارع خود اجرا میکنند (اسرات و سیمانه 2018). نتایج این تحقیق نیز در راستای مطالعاتی از قبیل اسرات و سیمانه (2018)، دانگ و همکاران (2017)، تی لان هونگ و همکاران (2017)، ماکاته و همکاران (2017)، نشان دادند که همبستگی مثبت و معنیداری بین درک خطرات تغییرات اقلیمی با افزایش انجام رفتارهای سازگاری با تغییرات اقلیمی وجود دارد. همانگونه که نتایج تحلیل رگرسیونی نیز نشانگر این بود که درک خطرات تغییرات اقلیمی به عنوان عاملی مثبت در افزایش استفاده از راهبردهای سازگاری با تغییرات اقلیمی میشود.
درمجموع میتوان گفت که پذیرش راهکارهای سازگاری با تغییرات اقلیمی توسط اکثریت کشاورزان در این تحقیق در حد متوسط بود و عوامل متعددی نیز بر رفتار کشاورزان تأثیرگذار هست. به نظر میرسد که با ادامه شرایط فعلی و تأثیراتی که تغییرات اقلیمی بر بخش کشاورزی خواهد داشت، نیاز خواهد بود که تمامی دستاندرکاران بخش کشاورزی برای تعدیل اثرات منفی تغییر اقلیم نسبت به ترویج راهکارهای سازگاری اقدام نمایند. این مطالعه شناخت نسبتاً مشخصی از این وضعیت در استان زنجان ارائه داد.