نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشگاه تبریز
2 دانشگاه زنجان
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Abstract
Using reduced rates of herbicide as integrated with hand weeding is one of the important strategies for sustainable weed management. In order to introduce a practical method for sustainable weed management of fennel (Foeniculum vulgare Mill.), an experiment was carried out in 2011. The experiment was conducted as factorial based on randomized complete block design with three replications. The herbicide was applied preplant-incorporated at 0, 480, 960, 1440, and 1920 g a.i. ha-1. The second factor was supplementary weed control at two levels including one-hand weeding and no-hand weeding. A plot with whole season hand weeding was also included as check. Results showed that without weed control, fennel yield was decreased up to 88.2%, indicating the susceptibility of this plant to weed competition. Weed biomass and fennel yield loss were affected significantly by herbicide and hand weeding as well. Grass weeds were more susceptible to given rate of the herbicide compared with broadleaf weeds. Combination of herbicide with one hand weeding generally improved both grass and broadleaf weeds control. In spite of that, application of recommended rate of trifluralin (1440 g a.i. ha-1) with one hand weeding did not suppress yield loss, which in such treatment 13% yield loss was observed. Also, more effective herbicides and other non-chemical weed management approaches in integration with herbicides should be used in this medicinal plant.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
هرچند کاربرد گیاهان دارویی در ایران از دیرباز معمول بوده ولی در سالهای اخیر توجه به اثرات جانبی داروهای شیمیایی موجب افزایش گرایش به استفاده از گیاهان دارویی در کشورمان شده است. لذا زراعی نمودن گیاهان دارویی جهت جلوگیری از تخریب منابع طبیعی و حفظ ذخایر با ارزش ژنتیکی مد نظر محققان قرار گرفته است. به همین دلیل در سالهای اخیر کشت و کار این گیاهان توسعه یافته و نیز تحقیقات علمی دراین زمینه افزایش یافته است (امیدبیگی 2010).
در سیستمهای کشاورزی علفهایهرز مهمترین عامل محدودیت توسعه کشت می باشند و درصورت عدم کنترل، عمکرد گیاهان بسته به توان رقابتی علفهایهرز و گیاه زراعی بین 10 تا 100 درصد کاهش مییابد (اوسکارنین و همکاران 2010). همچنین، وجود علفهایهرز در مزرعه باعث افزایش هزینههای تولید ناشی از کنترل شیمیایی، کاهش کیفیت محصول و افزایش هزینههای بوجاری میشوند. لذا کنترل تاثیر سوء این عوامل در سیستمهای زراعی امری اجتناب ناپذیر میباشد. در کشاورزی مدرن روش عمده مبارزه با علفهایهرز کاربرد علفکشها است. هرچند قیمتهای بالای مواد شیمیایی و نگرانیهای زیست محیطی جامعه کشاورزی را وادار کرده تا این مواد را با دقت نظر بیشتری مصرف نمایند. تری فلورالین، نخستین و پر مصرفترین علفکش از خانواده دی نیتروآنیلینها و یکی از مهمترین علفکشهای انتخابی در گیاهان زراعی است. اگر چه تری فلورالین بطور عمده برای کنترل علفهایهرز در پنبه و سویا استفاده می-شود، اما امروزه در بیش از 40 گیاه زراعی قابل استفاده است (موناکو و همکاران 2002). همچنین، کارایی تریفلورالین در کنترل علفهایهرز گیاه دارویی آنیسون (Pimpinella anisum L.) نیز تایید شده و این گیاه حتی به دزهای بالاتر از مقدار توصیه شده این علفکش نیز تحمل مناسبی نشان داده است (یوسفی و همکاران 2012).
رازیانه (Foeniculum vulgare Mill.) گیاهی چند ساله از تیره چتریان (Apiaceae) می باشد. این گیاه از قدیمی ترین گیاهان دارویی است که اسانس آن در صنایع داروسازی، نوشابه سازی، صنایع غذایی، بهداشتی و آرایشی موارد استعمال فراوانی دارد (گروس و همکاران 2002). ترکیبات اصلی این گیاه استراگول، ترانس آنیتول، فینکون و لیمونن میباشد (گیلن و منزانوس 1994). این گیاه بومی آسیای مرکزی و مدیترانه است و در کشورهای انگلیس، آلمان، چین، ویتنام، آمریکای جنوبی و مصر به صورت زراعی کشت می شود (لوسینیوتون و همکاران 2005). استقرار ضعیف، عدم ایجاد پوشش گیاهی مطلوب، دوره رشدی طولانی موجب شده که این گیاه رقیب بسیار ضعیفی در برابر علفهایهرز (امید بیگی 2010) بخصوص در سال اول کاشت باشد. تحقیقات اندکی در زمینه برآورد میزان خسارت علفهایهرز در این گیاه به عمل آمده است. در تحقیقی که توسط کامپیگلیا و همکاران (2000) انجام شده سرکوب علفهایهرز با استفاده از آفتابدهی عملکرد این گیاه را تا 91 درصد نسبت به شاهد افزایش داد. لذا توسعه کشت این گیاه در مزارع نیازمند ارائه روش مناسب جهت مدیریت پایدار علفهایهرز با تکیه بر کاهش مصرف علف کشها (دز کاهش یافته علفکش) در تلفیق با کنترل غیرشیمیایی از جمله وجین دستی است. بنابراین با توجه به اهمیت کاهش مصرف علفکشها در کشاورزی پایدار، تحقیق حاضر با اهدف (1) بررسی امکان کنترل علفهای هرز با استفاده از علفکش تریفلورالین (2) بررسی کارایی دزهای کاهش یافته علفکش تریفلورالین به تنهایی و در تلفیق با وجین دستی در مدیریت پایدار علفهایهرز رازیانه و (3) ارزیابی تحمل رازیانه به دزهای مختلف این علفکش به اجرا درآمد.
مواد و روشها
مشخصات محل اجرای آزمایش و نحوه اعمال تیمارها
این آزمایش در بهار سال 1389 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه زابل با عرض جغرافیایی 35 درجه و 25 دقیقه شمالی و طول 47 درجه و 1 دقیقه شرقی که در ارتفاع 1634 متر از سطح دریا انجام شد. زمین محل اجرای آزمایش در پائیز سال 1389 شخم خورده و در اواخر اردیبهشت سال1390 مرحله نهایی آماده سازی زمین انجام شد. خاک مزرعه از نوع لوم رسی که دارای 31 درصد رس، 27 درصد سیلت، 42 درصد شن، 21/1 درصد ماده آلی با pH 1/8 بود. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کاملا تصادفی در سه تکرار انجام شد. فاکتور اول دزهای مختلف علفکش تریفلورالین در مقادیر صفر، 480 ،960، 1440 ،1920 گرم ماده موثره در هکتار بود. فاکتور دوم کنترل تکمیلی (یکبار وجین و عدم وجین) بود. همچنین یک تیمار وجین کامل در طول فصل به عنوان شاهد در نظر گرفته شد. بدین ترتیب در مجموع 11 تیمار در این آزمایش بررسی شدند. قابل ذکر است دز توصیه شده تریفلورالین در ایران برای سایر گیاهان1440 گرم در هکتار است که در آزمایشات مختلف اثبات شده به تنهایی کنترل موثر فراهم نمی کند (یوسفی و همکاران، 2007). همچنین در این آزمایش بررسی تحمل رازیانه نیز به دزهای بالا نیز مورد نظر بود در نتیجه دز 25 درصد بالاتر از دز توصیه شده نیز آزمایش شد.
کرتهای آزمایشی در ابعاد 5×2 متر در نظر گرفته شدند. هر کرت شامل چهار ردیف کشت با فاصلة بین ردیفهای کاشت 50 سانتیمتر و فاصلة بین بوتهها روی ردیف 20 سانتیمتر بود و فاصلة بین کرتهای متوالی در هر تکرار از هم یک متر و نهر ورودی هر یک از تکرارهای آزمایش بصورت جداگانه در نظر گرفته شدند. جهت اعمال تیمارهای علفکش از سمپاش پشتی ماتایی مدل الگانس با نازل شرهای در فشار 2 بار استفاده شد. با تنظیم ارتفاع پاشش، عرض پاشش 5/0متر فراهم گردید. تیمار علفکش بصورت قبل از کاشت اعمال شد و بلافاصله پس از کاربرد علفکش، نسبت به اختلاط علفکش با خاک به وسیله شن کش اقدام شد.. کاشت رازیانه بعد از عملیات آماده سازی زمین و یک روز بعد از کاربرد علفکش در تاریخ پنجم خرداد بصورت دستی انجام شد. در تیمارهای که دزهای مختلف علفکش به همراه یک بار وجین بایستی اعمال میشد عمل وجین 63 روز پس از کاشت انجام شد و سپس تا آخر فصل به همان شکل رها شد. در تیمار شاهد عاری از علفهرز، علفهایهرز بطور هفتگی وجین شدند. آبیاری در طول فصل هر هفت روز یکبار بصورت نشتی انجام شد. به دلیل عدم وجود نشا نه های کمبود مواد غذایی و آفات و بیمایها هیچ نوع کود و یا سموم آفات کش در این آزمایش استفاده نشد.
نمونه برداری
جهت اندازه گیری زیست توده علفهایهرز، در تیمارهای که یکبار وجین داشتند نمونه برداری طی دو مرحله یکبار در زمان وجین و مرحله دوم در پایان فصل در سطحی معادل 1× 5/1 متر انجام شد. سپس علفهایهرز بر اساس گونه، تفکیک و پس از گذاشتن در آون 75 درجة سانتیگراد بهمدت 72 ساعت، وزن خشک آنها اندازه گیری شد. برای تیمارهای که یکبار وجین در آنها لحاظ شده بود زیست تودة دو مرحله با هم جمع و بعنوان زیست توده نهایی آن تیمار در نظر گرفته شد. همین مراحل برای کاربرد علفکش به تنهایی در پایان فصل انجام شد. جهت تعیین عملکرد دانة رازیانه نیز در اواسط مهرماه پس از رسیدگی کامل نمونه برداری در سطحی معادل 2 متر مربع انجام شد.
تجزیه تحلیل آماری
از رگرسیون غیر خطی به منظور بررسی واکنش علفهایهرز و میزان عملکرد دانه رازیانه به دزهای مختلف علفکش استفاده شد. برای این منظور دادهها به تابع دز پاسخ استاندارد برازش داده شد (استیریبگ و همکاران 1993) .
که در آنY زیست توده علفهرز یا درصد کاهش عملکرد دانه و max بیانگر زیست توده علفهرز و یا افت عملکرد در دز صفر علفکش،EC50 دزی از علفکش است که زیست توده علفهرز (یا افت عملکرد) را 50 درصد کاهش میدهد و b پارامتر شیب منحنی است. تجزیه رگرسیونی و رسم نمودارها با نرم افزار Sigma plot 11 انجام شد.
نتایج و بحث
طیف علفهرزی مزرعه آزمایشی نسبتا متنوع و شامل گونههای سوروف(Echinochloa crus-galli L.)، دم روباهی(Setaria viridis (L.) P. Beauv)، سلمه تره ((Chenopodium album L. ، تاج خروس خوابیده (Amaranthus blitoides S. Wats.) ، تاج خروس ریشه قرمز (Amaranthus retroflexus L.) و توق (Xanthium strumarium L.)، نوک لک لکی (Erodium cicutarium L.)، علف شور (Salsola kali L.)، شیرتیغی (Sonchus oleraceus L.)، بود. تجزیه آماری زیست توده علفهایهرز باریکبرگ غالب (سوروف و دم روباهی) و پهنبرگ غالب (شامل تاج خروس ریشه قرمز و خوابیده، سلمه تره و توق) و مجموع کل علفهایهرز به صورت جداگانه انجام گرفت.
علفهایهرز باریکبرگ غالب
معادله دز-پاسخ به خوبی توانست روند تغییرات زیست توده علفهایهرز باریکبرگ غالب را در رابطه با دزهای مختلف علفکش تریفلورالین در شرایط با و بدون کنترل مکانیکی پیش بینی نماید (جدول 1). بطوریکه اختلاف بین دادههای مشاهده شده زیستتوده علفهایهرز و پیش بینی مدل بین 21 تا 83 گرم در متر مربع بود.
جدول 1- زیست توده مشاهده شده و پارامترهای برآورد شده حاصل از برازش دادههای زیست توده علفهایهرز در دزهای مختلف علفکش تریفلورالین به تابع دز-پاسخ (تابع 1). اعداد بعد از ± خطای استاندارد می باشد. |
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
زیست توده مشاهده شده برای علفهایهرز باریکبرگ در شرایط عدم کاربرد علفکش 215 گرم در متر مربع بود که از لحاظ آماری با مقدار پیش بینی شده بوسیله مدل تفاوتی نداشت (جدول 1). با این حال اعمال یک وجین دستی 63 روز پس از کاشت، زیست توده نهایی مشاهده شده علفهایهرز به 152 گرم در متر مربع کاهش یافت که در مورد اخیر نیز تفاوت معنی داری بین زیست توده مشاهده شده با پیش بینی مدل (با توجه به عدد خطای استاندارد) وجود ندارد. با توجه به دادههای جدول 1 و مقایسه زیست توده در کنترل شیمیایی (عدم استفاده از یکبار وجین) و روش تلفیقی (اعمال یکبار وجین) تفاوت معنی داری (P =0.0069) بین این تیمارها دیده می شود. شکل 1 به روشنی نشان می دهد که با افزایش دز علفکش تریفلورالین زیست توده علفهایهرز باریکبرگ به شدت کاهش می یابد. تاثیر کنترل مناسب علفهای هرز باریک برگ به وسیله این علفکش توسط موناکو و همکاران 2002 نیز گزارش شده است. همچنین، استفاده از کنترل مکانیکی میزان کاهش زیست توده را در یک دز معیین علفکش تحت تاثیر قرار دارد. مقایسه دو منحنی (شکل 1) نشان داد که این دو خط در سطح احتمال 1 درصد با هم تفاوت معنی داری دارند (P =0.0074). این نتیجه بیانگر این موضوع میباشد که استفاده از کنترل مکانیکی موجب تغییر پاسخ علفهایهرز شده است. همچنین، طبق برآورد مدل، جهت کاهش 90 درصدی زیست توده باریکبرگها در صورت اعمال یک وجین به 1395 گرم ماده موثره نیاز است در صورتی که درصد کاهش ذکر شده در شرایط عدم اعمال وجین نیازمند افزایش دز به بیش از 1920 گرم خواهد بود ( شکل 1). این نتایج با نتایج سایر محققان(بوهلر و همکاران 2013، زانگ و همکاران 2013) که امکان استفاده از دز های کاهش یافته در کنترل علفهای هرز را گزارش کردند در تضاد است.
شکل 1- منحنی دز-پاسخ علفهایهرز باریکبرگ به علفکش تریفلورالین. خطوط پاسخ برآورد شده و نقاط دادههای مشاهده شده می باشند. پارامترهای برآورد شده در جدول 1 ارائه شده اند.
|
علفهایهرز پهنبرگ غالب
با برازش تابع دز-پاسخ به داده های زیست توده علفهایهرز پهنبرگ در دز های مختلف علفکش تریفلورالین و برآورد پارامترها (جدول 1)، زیست توده علفهایهرز پهنبرگ در شکل 2 نشان داده شده است. زیست توده برآورد شده درصورت عدم استفاده از علفکش و یک مرحله کنترل مکانیکی به ترتیب 5/708 و 18/395 گرم در متر مربع بود. مقایسه این مقادیر با زیست توده مشاهده شده تفاوت معنی داری بین آنها نشان نمی دهد (جدول 1). همچنین مقایسه این پارامتر در تیمار علفکش با تیمار علفکش به همراه یک مرحله کنترل مکانیکی، اختلاف معنی داری را در این دو گروه از تیمارها نشان می دهد (جدول 1). بطوریکه یک مرحله کنترل مکانیکی 44 درصد زیست توه علفهایهرز پهنبرگ را کاهش داد. با کاربرد علفکش زیست توده علفهایهرز پهنبرگ غالب بطور معنی داری کاهش یافت و این کاهش در دزهای پایین و در کاربرد علفکش بدون کنترل مکانیکی شدت بیشتری داشت (شکل2). آزمون یکسان بودن پاسخ زیست توده پهنبرگهای غالب در شرایط استفاده و عدم استفاده از کنترل مکانیکی نیز نشان داد که در سطح 1 درصد منحنی پاسخ علفهایهرز در این دو شرایط با هم اختلاف داشته است (P ≤0.01). مقایسه پارامتر EC50 در این دو گروه از تیمارها نیز نشان می دهد که در صورت استفاده از یکبار وجین دز مورد نیاز جهت کاهش 50 درصدی زیست توده علفهایهرز 21 درصد نسبت به کاربرد علفکش بدون کنترل مکانیکی، کاهش می یابد (جدول1 و شکل2). هر چند ممکن است این مقدار کاهش ناچیز به نظر برسد ولی با توجه به این که مقدار پارامتر max که حداکثر زیست توده را نشان می دهد، در کنترل شیمیایی بالاتر از کنترل تلفیقی است در نتیجه مقدار زیست توده در این دز برای دو روش کنترل یکسان نبود. بطوریکه در EC50 زیست توده در کنترل شیمیایی و تلفیقی به ترتیب 9/354 و 196 گرم ماده خشک در واحد سطح بود. طبق برآورد مدل جهت کاهش زیست توده به 196 گرم در واحد سطح در کاربرد علفکش باید دز علفکش را تا 41 درصد نسبت به کنترل تلفیقی افزایش دهیم. علفکش تری-فلورالین بر علفهای هرز پهن برگ که بذور ریز دارند موثر است (موناکو و همکاران 2002) در این شرایط با حذف علفهای هرزی که بذور ریز دارند منابع رشدی (فضا،رطوبت و مواد غذایی) برای رشد علفهای هرزی که بذور درشت دارند فراهم خواهد شد. در این حالت اثر کنترلی علفکش کم رنگ تر خواهد شد. در حالیکه با کاربرد یکبار وجین علفهای هرز مذکور نیز کنترل خواهند شد و علفهای هرز قادر به تولید زیست توده زیاد نخواهند بود.
شکل 2- منحنی دز-پاسخ علفهایهرز پهنبرگ به علفکش تریفلورالین. خطوط پاسخ برآورد شده و نقاط دادههای مشاهده شده می باشند. پارامترهای برآورد شده در جدول 1 ارائه شده اند.
|
مجموع گونههای علفهرز
پارامترهای مختلف تابع دز-پاسخ به دادههای زیست توده علفهایهرز در دزهای مختلف علفکش تریفلورالین برازش داده شد و نتایج آن در جدول 1 آورده شده است. همچنین روند تغییرات افت زیست توده علفهایهرز در دزهای مختلف علفکش در کنترل شیمیایی و نیز کنترل تلفیقی در شکل 3 نشان داده شده است.
در شرایط عدم کاربرد علفکش مقدار زیست توده تولید شده توسط مجموع علفهایهرز به 921 گرم در واحد سطح رسید (شکل3). تجمع این مقدار زیست توده در واحد سطح احتمالا به توان رقابتی بسیار پایین رازیانه مربوط می شود. با این حال اعمال وجین در یک مرحله، این مقدار را به 592 گرم در واحد سطح کاهش داد. همانطور که از جدول 1 پیداست این مقادیر با مقادیر مشاهده شده در مزرعه از لحاظ آماری تفاوتی ندارند. دز مورد نیاز جهت کاهش 50 درصدی زیست توده مجموع علفهایهرز در کنترل شیمیایی و کنترل تلفیقی به ترتیب 904 و 754 گرم ماده موثره در هکتار بود که کاهش 6/16 درصدی در کنترل تلفیقی را نشان می دهد. همچنین در صورت عدم اعمال یکبار وجین برای کاهش زیست توده به سطح زیست توده تولید شده در دز 754 گرم در کنترل تلفیقی، بایستی دز علفکش را تا 61/1 برابر افزایش دهیم. یوسفی و همکاران (2007) گزارش کردند که کاربرد تریفلورالین به همراه یکبار وجین میتواند تا 90 درصد علفهایهرز را کنترل نماید. تاثیر تلفیق یکبار وجین و علفکش در افزایش کارایی کنترل علفهرز در برنج نیز گزارش شده است (سینگ و همکاران 2007).
شکل 3- منحنی دز-پاسخ مجموع علفهایهرز به علفکش تریفلورالین. خطوط پاسخ برآورد شده و نقاط دادههای مشاهده شده می باشند. پارامترهای برآورد شده در جدول 1 ارائه شده اند.
|
عملکرد دانه رازیانه
نتایج حاصل از برازش معادله دز-پاسخ (جدول 2 و شکل 4) نشان می دهد که در شرایط عدم کاربرد علفکش میزان کاهش عملکرد دانه رازیانه 2/88 درصد بوده و طبق برآورد مدل افزایش دز علفکش تا600 گرم ماده موثره، تغییری در منحنی کاهش عملکرد ایجاد ننموده است. با این حال اعمال دز 9/1449 گرم ماده موثره در هکتار از افت عملکرد تا 50 درصد (نسبت به تداخل تمام فصل) جلوگیری نمود. با اعمال دز توصیه شده علفکش (1440 گرم ماده موثره در هکتار) درصد کاهش عملکرد دانه فقط 37 درصد کاهش یافت و به 13/45 درصد رسید. همچنین، با افزایش دز تریفلورالین به 1920 گرم ماده موثره که 480 گرم بیش از مقدار توصیه شده است، نیز نمی توان بطور کامل از افت عملکرد جلوگیری کرد. بطوریکه در این دز نیز 12 درصد کاهش عملکرد دیده شد. عدم کنترل کامل و موثر علفهایهرز توسط علفکش مانع ازدستیابی به عملکرد اقتصادی قابل قبول شده است. نیمه عمر این علفکش 45 روز است (موناکو و همکاران 2002) و به نظر می رسد با توجه به فصل رشد طولانی و سرعت رشد پایین رازیانه در نتیجه عدم پوشش سریع فاصله بین ردیفها، دز کاهش یافته کاملا موثر نبوده و تعدادی از علفهایهرز فرصت رویش مجدد یافته اند و با رقابت در اواسط و اواخر فصل مانع از رسیدن به عملکرد مناسب شده اند. از طرف دیگر کارایی علفکشها در کنترل قابل قبول علفهایهرز بستگی به نوع گونه علفهرز نیز دارد (باروس و همکاران 2007). همانطور که در ابتدای بخش نتایج ذکر شد علفهرز توق یکی از گونههای غالب مزرعه آزمایشی بود کارایی پایین تریفلورالین در کنترل علفهایهرزی مثل توق که دارای بذر درشت است (ویلکات و همکاران 1995) نیز می تواند دلیلی بر کاهش عملکرد حتی در دزهای بالا باشد. بطور کلی طبق پیش بینی مدل در صورتیکه کاهش 10 درصدی عملکرد پتانسیل نیز قابل تحمل باشد، ما ناگزیر به استفاده از دزهای بالاتر از 1920 گرم ماده موثره در هکتار هستیم که توصیه آن از لحاظ زیست محیطی و اقتصادی منطقی به نظر نمیرسد. در تحقیقات دیگر نیز که در گیاهان زراعی مختلف انجام شده کارایی پایین تریفلورالین در سرکوب کامل علفهرز گزارش شده است (یوسفی و همکاران 2007).
جدول 2- کاهش عملکرد مشاهده شده و پارامترهای برآورد شده حاصل از برازش دادههای کاهش عملکرد دانه رازیانه در دزهای مختلف علفکش تریفلورالین به تابع دز- پاسخ. (تابع 1). اعداد بعد از ± خطای استاندارد می باشند.
روش کنترل علفهرز |
کاهش عملکرد دانه مشاهده شده (%) |
پارامترهای برآورد شده |
RMSE |
R2 |
||
max |
EC50 |
b |
||||
علفکش |
5/1±86/91 |
1/3±28/88 |
9/48±9/1449 |
4/1±53/6 |
3/7 |
94/0 |
علفکش + یکبار وجین |
2/6±39/72 |
7/4±39/73 |
6/74±2/1082 |
5/1±22/5 |
9/9 |
88/0 |
با اضافه نمودن یک وجین دستی به تیمارهای علفکش عملکرد دانه رازیانه نسبت به شرایط بدون استفاده از وجین بطور قابل توجه ای افزایش یافت (شکل 4). بطوریکه در دز صفر علفکش، کاهش عملکرد به 3/73 درصد رسید. این نتایج با نتایج دیما و همکاران (2010) که کاهش زیست توده در نوعی رازیانه فقط 9 درصد گزارش نموده اند در تضاد است. کامپیگلیا و همکاران (2000) کاهش عملکرد رازیانه را در تداخل با علفهای هرز 91 درصد گزارش نمود.
شکل 4- منحنی دز-پاسخ کاهش عملکرد دانه رازیانه در دزهای مختلف علفکش تریفلورالین. خطوط پاسخ برآورد شده و نقاط دادههای مشاهده شده می باشند. پارامترهای برآورد شده در جدول 2 ارائه شده اند.
|
در کنترل تلفیقی نیز با افزایش دز علفکش کاهش عملکرد روند نزولی گرفت و به کمتر از 10 و 5 درصد به ترتیب در دز 1533 و 1770 گرم ماده موثره در هکتار رسید. مقایسه پارامتر EC50 در شرایط استفاده و عدم استفاده از علکف کش حاکی از کاهش معنیدار این پارامتر در صورت اعمال یکبار وجین دستی است (جدول2). بطوریکه با اعمال یک وجین این پارامتر 25 درصد کاهش یافت. این نتایج حاکی از کارایی بالاتر کنترل تلفیقی نسبت به کاربرد علفکش به تنهایی است. با این حال اگر بخواهیم در گیاه رازیانه به دز توصیه شده این علفکش (در سایر گیاهان) و یکبار وجین اکتفا کنیم باید کاهش 13 درصدی عملکرد دانه را تحمل کنیم. جهت بهبود کنترل علفهایهرز این گیاه می توان از سایر روشها نیز سود برد. بطور مثال پوشاندن روی ردیفها با مالچ پلاستیکی و کنترل علفهایهرز داخل جویها با علفکشهایی نظیر ترفلورالین میتواند نتیجه مناسبتری داشته باشد. در تحقیقی استفاده از آفتابدهی توانست 93 درصد علفهایهرز را در رازیانه کنترل نماید که نتیجه آن افزایش 91 درصدی عملکرد در مقایسه با عدم استفاده از آفتابدهی بود (کامپیگلیا و همکاران 2000).
نتیجه گیری کلی
کشت گسترده گیاهان دارویی نظیر سایرگیاهان در مزارع ناگزیر از کاربرد علفکشها است. بطور کلی نتایج این آزمایش نشان داد که علفکش تریفلورالین حتی در دزهای بالاتر از مقدار توصیه شده (تا دز 1920 گرم ماده موثره در هکتار) نیز تاثیر سوء بر گیاه رازیانه ندارد، بطوریکه افزایش دز به بالاتر از مقدار توصیه شده، با بهبود کنترل علفهایهرز موجب افزایش عملکرد دانه شد. با این وجود با توجه به مسائل زیست محیطی توصیه دزهای بالا منطقی به نظر نمیرسد. از طرف دیگر کاربرد دز توصیه شده در تلفیق با یکبار وجین نیز نتوانست از کاهش عملکرد اقتصادی (در این شرایط 13% کاهش عملکرد دیده شد) جلوگیری نماید. در نتیجه پیشنهاد میشود علفکشهای با کارایی کنترل علف هرز بالاتر و دزهای کمتر در تلفیق با روشهای غیر شیمیایی مثل استفاده از وجین دستی در چندین مرحله، خاکورزی و سایر روشهای مدیریت علفهرز در این گیاه آزموده شود تا ضمن بهبود کنترل علفهایهرز از کاربرد بیرویه مواد شیمیایی در اکوسیستمهای زراعی جلوگیری شود که در راستای کشاورزی پایدار خواهد بود.